چین سرزمین پهناور و پر جمعیتترین کشور دنیا که روزی از بانیان و پیروان عمده مارکسیزم – لینینزم – مائوئیزم بود، امروز در دنیا به عنوان کشوری با اقتصادی در رتبه دوم شناخته میشود و بعید نیست که در آینده نزدیک به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شود. اما سؤال اصلی این است که چه عاملی باعث شده که چین به این مقام و جایگاه برتر اقتصادی دست یابد؟
هرچند مارکسیزم – لنینیزم به عنوان یک مکتب فلسفی، سیاسی و اجتماعی که روزی بر تقریباً نیمی از دنیا یعنی بلوک شرق حاکم بود، امروزه کمکم به بوته فراموشی گذاشته شده و کمتر کشوری حاضر است که از تئوریها و طرحهای این مکتب در عرصههای مختلف فلسفی، سیاسی و اقتصادی پیروی کند و حتی در مهد حاکمیت این مکتب یعنی روسیه و چین نیز، دیگر از این مکتب، یادی نمیشود؛ اما واقعیت دیگر هم این است که یکی از تئوریهای اصلی این مکتب یعنی زیربنا بودن اقتصاد در تحولات اجتماعی همچنان بار سنگین خود را در رویکرد عملی دولتها و کشورها حفظ کرده است. مشکل اصلی در پذیرش این تئوری این بود که مارکسیستها این تئوری را پیوند داده بودند به ماتریالیزم دیالکتیک و ماتریالیزم تاریخی و تقسیم تاریخ به پنج مرحله معروف و شکل گیری حکومتها بر مبنای مالکیت ابزار تولید، مبارزه طبقاتی، حاکمیت پرولتاریا و نظریات دیگری که در پرتو مادی گرایی فلسفی و اجتماعی و تاریخی ارائه شده بود. اما اگر اقتصاد، جدا از تئوری بافیهای غیر علمی و غیر واقعی یاد شده و تنها به عنوان یک عامل مهم در شکل گیری تحولات و حرکتهای اجتماعی و سیاسی جامعه بشری، مطرح شود، هیچکسی نه تنها مخالف آن نیست بلکه امروزه عملاً حتی مخالفان مارکسیزم یعنی دنیای لیبرالیزم نیز به اهمیت آن پی بردهاند و همه دولتهای دنیا امروز تمام سیاستهای خود را بر مبنای منافع اقتصادی خویش تنظیم میکنند و حکومتی در دنیا موفق است که از قدرت اقتصادی نیرومندتر برخوردار باشد.
چین سرزمین پهناور و پر جمعیتترین کشور دنیا که روزی از بانیان و پیروان عمده مارکسیزم – لینینزم – مائوئیزم بود، امروز در دنیا به عنوان کشوری با اقتصادی در رتبه دوم شناخته میشود و بعید نیست که در آینده نزدیک به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شود. اما سؤال اصلی این است که چه عاملی باعث شده که چین به این مقام و جایگاه برتر اقتصادی دست یابد؟
به نظرم چند فاکتور عمده در تحولات امروز چین نقش بسیار اساسی دارد:
۱. تمدن کهن و تجربه تاریخی ممتد و پیوستهای که منجر به ثبات پایدار و نظم سیاسی و اجتماعی نوین در این کشور شده است.
۲. برخورداری از دانش زمان و تکنالوژی پیشرفته معاصر.
۳. رهبری خردمندانه و توانمند و مدیریت سالم، سازمان یافته و با دسیپلین قوای بشری.
۴. پیروی از سیاست دروازههای باز و تعامل مثبت با جهان.
اما همه این عوامل در مجموع، معلول اراده بشری برای تغییر و تکامل و محصول اندیشه خلاق انسان است و از این رو باید گفت که در حقیقت اراده و اندیشه خلاق و مبتکرانه انسانی زیر بنای همه چیز است و همین عامل است که در حقیقت، چین امروزی را ساخته است. رهبری این کشور پهناور اکنون ایدههای بزرگی همچون «یک کمربند یک راه» را در سر دارد که در صورت عملی شدن، هم حد اقل سه قاره دنیا را از هر جهت به همدیگر پیوند میزند و یک تحول شگرف اقتصادی را پدیدمیآورد و هم چین را محور اصلی این پیوند و در حقیقت قدرت اقتصادی و سیاسی برتر دنیا خواهد ساخت. خوشبختانه افغانستان از نگاه جئو پولتیک و جئو اکونومیک در یک موقعیت استراتژیک در این کمربند قرار دارد و از یک روابط بسیار دوستانه و همسایگی نیک با دولت و مردم چین نیز برخوردار هستیم و رهبری سیاسی دو کشور نیز احترام خاصی به همدیگر دارند و اگر ما این موقعیت خود را درست درک کنیم و اگر دشمنان این مرزو بوم اجازه دهند که ما بتوانیم از این موقعیت به صورت درست استفاده کنیم، آینده اقتصادی درخشانی در پیش رو خواهیم داشت.
