داکترنجیب در بامداد ۱۷ اپریل سال ۱۹۹۲ تنها مانده بود. ساعت سه شب قبلش، او تلاش کرد از کابل فرار کند، اما نتوانست. همسر و سه دختر داکترنجیب، دوهفته پیش کابل را به قصد دهلی نو ترک کرده بودند. داکترنجیب هم میخواست نزد آنان برود. قرار بود او با بینین سیوان مخفیانه کابل را ترک کند و به هند برود. بینین سیوان در آن زمان نمایندهی ویژهی دبیرکل وقت سازمان ملل متحد برای افغانستان بود. بینین سیوان میخواست با پروازی که کسی در مورد زمان آن نمیدانست، داکترنجیب را از کابل خارج کرده و به دهلی نو ببرد.
بینین سیوان در مورد خروج داکترنجیب از کابل و پناهنده شدنش در دهلی نو، با محمدنواز شریف، نخستوزیر وقت پاکستان نیز مذاکره کرده بود. بینین سیوان میخواست که پناهنده شدن داکترنجیب در دهلی نو، بهانهای جدید برای افزایش تنش میان هند و پاکستان فراهم نکند. به همین دلیل سیوان با نوازشریف دیدار کرد، موضوع را به او توضیح داد و اعتماد نخستوزیر پاکستان را جلب کرد. سیوان پس از ملاقات با نوازشریف به این نتیجه رسید که پاکستان با پناهنده شدن داکترنجیب دردهلی نو مشکلی ندارد. نارسیمها راو، نخستوزیر وقت هند موافقت کرده بود که از داکترنجیب دردهلی نو به عنوان مهمان پذیرایی کند.
در آن شب تاریک، کاروانی از وسایط دفتر نمایندهگی سازمان ملل متحد که در آن داکترنجیب و محافظان مسلحش سوار بودند به سمت فرودگاه کابل راه افتاد. کارمندان دفتر نمایندهگی سازمان ملل متحد در کابل هم سوار وسایط بودند، اما به این کاروان در ورودی فرودگاه کابل، دستور توقف داده شد.
«نامشبی» را که کاروان حامل داکترنجیب و کارمندان دفترنمایندهگی سازمان ملل متحد در طول راه فرودگاه به کار بردند، در قراول فرودگاه کابل کار نداد. فرودگاه کابل آن شب در اختیار شبهنظامیان جنرال عبدالرشید دوستم بود.
جنرال دوستم، افغان اوزبیکتباری است که آن زمان شمار زیادی از ملیشههای جوزجانی را رهبری میکرد. این ملیشهها به دولت طرفدار شوروی کابل وفادار اند. داکترنجیب، جنرال دوستم و ملیشههای او را حمایت سیاسی، مالی و نظامی میکرد. ویجی نیمبیار، سفیر وقت هند در کابل میگوید که جنرال دوستم به طورناگهانی و غیرمنتظره بدل به دشمن ولینعمت خود شده بود. نیروهای دوستم فعالیت فرودگاه را متوقف کرده بودند و به هواپیماها اجازهی پرواز و نشست نمیدادند. کاروان حامل داکترنجیب در ورودی فرودگاه متوقف مانده بود، اما در باند فرودگاه، هواپیمای کوچک بینین سیوان به زمین نشسته بود. نیروهای جنرال دوستم به بینین سیوان اجازه ندادند از هواپیما پیاده شود. نیروهای جنرال دوستم و بینین سیوان پس از بگومگوی زیاد توافق کرده بودند که بینین سیوان از هواپیما پیاده نشود و نیروهای دوستم هم به هواپیما حمله نکنند.
داکترنجیب هم پس از گفتوگو با سربازان و ماموران حاضر در قراول فرودگاه تصمیم گرفت که به شهر برگردد. اما داکترنجیب به خانه یا دفترکارش برنگشت. او مستقیم به دفتر نمایندهگی سازمان ملل متحد در کابل پناه برد. داکترنجیب آن شب به این نتیجه رسید که جانش در خطر است. او فکر میکرد، آنانی که مانع از ورود او به فرودگاه کابل شدند و برنامهی فرارش را ناکام ساختند، اگر به دفترش برگردد، حتمی قصد جانش را میکنند. به همین دلیل به دفترنمایندهگی سازمان ملل متحد پناه برد. بامداد ۱۷ اپریل که داکترنجیب در دفتر نمایندهگی سازمان ملل متحد حضور داشت، جسد بیجان غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی/ رییس خاد کشف شد. بسیاریها فکر میکنند که غلام فاروق یعقوبی خودکشی کرده بود. اما نامبیار سفیر وقت هند در کابل که آن روز با داکترنجیب و کارمندان دفتر نمایندهگی سازمان ملل متحد در کابل تماس داشت، احتمال قتل غلام فاروق یعقوبی را رد نمیکند.
