خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / تروریسم فرهنگی
تروریسم فرهنگی

تروریسم فرهنگی

«در ۲۰ سال گذشته شاعران و ترانه‌خوان‌ها با اتکا بر شعر، از کشور دفاع و روحیه نیروها را حفظ کردند. بنابراین، حالا هم باید شاعران و ترانه‌خوان‌ها برای نظام و کشور کار کنند و روحیه مردم را بالا نگه‌ دارند.» این گفته امیر خان متقی، وزیر خارجه طالبان، در سمینار «علمی و فرهنگی شاعران و ترانه‌خوان‌ها» در کابل است که از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ این گروه راه‌اندازی شده است. متقی این جا به نقش مهم و موثر شاعران و ترانه‌خوان‌های طالبان در بیست سال گذشته اشاره می‌کند؛ نقشی که به راستی همانند حمله‌های انتحاری این گروه، خطرناک‌ و مرگبار است.
طالبان در بیست سال گذشته به خوبی ارزش و اهمیت شعر و ترانه را در ترویج و توجیه خشونت و تروریسم و تشجیع و تحریک جنگ‌جویان برای فعال نگه‌داشتن هرچه بیش‌تر ماشین جنگی‌شان می‌دانستند.

به این دلیل، در بیست سال گذشته بیش‌ترین و بهترین بهره‌برداری را از شعر و ترانه به سود برنامه‌های نظامی – سیاسی‌شان کردند. متقی که به ارزش و جایگاه شعر در تحکیم ایدئولوژی طالبانی واقف است، از شاعران و ترانه‌خوان‌های مدافع تندروی و تروریسم می‌خواهد که همچنان روحیه‌سازی کنند و نگذارند مردم از «نظام» آنان ناامید شوند.

سران طالبان تصور می‌کنند که مردم از امید و انگیزه بالایی برای زیستن در افغانستان زیر کنترل آنان برخوردارند و به این دلیل بر شاعران و ترانه‌خوان‌هاست که سطح خوش‌بینی و امید مردم را حداقل در وضعیت کنونی‌اش نگه دارند، اگر نمی‌توانند آن را بالا ببرند! هر نظام بسته و مستبدی به دلیل قطع ارتباطش با مردم، همواره تصور می‌کند که شهروندان از عملکردش راضی و خشنودند و بنابراین همه چیز بر وفق مراد است. بی‌موجب نیست که وقتی انتقادی از نظام مستبد، غیردموکراتیک، فاسد و تک‌قومی طالبان صورت می‌گیرد، سران این گروه با خون‌سردی تمام مدعی می‌شوند که در افغانستان همه چیز عالی و بی‌کم‌وکاست پیش می‌رود و مردم از رژیم طالبان کاملاً راضی‌اند. هر نظم بسته و مستبد مردم مورد نظر خودش را می‌سازد و سپس با اتکا بر آن، خود را مشروع و مورد پذیرش همه‌گان نشان می‌دهد. این نوع از مردم برای اعتراض و مقاومت ساخته نشده‌اند تا فساد، بی‌کفایتی و ضعف‌های نظم مستقر را برملا کنند، بلکه به‌خاطری آفریده شده تا زمام‌داران با تکیه بر آن به خودشان مشروعیت عطا کنند. این کاریکاتوری از مردم است که به دلیل عدم حضور مردم واقعی در سپهر سیاسی، جاگزین آن شده است.

وقتی یک نظام سیاسی مشروعیتش را از مردم واقعی نگیرد، سعی می‌کند مردم کاذب مورد نظر خودش را بسازد؛ مفهومی که به مثابه یک ظرف میان‌تهی می‌توان هر چیزی را به سود خود در آن جاسازی کرد. طالبان وقتی مردم مردم می‌کنند، منظورشان این مردم است، نه آن مردم واقعی همیشه زنده و بیدار که نسبت به سرنوشت خودشان آگاه هستند و می‌دانند که زمام‌داران در حال پختن چه آشی برای آنانند. به این دلیل است که وقتی رهبران به‌عنوان نماینده‌گان مردم در انجام وظایف‌شان کوتاهی می‌کنند و یا دست به کار غیرقانونی می‌زنند، مردم وارد عرصه شده و در برابر زمام‌داران مستبد، خاین و فسادپیشه می‌ایستند. اما تروریسم هرگز به شکل‌گیری چنین نیروی همیشه حی و حاضر در صحنه سیاسی مجال نمی‌دهد. در واقع برنامه اصلی تروریسم این است که مردم واقعی را با استفاده از استراتژی ترس به بالاترین سطح ممکن، زمین‌گیر و درمانده کند، به حدی که هیچ رمقی برای شورش و اعتراض خیابانی در او باقی نماند. تروریسم از تمام ابزارهای سخت و نرم برای انجام این کار بهره می‌برد و به‌خصوص با رویکرد فرهنگی سعی می‌کند به بازتولید مردم مطیع، سربه‌زیر، قناعت‌گر و گیج دست بزند؛ مردمی که هرچه زمام‌داران بگویند همان می‌کنند و هرچه بر آنان رفت را بخشی از تقدیرشان دانسته و می‌پذیرند.