ما از ناحیه واخان بدخشان با منطقه سین کیانگ چین در حدود ۹۶ کیلومتر هممرز هستیم. سین کیانگ یا شین جیانگ که در گذشته به نام «ترکستان شرقی» یاد میشده، فعلاً یک منطقه خودمختار است با ۲۳ میلیون نفوس که اویغورهای مسلمان اکثریت این جمعیت را تشکیل میدهند و زبان رسمی اول این منطقه زبان اویغوری و زبان رسمی دوم شان زبان چینی است. مساحت این منطقه ۱۶۶۵۰۰۰ کیلومتر مربع است که یک ششم کل مساحت چین را تشکیل میدهد و معادل مساحت بسیاری از کشورهای خاورمیانه و اروپا است و با هشت کشور مهم منطقه سرحدات مشترک دارد: افغانستان، پاکستان، هندوستان، تاجیکستان، قرغیزستان، قزاقستان، منگولیا و روسیه و همچنین این منطقه از منابع طبیعی سرشار مخصوصاً نفت و گاز برخوردار است. از نگاه کارشناسان، شین جیانگ در آینده دروازه اقتصادی و تجارتی چین به سمت آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و غربی و همچنین اروپا است و اتفاقاً افغانستان کوتاهترین مسیری است که آسیای مرکزی را به آسیای جنوبی وصل میکند. مرکز شین جیانگ شهر «ارومچی» است که معنای آن «ایلاق زیبا» است. این شهر بیش از سه میلیون جمعیت دارد و یکی دیگر از شهرهای تاریخی آن «کاشغر» است که در تاریخ به مروارید جاده ابریشم مسمی بوده و یکی از مراکز تجارت پنبه و از دو هزار سال پیش مرکز مبادلات اقتصادی و تجارتی بین چین و جهان غرب از طریق جاده ابریشم بوده است. کاشغر اکنون در حدود یکصد کیلومتر، با مرزهای بدخشان افغانستان فاصله دارد.
منطقه شین جیانگ با توجه به سوابق تاریخی و فرهنگ دینی خود، در گذشته بعداز پیروزی انقلاب چین به رهبری مائو، روابط پرتنشی با حکومت مرکزی در بیجنگ داشته که گاهی به برخوردهای تند مسلحانه نیز انجامیده است و از طرف دیگر از نگاه اقتصادی نیز دچار محرومیت و عقبماندگی بوده است. اما امروز چهره این ایالت تغییر چشمگیری یافته است. دولت چین علاوه بر اعمال سیاست دروازههای باز با دنیا و تقویت و حمایت از سکتور خصوصی چین و اعمال سیاست مشارکت عامه و خصوصی در مسایل اقتصادی، با مناطق و اقوام مختلف داخل چین نیز با سیاست محرومیت زدایی و متوازن سازی توسعه و تطبیق عدالت اجتماعی برخورد کرده است و این نوع برخورد، رهبری و مدیریت خردمندانه سیاستمداران چین را نشان میدهد. زیرا حکومت باید همه شهروندان خود را با یک چشم نگاه کند و انکشاف متوازن و عدالت اجتماعی و تأمین حقوق شهروندی را در محور سیاستهای خود قرار دهد و در این صورت به طور طبیعی از میزان نارضایتیها و جنبشهای اعتراضی نیز کاسته خواهد شد.