رفیقهای نیمهراه
نه تنها جنرال دوستم که بسیاری از رهبران حزب وطن، از داکترنجیب بریده بودند. عبدالوکیل، وزیر خارجهی وقت افغانستان و جنرال نبی عظیمی معاون وقت وزیر دفاع، آنقدر برنجیب خشمگین بودند که قصد داشتند او را دستبسته به مجاهدین تحویل دهند. جنرال عظیمی و وکیل، بامداد ۱۷ اپریل به فرودگاه کابل رفتند تا معلومات خود را در مورد تلاش ناکام نجیب برای ترک کابل تکمیل کنند و بینین سیوان را از هواپیمایش پیاده کرده، به شهر بیاورند. آنان نگران بودند که وضعیت در فرودگاه از کنترول خارج شود و به بینین سیوان آسیب برسد. وکیل و جنرال عظیمی میخواستند سیوان زنده به شهر بیاید و وضعیت در فرودگاه به حالت عادی برگردد. اگر وضعیت در فرودگاه غیرعادی میماند و به سیوان آسیبی میرسید، شرم بزرگی برای ادارهی وقت کابل به وجود میآورد.
وکیل و دیگر بلندپایهگان حزب وطن سخت بر بینین سیوان عصبانی بودند. سیوان بدون این که به بلندپایهگان حزب وطن اطلاع دهد، میخواست نجیب را مخفیانه از کابل بیرون کند. به همین دلیل وکیل او را بمباردمان لفظی کرد. وکیل هم بر سیوان و هم بر نجیب به شدت عصبانی بود. وکیل وزیر خارجهی وقت به رادیو کابل رفت و ازطریق امواج رادیو افغانستان خطاب به مردم گفت: «داکترنجیب میخواست فرار کند، اما نیروهای مسلح بیدار کشور مانع او شدند. او باید به سوالهای مشخص مردم افغانستان پاسخ بگوید. کسی قصد کشتن داکترنجیب را ندارد. ماموران و سربازانی که در قراول میدان طیاره بودند، میتوانستند او را بکشند، اما نکشتند، ما هم قصد کشتن او را نداریم، اما داکترنجیب باید وادار به پاسخگویی شود.»
بامداد ۱۷ اپریل داکترنجیب برای وکیل بدل به یک موجود نفرتآور شد، اما مسعود شخصیت محترم. {روایت عبدالوکیل و جنرال نبی عظیمی از حادثهی بامداد ۱۷ اپریل ۱۹۹۲ کاملاً متفاوت است. مترجم}
بینین سیوان میخواست داکترنجیب را از این سرنوشت شوم نجات دهد. سیوان احساس میکرد که دکتر نجیب در حزب وطن و حکومت منزوی شده است و جانش در خطر است. برنامهای که سیوان برای خارج کردن داکتر از کابل ریخته بود، مورد تأیید دهلی نو بود. هند در سطح بسیار بلند با این برنامه موافقت کرد. نخستوزیر وقت هند تأیید کرده بود که حاضر است از داکترنجیب در دهلی نو پذیرایی کند. ساعت ۳ و۲۰ بامداد ۱۷ اپریل سال ۱۹۹۲ ماموران دفترنمایندهگی سازمان ملل متحد که کاروان داکترنجیب را همراهی میکردند، به نامبیار سفیر وقت هند در کابل از طریق مخابره خبر دادند که نیروهای جنرال دوستم نمیگذارند که برنامهی فرار داکترنجیب عملی شود. نامبیار پس از دریافت پیام ماموران سازمان ملل متحد، این پیام را به مقرسازمان ملل متحد مخابره کرد. نامبیار نخستین سفیری بود که صبح ۱۷ اپریل سال ۱۹۹۲ با داکترنجیب در دفترنمایندهگی سازمان ملل متحد در کابل دیدار و ملاقات کرد. مشکل بینین سیوان و نامبیار این بود که برنامهی بدیل نداشتند. آنان هرگز به این نیندیشیده بودند که اگر برنامهی فرار دادن داکترنجیب از کابل ناکام ماند، چهکار کنند.