وقتی ملا متقی به شاعران و ترانه‌خوان‌ها می‌گوید که مردم را امیدوار و راضی نگه دارید تا در برابر «نظام» دست به شورش و اعتراض نزنند، به بعد فرهنگی تروریسم اشاره می‌کند. طالبان در حالی که موظفند با رویکرد نظامی و سیاسی اطاعت بی‌چون‌وچرای مردم از رژیم‌شان را فراهم کنند، این نکته را هرگز از یاد نبرده‌اند که تنها تروریسم سخت نمی‌تواند بقای رژیم سیاسی‌شان را تضمین کند و به این دلیل، باید در زمینه فرهنگ نیز به همان میزانی که در جبهات نظامی و سیاسی فعالند، فعال باقی بمانند.

درست است که تروریسم نوعی فرهنگ انتحاری تولید می‌کند، فرهنگی که کشتار و خشونت نقش اصلی را در آن بازی می‌کنند؛ اما این فرهنگ انتحاری با روش سخت نظامی در جامعه نهادینه نمی‌شود. تروریسم فرهنگی باید مثل بقیه فرهنگ‌ها عمل کند تا بتواند رشد، تقویت و نهادینه‌شدنش را تضمین کند. تروریسم، فرهنگ مورد نظر خودش را دارد. شاعران شعر می‌سرایند، نعت‌خوانان ترانه می‌خوانند، استادان و آموزگاران به تدریس می‌پردازند، ایدئولوگ‌ها نظریه و فکر تولید می‌کنند، تاریخ‌نویسان رسمی و سرکاری تاریخ جعل می‌کنند و … . تولید فرهنگی رژیم طالبان توجیه‌کننده جهاد، انتحار، کشتار، نفرت و سرکوب است. بی‌رحمی و خشونت حتا در ترانه‌های طالبانی نیز با وضاحت تمام دیده می‌شود. ادبیات تروریسم، ادبیات مبتنی بر خشونت لجام‌گسیخته، تبعیض و تعصب است؛ اگر این گونه نباشد که نامش را ادبیات تروریستی نمی‌گذاریم. ادبیات باید رادیکالیسم اسلامی را با قدرت تمام بازتولید کند. این ادبیات از مدارس دینی و مکاتب گرفته تا دانشگاه‌ها و دیگر مراکز آموزشی، همه جا بازتولید می‌شود.

پس، بلا و آفتی که طالبان بر سر فرهنگ آورده‌اند بدتر و خطرناک‌تر از آفتی است که بر دیگر عرصه‌های زنده‌گی وارد کرده‌اند. آفت فرهنگی اثرگذاری دیرپا و پایدار دارد و برای از میان بردن آن به سال‌ها کار و تلاش خسته‌گی‌ناپذیر نیاز است. پیامدهای تروریسم فرهنگی به‌ساده‌گی از میان نمی‌رود و باید سال‌ها کار فرهنگی کنید تا ارزش‌های فرهنگی ایده‌آل خود را جاگزین آن کنید. یک رژیم را می‌توانید با یورش و کودتای نظامی و یا جنگ گرم از میان بردارید؛ اما مبارزه با فرهنگی که این رژیم را در جامعه نهادینه کرده است، به‌ساده‌گی حمله نظامی یا جنگ گرم نیست. مبارزه با تروریسم فرهنگی که طالبان چه در بیست سال گذشته که با دولت پیشین می‌جنگیدند و چه در حال حاضر که تمام کشور را در کنترل دارند، مبارزه بسیار دشوار و زمان‌گیر است. تروریسم فرهنگی حتا پس از سقوط احتمالی رژیم طالبان نیز در جامعه زنده و پایدار خواهد ماند و چه بسا که دوباره بتواند زمینه را برای بازگشت طالبان و دیگر گروه‌های هم‌کیش و هم‌باورشان مساعد کند.

نویسنده: سرخ‌کوهی
منبع: هشت صبح

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*