طی سفری که هفته پیش به ارومچی و کاشغر داشتم(از ۶ تا ۱۱ اسد ۱۳۹۶)، از منابع موثق شنیدم که علاوه بر سرمایهگذاری خود دولت و تطبیق پروژههای کلان زیربنایی در شهرهای شین جیانگ و اعطای آزادیهای دینی و فرهنگی به مردم، رهبری دولت چین به کمپنیهای بزرگ چینی که مرکز اصلی فعالیت آنها در شهرهای بزرگ دیگر چین است، دستور داده که باید به عنوان یک مسئولیت ملی و وطنی در مناطق شین جیانگ سرمایهگذاری کنند و بخشی از فعالیتهای اقتصادی و صنعتی و تولیدی خود را در آن مناطق انتقال دهند تا این مناطق نیز به رفاه و رشد اقتصادی دست پیدا کند و در عمل نیز چنین شده است و اکنون مهمترین و بزرگترین فارمهای زراعتی و پارکهای صنعتی و تولیدی در عرصههای مختلف در شهرهای شین جیانگ ایجاد شده و این منطقه به یک زون مهم اقتصادی در چین تبدیل شده است و همچنین از نگاه اجتماعی از مقامات این ایالت شنیدم که همه اقوام ساکن در شین جیانگ مانند دانههای انار به هم چسپیده و متحد هستند و هیچ نوع تبعیض در میان آنان وجود ندارد.
در این میان آنچه به مسلمانان شین جیانگ مربوط میشود این است که باید مردم این منطقه نیز با یک تعامل مثبت با دولت برخورد کنند و با استفاده از فضای باز موجود، از امکانات عظیم کشور در جهت رشد و توسعه سرزمین خود بهره بگیرند و به گروههای افراطی و خشونت گرا مانند تحریک اسلامی ترکستان شرقی معروف به ETIM اجازه ندهند که سرزمین و کشورشان را به میدان خشونت و ترور و انفجار و انتحار تبدیل کنند. این گروههای افراطی نیز بهتر است که در سیاستها و مواضع خود تجدید نظر کنند و به سیاست صلح و همزیستی و مبارزات سیاسی و مدنی رو آورند. شرایط امروز چین با شرایط چند دهه پیش آن کاملاً تفاوت کرده است و از سوی دیگر سیاستهای مبتنی بر جنگ و خشونت و اعمال تروریستی و وحشیانه این گروهها مانند طالبان، القاعده، داعش و امثال آنها در کشورهای اسلامی عراق، سوریه، یمن، افغانستان و جاهای دیگر، جز ویرانی و تباهی کشورها و بدنام شدن اسلام و مسلمانان، هیچ نتیجه دیگری در پی نداشته است.
امروز ما خود در افغانستان شاهد هستیم که دستاورد افراط گرایی تنها این است که هر روز دهها تن از مردم بی گناه طعمه انتحار و انفجار شوند و مکتبها و بلکه مساجد آتش زده شوند و نمازگزاران قتلعام شوند و پلها و پلچکها و راهها و بندهای آب که باعث رفاه و آسایش مردم و مظاهر توسعه و تمدن هستند، تخریب گردند. آیا دین اسلام دین کشتار و تخریب است؟ آیا یک مسلمان باید ایدههای دینی خود را با تیغ و شمشیر و با ترور و انتحار بر دیگران بقبولاند و تحمیل کند؟ آیا این همان رسالتی است که اسلام برای همه بشریت بر دوش دارد؟ آیا این همان ایده «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» است؟ آیا ما با همین روشهای افراطی و خشونتآمیز خود میتوانیم اسلام را به عنوان دین برتر برای همه بشریت معرفی کنیم؟ امروزه جامعه دینی ما و همه مسلمانان در زندگی فردی و اجتماعی خود دچار یک حالت تناقض نما شده است. اعمال ما با باورهای ما مطابقت ندارد. در خلوت و جلوت یکسان نیستیم. شرایط و مقتضیات زمان و زبان دنیا را درک نمیتوانیم. از جهان ماحول خود بی خبریم و نمیدانیم که دنیا به کدام قلهها و به ناکجاها رسیده و ما در قعر چه جهنمی خود را فرو بردهایم. مطلق نگری و افراط و تفریط ما را کر و کور ساخته است. من مطمئن هستم که گروههای تروریستی ای که امروز در افغانستان به نام اسلام و جهاد، دست به این همه جنایت میزنند، نه به ارزشهای برین اسلامی و انسانی باور دارند و نه حتی به اعتلا و ترقی و پیشرفت وطن خود میاندیشند و گرنه این همه جفا در حق مردم و سرزمین خود روا نمیداشتند.