ماموران سازمان ملل متحد در کابل به نامبیار سفیر وقت هند در کابل فشار وارد کردند که داکترنجیب را به عنوان پناهنده در ساختمان سفارت هند در کابل بپذیرد. نامبیار شخصاً با ماموران سازمان ملل متحد توافق کرده بود که داکترنجیب را در ساختمان سفارت هند در کابل به عنوان پناهنده قبول کند. نامبیار از سازمان ملل متحد خواست که یک درخواست رسمی در این مورد بنویسند و آن را به دولت هند تحویل دهد، تا او با دست باز داکترنجیب را به ساختمان سفارت هند در کابل ببرد. نامبیار خود دست به کار شد و از طریق بیسیم با دهلی نو تماس گرفت.
نامبیار تحولات ۱۷ اپریل را به دهلی نو گزارش داد و در مورد پناه دادن به داکترنجیب در ساختمان سفارت هند در کابل طالب هدایت شد. اما دهلی نو چند ساعت بعد پاسخ منفی داد. دهلی نو به سفیر وقتش در کابل هدایت داد که به داکترنجیب در ساختمان سفارت هند در کابل پناه ندهد. پناه دادن به داکترنجیب و خانوادهاش در دهلی نو یک مسئله بود و پناه دادن به رییس جمهور مخلوع افغانستان در سفارت هند در کابل مسئلهی دیگری. پناه دادن به داکترنجیب در داخل سفارت هند در کابل، به لحاظ سیاسی موضوعی بسیار حساس بود. دهلی نو نگران بود که اگر داکترنجیب را به سفارتش در کابل راه دهد، حساسیتهای منطقهای و داخلی برانگیخته شود. دهلی نو نگران بود که مجاهدین وقتی بدانند که داکترنجیب در سفارت هند در کابل است، هندیهای مقیم کابل را هدف قرار دهند. مصونیت داکترنجیب در ساختمان سفارت هم سوال دیگری بود. کسی نمیتوانست تضمین کند که داکترنجیب در سفارت هند در کابل زنده میماند.
دو دلی دهلی نو در اعطای پناهندهگی به داکترنجیب
جیاتیندراناث دیکسیت، وزیرخارجهی وقت هند نگران بود که پناه دادن به داکترنجیب در ساختمان سفارت هند در کابل، اوضاع را به شدت پیچیدهتر کند. جیاتیندراناث دیکسیت از حامیان پروپا قرص داکترنجیب دردههی هشتاد میلادی بود. اما با درخواست پناهنده شدن او به سفارت هند در کابل به شدت مخالفت کرد. او به این باور بود که اگر با پناهنده شدن داکترنجیب در ساختمان سفارت هند در کابل موافقت کند، دهلی نو نمیتواند با حکومت مجاهدین، روابط عادی ایجاد کند. دیکسیت اما هیچگاهی در مورد این نگرانیاش در ملاءعام سخن نگفت. اما برخی از بلندپایهگان هندی از پناه دادن به داکترنجیب در سفارت هند در دهلی نو دفاع میکردند. آنان استدلال میکردند که داکترنجیب ۴۴ ساله است و شماری از پشتونها هم در عقب او استند و میتواند در آینده یک متحد بالقوه باشد. این مقامهای هندی استدلال میکردند که رها کردن داکترنجیب معنایی غیر از پشت کردن به یک متحد ندارد. اما استدلالهای این مقامهای طرفدار اعطای پناهندهگی به داکترنجیب، جایی را نگرفت.
