کابل/۹ثور/فرهنگستان
مریم یارام شاعر جوانی است که از پنج سال بدین سو در افغانستان شعر میسراید تحصیلات ابتدایی را در مکتب بیبی سروری سنگری به پایان رسانیده است و در حال حاضر دانشجوی دانشگاه کابل است.
بانو یارام همچنان عضو انجمن شعر دانشجو است برای آشنایی بیشتر با کارنامه های بانو یارام گفتوگویی را ترتیب دادهام!
–از «مریم یارام» برای ما بگویید!
مریم یارام متولد سال ۱۳۸۰ خورشیدی، تحصلات ابتدایی را در مکتب بی بی سروری سنگری به پایان رساندم و در حال حاضر محصل سال دوم دانشکدهی ژورنالیزم دانشگاه کابل استم.
در کل میتوانم بگویم که مریم یارام رسانهی که هر روز به دنبال ترویج مهربانی در میان اطرافیان خود هست.
-چه زمانی به ادبیات رو آوردید و خواستید شاعر شوید؟
از زمانی که خودم را شناختم، علاقه و اشتیاق شدیدی به ادبیات و شعرخواندن و مطالعه داشتم، در دوران مکتب داستانهای کوتاه، متنهای ادبی و مقالههای زیاد مینوشتم تا اینکه راهم را پیدا کردم.
–تعریف شما از شعر چیست؟
از دیدگاه من شعر عبارت از چیدن واژه ها به گونه متوازن است و یک نوع گره خوردگی از عواطف، احساسات و تخیل میباشد.
شعر به مثابهی یک هنر ما را از آنچه که هست به سوی آنچه که باید باشد میکشاند.. یا هم شعر منبع احساسات شاعر است.
گمانم واژه ها را میتوان با شعر نوشید!
– نخستین بار چگونه شعر شما را در آغوش گرفت که نخواستید آن را رها کنید؟
اولین شعرم را اتفاقی نوشته بودم، یعنی باور نداشتم که شعر باشد، بعضی تکههایش موزون بود، بعدا راه شعر دانشجو را پیدا کردم.. شعر مثل یک دوست مهربان باعث شد از تلخی های زندگی دور شوم، با شعر به زیبایی ها بیشتر آشنا شدم؛ به همین دلیل بعید بود که رهایش کنم.
–در چه قالبهایی شعر میسرایید و موضوع شعر تان بیشتر چیست؟
علاقهی عجیبی به قالبهای موزون دارم. بیشترین شعرهایم را قالب غزل شکل میدهد و محتوای شعرم موضوعات عاطفی و فلسفی میباشد.
– آیا تا اکنون اثری از شما منتشر شده؟
تا هنوز نخیر؛ اما سال ۱۴۰۰ اولین اثرم به اسم “شعری برای نخواندن” انشاءالله طی چند ماه دیگر به نشر خواهد رسید.
–به نظر شما، شعر سرودن ذاتیست یا یاد گرفته میشود؟
هر چند نمیتوانیم از این واقعیت چشم پوشی کنیم که هنر یک نوع استعداد است؛ اما هر چیز اگر ذاتی هم باشد تلاش و زحمت نیاز دارد تا بهترین شدن، از نظر من اگر هیچ استعدادی برای شعر سرودن هم نداشته باشیم با صد در صد تلاش میتوانیم شاعری خوبی شویم.
–شاعر چگونه با مخاطب خود ارتباط برقرار میکند؟
همانگونهی که احساسات شاعر درون شعر جاری میشود، ناخودآگاه مخاطب درون احساسات غرق میشود، حتی گاهی وقتها خودش را جای شاعر قرار میدهد، کوتاه بگویم هنر برای برقرار ارتباط دریچهی خوبیست.
ـ آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر/شاعران هستید؟
در آغاز شروع کار هنریام بیشتر از مولانا میخواندم؛ اما حال به دلیل رونق شعر معاصر از شاعر های مثل: ضیای رفعت، بهرام هیمه، هارون بهیار و فاضل نظری میخوانم.
–وضعیت شعر و ادبیات زنان افغانستان را چگونه میبینید؟
با توجه به رشد جمعیت شاعران زن گفته میتوانم که در حال حاضر زنان در مسیر خوب حوزهی هنر قرار دارند، در کل از وجود آنان در برنامه های فرهنگی خوشبین استم.
–زندگی یک بانوی شاعر با دیگر بانوان، چه تفاوتی دارد؟
زن شاعر، زندگی شاعرانهی را رقم میزند هم برای خودش و هم برای خانوادهاش. زندگی از دیدگاه یک زن هنرمند، متفاوتتر است. زن شاعر و هنرمند، لبریز از احساس و عواطف است. عشق و محبت در زندگی او نقش اول را دارد. همیش عاشقانه رفتار میکند، خوب بودن را هرگز فراموش نمیکند.
–برخی شاعران امروزی را به فقر مطالعاتی، عدم وجود منابع مطالعاتی و حتی عدم آگاهی از آنها متهم میکنند؛ نظر شما در این مورد، چیست؟
در کل مردمان این جامعه با مطالعه روابط جدی ندارند و متاسفانه این حقیقت تلخ است. از جوانان تحصیلیافته تا هنرمند و نویسنده و شاعر، مطالعهی آنچنانی و جدی را در آنها نمیتوان دید. احتمالا بر میگردد به دلایلی، بزرگترین دلیل آن فکر کنم ضعف اقتصاد است و ضعف سواد. کسانیکه اهل مطالعه و دانش هستند؛ پول کافی برای خرید کتاب ندارند، کسانی که پول کافی دارند، سواد و دانش ندارند، این مشکل کلی است، ولی در کنار آن بازهم مردمان این جامعه بهایی به کتابخوانی و مطالعه نمیدهند.
–بهعنوان یک شاعر جوان، انتظار دارید در شعر به چه افقی، دست پیدا کنید؟
دوست دارم یکی از ۳ بانوی شاعر برتر جهان باشم.
– یک شعر برای خوانندگان ما!
لرزیدنم در اولین دیدار یادت است
میسوختم مثل نخ سیگار یادت است
دیدم ترا با دیگری یکباره دستم را_
با قهر کوبیدم به یک دیوار یادت است
تا آمدم دیدم که او را بوسه میکردی
دیوانهگیام لحظهی اینکار یادت است_
آنروز بعد از وقت ها دیدم ترا جانم
پوشیده بودی کرتی گلدار یادت است
گفتم بیا در کافه با هم میرویم اما
گفتی برایم “آدم بیکار” یادت است
عاجز به سمتت پر زدم تا عشق بنویسی …
دادم به دستت کاغذ و خودکار یادت است
یک یادگار از روز های خوب ما بر جا_
نگذاشتی ای آدم بدکار یادت است
با عشق میخواندم برایت مهربانی را
احساس خوب نغمهی گیتار یادت است
یک آدم بیچاره در دام تو افتاده
دیشب مرا در سر خط اخبار…یادت است
مریم یارام
-به عنوان اخرین سوال حرفهای نگفتهای که باید میگفتید و نگفتید؟
سپاسگزارم کوچک نوازی تان که این فرصت خوب را در اختیارم گذاشتید تا لحظاتی را با هم صحبت کنیم. در اخیر برای خوانندگان عزیز میخواهم بگویم که اگر میخواهید خوشحال زندگی کنید و زیبایی زندگی را به گونهی واقعی تماشا گر باشید، حداقل یک هنر را یاد بگیرید، احساسات کسی را کمارزش ندانید، مهربانی اصل انسانیت است.
سمیع صدیقی- فرهنگستان