کابل/۱۲جدی/فرهنگستان
موهای نیمه باز و چشمان ورم کرده،گویا اشک باعث شده است که آن چشمان زیبا ورم کند، می خواهد با من حرف بزند.
او نامش را سهیلا میگوید مدتها در موسسه های ملی و بین المللی کار کرده است و زندگی اش بر میلش بوده است ولی حال روزگار برخلاف میل سهیلا میچرخد.
او از ماجرای یک هفته پیش زندگیاش برایم قصه میکند، از آخرین روز کاری اش، از وظیفهاش برایم قصه میگوید.سهیلا یک هفته پیش در دفتر کارش به شوق و علاقه ی زیاد مصروف کار بودهاست، در نزدیک پایانی ساعت های کاری، یکی از دوست هایش به وی تماس میگیرد و میگوید:( مارا خو طالبا منع کرده، دگه اجازه نداریم سر کار بیاییم.)
سهیلا را دل شوره میگیرد که مبادا این خبر حقیقت داشته باشد، از همه روزها، آنروز وقت به خانه میرود، چند لحظه بعد چشمش به اعلامیهی که از طرف امارت اسلامی، بر منع کار زنان در موسسه های داخلی و خارجی نشر شده بود، میافتد که در رسانه های اجتماعی دست به دست میشد.
پس از ان، از طرف دفترش نیز اطلاعیه ی به نشر می رسد که سر از فردا به دفتر نیایند، وی می گوید: ( همین لحظه بود که حس کدم، بیست سال به عقب رفتم ).
به گفتهی خودش این ماجرا برایش درد آور بود ولی زمانی دردآورتر میشود که فردای ان روز بخاطر بعضی اوراق ها و دوسیه های مهمش به دفتر کارش رفته است. وقتی آن دوسیه ها و اوراق ها را در بغل گرفته روانهی خانه میشود در مسیر راه با متلک های مردانه شکنجهی روحی میشود، یکی از مردها به وی میگوید: ( کل جای را خو بسته کدن، دگه کتاب بغل کده، کجا میری..)
سهیلا جواب حرف های او را زیر دندان هایش کرده و به راهش ادامه میدهد. به گفتهی وی در جامعه ی افغانستان کافی است زن باشی و با وضع هر نوع محدودیت ها و شکنجه ها سکوت را نسبت به صدا ترجیح بدهی، سکوت که باعث شده است از حقوق اولیه خویش محروم شویم.
وی همچنان می افزاید که در بیست سال گذشته خشونت های خانوادگی، ازدواج های اجباری و یا دسترسی نداشتن به کار و تحصیل از جمله معدود چالش ها، فرا روی زنان در افغانستان بود، حال با به قدرت رسیدن دوباره طالبان، این چالش ها به اوج خود رسیده است، وضع این ممنوعیت های پی در پی باعث شده است که زنان در کنار مردان از حقوق اولیه ی خود محروم شوند.
افغان گل حسینی-فرهنگستان