داکترنجیب به نامبیار سفیر وقت هند درکابل گفته بود که با سقوط شوروی او دیگر ربط خود را با اوضاع افغانستان از دست داده است. داکترنجیب سفیروقت هند را قانع ساخته بود که او میتواند از خارج کشور برسیاست افغانستان اثرگذاری محدود داشته باشد، ولی در داخل کشور دیگر کاری کرده نمیتواند. داکترنجیب انتظار داشت که بقیهی بلندپایهگان ملیگرا و سکولار حزب وطن در افغانستان بمانند و بخشی از حکومت ائتلافیای باشند که سازمان ملل متحد قصد داشت آن را تشکیل دهد. سفیر وقت هند در کابل قانع شده بود که پناه دادن به داکترنجیب اقدام درست است، اما دیگر بلندپایهگان هندی در این مورد ملاحظه داشتند. آنان به این باور بودند که پناه دادن به داکترنجیب، رهبران مجاهدین افغان را به دشمنان فعال هند بدل میکند. این بلندپایهگان هندی میگفتند که دهلی نو اول باید با رهبران مجاهدین افغان که جانشین حکومت داکترنجیب میشدند، روابطش را عادی بسازد و بعد در مورد سرنوشت داکترنجیب بیندیشند. این بلندپایهگان هندی عادیسازی روابط با رهبران جهادی افغان را به سود امنیت ملی هند میدانستند و مخالف اقداماتی بودند که مانع عادیسازی روابط با مجاهدین میشد. این نظریه در دهلی نو مسلط شد.
به تاریخ ۲۲ اپریل سال ۱۹۹۲ پتروس غالی، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد به دهلی نو آمد تا با مقامهای هندی در مورد سرنوشت داکترنجیب گفتوگو کند. پتروس غالی نخست وزیر هند را تشویق کرد که برای بیرون کردن داکترنجیب از کابل و پناه دادن به او دهلی نو به صورت فعال وارد اقدام شود. بلندپایهگان هندی پس از شش روز رایزنی به این نتیجه رسیدند که نباید برای بیرون کردن داکترنجیب دست به اقدامی بزنند که حساسیت حکومت مجاهدین را در کابل برانگیزد و سبب تخریش بیشتر در روابط دو کشور شود. اس. بی چیوان، وزیرداخلهی هند آن زمان در یک نشست خبری گفت که دهلی نو حاضر است به داکترنجیب پناهندهگی بدهد به شرطی که خودش بخواهد و سازمان ملل متحد رسماً آن را درخواست کند. این موضعگیری رد محترمانهی درخواست دبیرکل سازمان ملل متحد بود. دهلی نو در آن زمان به این نتیجه رسید که اقدام فعال برای بیرون کردن داکترنجیب از کابل، هزینهی سیاسی بالایی دارد. هند پذیرفت، در صورتی که داکترنجیب خود از کابل به نحوی فرار کند و حکومت مجاهدین را در مقابل عمل انجامشده قرار دهد، دهلی نو او را بپذیرد. اما دهلی نو نخواست با راهاندازی یک عملیات هوایی یا چیزی شبیه آن، داکترنجیب را از کابل فرار دهد. حکومت مجاهدین با آن که خیلی ضعیف و ناکارآمد بود اما مشروعیت بینالمللی داشت و هند نمیخواست کاری کند که نقض حاکمیت ملی افغانستان تعبیر شود.
دهلی نو به پتروس غالی پیام داد که هند حاضر است یک هواپیما برای بیرون کردن داکترنجیب از کابل به فرودگاه کابل بفرستد به شرط آن که سازمان ملل متحد موافقت حکومت مجاهدین و دولت پاکستان را برای خروج او از کابل بگیرد. دهلی نو به پتروس غالی پیام واضح داد که هند دست به هیچنوع اقدام غیرمتعارف برای بیرون کردن داکترنجیب از کابل نمیزند. نامبیار میگوید که داکترنجیب هم در آن زمان به این نتیجه رسیده بود که دهلی نو برای بیرون کردن او از کابل دست به اقدام نامتعارفی مثل عملیات محدود نظامی یا چیزی شبیه آن نمیزند. به باور نامبیار، سفیر پیشین هند در کابل، داکترنجیب درک میکرد که هند صرف در صورتی برای خروج او از کابل هواپیما میفرستد که حکومت مجاهدین با آن موافقت کند و پاکستان هم مخالف آن نباشد. روشن بود که مذاکره با مجاهدین در مورد پناهندهگی نجیب در آن زمان به نتیجه نمیرسید.