به هرحال آنچه امروز رهبری دولت چین و مسئولان محلی منطقه شین جیانگ نسبت به افغانستان ابراز میدارند، نشان دهنده یک نیت نیک برای حسن همجواری و روحیه کمک و همکاری و احترام متقابل است و اکنون که ما در افغانستان از ماحول دور و نزدیک خود با مشکلات زیاد مواجه هستیم، جلب کمکها و همکاریهای دولت چین و وارد شدن در طرحهای کلان استراتژیک و اقتصادی این کشور مانند طرح یک کمربند یک راه، میتواند ما را با یک قدرت بزرگ سیاسی و با یک اقتصاد مقتدر و پایدار منطقهای و بینالمللی پیوند بزند. حکومت چین و سرمایه گذاران و کمپنیهای بزرگ چینی حاضرند در افغانستان هم تجارت و مبادلات تجارتی با ما را توسعه دهند و هم در عرصههای مختلف معادن، زیربنا و انرژیهای حرارتی، آفتابی، بادی و آبی سرمایهگذاری کنند و هم در تطبیق پروژههای کلان ملی ما سهم بگیرند و ما هم ا ز این طریق میتوانیم هم از دانش، تجربیات و تکنالوژی این کشور استفاده کنیم و هم راه مطمئنی را برای صادرات و مبادلات تجارتی خود پیدا کنیم. متأسفانه باید اعتراف کنیم که در یک و نیم دهه اخیر با همه کمکهای بینالمللی به افغانستان، نه ظرفیتهای تخنیکی ما در حد لازم بالا رفته است و نه هم به فناوری جدید دنیا دسترسی پیدا کردهایم و اکنون باید کوشش کنیم که از هر طریق ممکن هم ظرفیت تخنیکی ایجاد کنیم و هم به تجربه و تکنالوژی دست پیدا کنیم.
نکته قابل ذکر دیگر این است که ما در کنار فعالیتهای حکومت، مانند کشورهای دیگر امروز به یک سکتور خصوصی قوی و قدرتمند نیاز داریم. سکتور خصوصی ما در کنار منافع اقتصادی خود باید مسئولیت ملی خود را نیز درک کند و تلاش نماید که ظرفیتهای خود را بالا ببرد و از کشورهای دیگر مخصوصاً چین، تخنیک و تکنالوژی وارد کند. اتاق تجارت و صنایع و تاجران ما باید کوشش کنند که بهترین روابط را با جانب چینی ایجاد کنند و در کنار واردات از چین، کالاهای افغانستان مخصوصاً میوههای خشک و تازه، زعفران، قالین، سنگهای مرمر و مواد دیگر ما را به جانب چین صادر نمایند. مقامات چینی مخصوصاً در ایالت شین جیانگ آماده هستند برای تاجران ما سهولتهای لازم را ایجاد کرده و همکاری نمایند.
آنچه میتواند روابط ما را با دولت و مردم چین تحکیم و توسعه ببخشد، مناسبات فرهنگی است. فعلاً خوشبختانه در حدود ۴۰۰ محصل ما در دانشگاههای مختلف چین، از لیسانس گرفته تا دکترا در رشتههای مختلف مشغول تحصیل هستند و در پوهنتون کابل ما هم در حدود ۲۸۰ نفر در سالهای اخیر در رشته زبان چینی فارغالتحصیل شدهاند. همچنین در سالهای اخیر تعداد زیادی از کارمندان خدمات ملکی ما برای دورههای آموزشی کوتاه مدت به چین اعزام شدهاند و با شیوههای مدیریت و برنامهریزی آن کشور آشنایی یافتهاند. آشنایی با فرهنگ و زبان چینی یک عامل بسیار مهم در برقراری و توسعه روابط بین دو کشور است و میتواند زمینه خوبی را برای آموختن دانش و انتقال تجربه و دستاوردهای تخنیکی فراهم نماید. مگر نه این است که از ۱۵ قرن پیش این سخن نغز از پیامبر گرامی ما نقل شده است که: اطلبوا العلم و لو بالصین. یعنی: دانش را بجویید و کسب کنید هرچند در چین باشد.
به امید توسعه روابط دوستانه و سازنده افغانستان با همه دنیا و با آروزی تأمین صلح، امنیت و رفاه برای مردم زجر دیده افغانستان!
نویسنده : سرور دانش
يکشنبه ۱۵ اسد ۱۳۹۶
منبع : پیام آفتاب