راهاندازی یک عملیات مخفی برای بیرون کردن نجیب از کابل، برای حکومت ائتلافی راو در آن زمان گزینهی بسیار بدی بود. نامبیار، سفیر پیشین هند در کابل میگوید، آن زمان که اقتصاد هند دچار مشکل بود و نخستوزیر راو تلاش میکرد به آن سروسامان بدهد، راهاندازی یک اقدام نامتعارف نظامی برای بیرون کردن نجیب، در دهلی نو طرفدار نداشت. هند در تلاش مصالحه با رهبران مجاهدین افغان در کابل بود. به همین دلیل دهلی نو غیر از حمایت از خانوادهی داکترنجیب، برای خروج او از کابل، دست به اقدام جدی نزد.
یک مامور سازمان استخباراتی هند بعداً گفت که «ما بسیار دیر کردیم. باید مدتها پیش از ۱۷ اپریل ۱۹۹۲ برای خروج نجیب اقدام میکردیم. ما برای خارج کردن نجیب از کابل با بینین سیوان توافق کردیم و به دنیا هم گفتیم که ما نجیب را خارج میکنیم. تصور ما این بود که در آن روز مجاهدین هم با خروج او مشکلی ندارند، اما فکر دوستم را نکرده بودیم. ما واقعاً نمیدانستیم که دوستم مانع از خروج نجیب میشود. ما باید بسیار وقت اقدام میکردیم. دیکسیت وزیرخارجهی وقت هند در این مورد مقصر است، او باید زودتر از ۱۷ اپریل برای خروج داکترنجیب اقدام میکرد.»
نامبیار هم به این عقیده است که برای خارج کردن نجیب از کابل، باید زودتر اقدام میشد، اما این دیپلومات پیشین بینین سیوان را مقصر میداند. به باور نامبیار، بینینسیوان باید هماهنگیهای لازم سیاسی و عملیاتی را زودتر انجام میداد و حتا نیاز بود که سازمان ملل متحد از نیروهای صلحبان این سازمان برای اجرای عملیات خارجسازی داکترنجیب استفاده میکرد. داکترنجیب هم طرفدار حضور صلحبان سازمان ملل متحد بود.
رشوه به جنرال دوستم
جنرال دوستم سالها بعد به یک مامور سازمان استخباراتی هند گفته بود که اگر دهلی نو در آن زمان برای او پول کافی میپرداخت، مانع خروج داکترنجیب نمیشد. اما این حرف جنرال دوستم هم زیاد قانع کننده نیست. در آن زمان هند اقتصاد نیرومند نبود و قابلیت پرداخت مبلغ کلان را به دوستم نداشت. جنرال دوستم هم در آن زمان متحد احمدشاه مسعود بود و اراده نداشت به داکترنجیب اجازهی ترک کشور را دهد. جنرال دوستم در ماه می ۱۹۹۲ به یک خبرنگار هندی گفت که داکترنجیب به او خیانت کرده است. این اظهار نظر نشان میدهد که در آن زمان دوستم اراده نداشت به داکترنجیب اجازهی فرار بدهد. داکترنجیب که به قدرتمند شدن دوستم کمک کرد، تلاش کرد از طریق کاهش بودیجه و اعاشهی نیروهای او بلندپروازیهای سیاسی جنرال دوستم را کنترول کند. در آن زمان کمکهای شوروی نیز متوقف شده بود و نجیب هم نگران بلندپروازی سیاسی جنرال دوستم بود. این امر سبب شد که رابطهی نجیب و دوستم خراب شود.
دهلی نو در ۱۹۹۴ بیکی بدرکمار، دیپلومات کارکشتهی خود را به کابل فرستاد تا با مسعود ملاقات کند. دهلی نو به این دیپلومات هدایت داده بود که روابط هند را با مسعود عادی بسازد، مجوز بازگشایی سفارت هند را از مقامهای کابل بگیرد و از مسعود بخواهد که به داکترنجیب اجازهی خروج بدهد. بیکی بدرکمار از مسعود خواست که اجازه دهد نجیب از کابل خارج شود و به دهلی نو برود، اما مسعود این درخواست را نپذیرفت. آن زمان به احتمال قریب به یقین که مسعود نمیخواست داکترنجیب به کارت بازی هند در افغانستان بدل شود. مسعود میخواست متحد منحصر به فرد هند در افغانستان باشد. به این ترتیب تمام تلاشهای هند برای بیرون کردن داکترنجیب از کابل ناکام ماند.
نویسنده: انویواش پالیوال/ پژوهشگر هندی
مترجم: فردوس کاوش
منبع : هشت صبح