طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) کودک آزاری عبارت است از تهدید یا آسیب به سلامت جسم یا روان و سعادت و رفاه کودک که معمولا والدین یا افراد مسئول عامل آن هستند.
کودکآزاری از جمله مشکلاتی است که آسیبهای جبران ناپذیری را بر سلامت جسمی و روانی کودکان تحمیل میکند.
چندین دهه جنگ در افغانستان باعث از بین رفتن زیر ساختها و زیربناهای اقتصادی و فرهنگی این کشور شده که این خود زمینه تشدید کودکآزاری در افغانستان را فراهم کرده است.
موضوع کودکآزاری کودکان در افغانستان تاکنون کمتر مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است، نه به خاطر کماهمیت یا بیاهمیت بودن موضوع، بلکه به دلیل نبودن ضمانت اجرایی موثر و کافی برای مجازات و تنبیه افرادی که مرتکب کودکآزاری میشوند.
کودکآزاری در افغانستان را میتوان با دو عامل مشکلات اجتماعی و وضعیت والدین مرتبط دانست.
در زمینه عوامل ناشی از مشکلات اجتماعی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
فقر اقتصادی
فقر از عوامل موثر در گسترش بسیاری از جرایم است. فقر سبب میشود تا کودکان از دسترسی به نیازهای اساسی مانند بهداشت، آموزش، تغذیه و غیره محروم شوند، یا والدین به دلیل مشکلات مالی با رفتارهایی، چون پرخاشگری، خشونت، بی توجهی و امثال آن کودکان را مورد آزار قرار میدهند.
در افغانستان کودکانی را میبینیم که خانوادهها به دلیل مشکلات اقتصادی آنها را مجبور به گدایی، اسفند دود کردن، فروش کارت اعتباری موبایل، دست فروشی، جمع آوری زبالههای قابل بازیافت و تمیز کردن شیشههای ماشینها میکنند.
در مواردی دختران و پسران کوچکی که به کارهای خیابانی میپردازند، بدنها و دستهایشان از سوی افراد در قبال پولی که میدهند، لمس میشود یا بر اساس گزارشها در قبال غذایی که به آنها داده میشود، مورد انواع تجاوز و اذیت جنسی قرار گرفته یا ربوده میشوند.
یک نمونه از هزاران حادثه فجیع در مورد کودکآزاری در افغانستان، هفته گذشته بود که کودکی پس از ربوده شدن و تجاوز به دار آویخته شد.
مشکلات فرهنگی
برخی از مشکلات فرهنگی نیز منجر به کودک آزاری میشوند. از جمله آنها میتوان به سنتهای غلط فرهنگی اشاره کرد. شماری از والدین در افغانستان، تربیت کودک را منحصر به تنبیه بدنی میدانند.
یکی از دلایل اصلی وقوع کودکآزاری، یعنی کودکآزاریهای جسمی و روحی در این است که والدین نمیدانند که روشهای بیرحمانه و سختگیرانه آنها کودکآزاری است. این خانوادهها فکر میکنند که در جهت تربیت درست کودک گام بر میدارند.
در بعضی مناطق افغانستان بچهبازی به یک رسم تبدیل شده که مجریان آن نیز افراد زورمند محلی هستند.
این خشونتها میتواند به ترس، اضطراب و پرخاشگری در کودک، شب ادراری، نداشتن اعتماد به نفس و نداستن قدرت ارتباط صحیح با دیگران بیانجامد.
مشکلات محیط آموزشی
مهمترین محیط آموزشی کودکان مکاتب (مدرسه) است. مکاتب، جایی است که کودک زمان بسیار زیادی از عمر خود را در آن میگذارند.
بنابراین مشکلاتی که در مکاتب برای دانش آموزان ایجاد میشود، مانند انتظار بیش از حد، اضطراب و ترس ناشی از رقابتهای شدید، تبعیض، تنبیه بدنی، تحقیر، توهین و غیره سبب آزارهای جسمی و روانی کودکان میشود.
شبیه این موارد در مکاتب افغانستان زیاد گزارش شده است. بیشتر معلمان مکاتب در افغانستان دیپلم دارند (فارغ صنف ۱۲ هستند) و در دورههای تربیت معلم آموزش ندیدهاند و شیوههای برقراری ارتباط درست با دانشآموزان، روش و فنون تدریس را فرا نگرفتهاند که این خود باعث ناکارآمدی در نظام معارف افغانستان شده و زمینه کودکآزاری را فراهم کرده است.
نقصهای قانونی
یکی از عوامل اجتماعی – سیاسی کودکآزاری در برخی کشورها، نبود قوانین حمایتی از کودکان است.
در افغانستان با تلاشهای قانون گذاران و با استفاده از اصول اسلامی، قوانینی برای حمایت از کودکان وضع شده اما این قوانین، تطبیق و اجرا نمیشوند یا ضمانت اجرایی ندارند.
همیشه خبرهایی در مورد شکنجه شدن کودکان شنیده میشود. کودکانی هستند که هر ساله آزار میبینند، شکنجه میشوند، به آنها تجاوز میشود ولی در افغانستان نهادهای قانونی در سطح نیستند که از حقوق کودکان حمایت کنند.
ضعف نظام گزارشدهی و کشف جرم در حوزه کودکآزاری، ضرورت تلاش بیشتر اجرا کنندگان قانون در جهت اجرای قانون را میطلبد.
عوامل ناشی از وضعیت والدین
کمبود مهارتهای تربیتی
بزرگترین عامل کودک آزاریهای جسمی در افغانستان، نداشتن مهارت و ناتوانی والدین در برابر کنترل رفتار کودکانه کودک است.
بیشتر والدین، نزدیکترین راه برای اصلاح رفتارهای کودک خود را تنبیه بدنی میبینند، که با تکرار، کودک کم کم به آن عادت میکند.
در این میان، مادران در کنترل و هدایت رفتار کودکان میتوانند تاثیر بیشتری داشته باشند. از این رو، ضروری است تا مادران بیشتر درصدد تربیت و مهار رفتار نامناسب کودک خود، روشهای صحیح تربیت فرزند را یاد بگیرند.
اگر والدین فضای خانه را به درستی مدیریت کنند، کار به جایی نخواهد رسید که آنها دست به رفتارهای آزارنده بزنند.
بیماری روانی و جسمی
آمار نشان داده، کودکانی که والدین آنان دچار بیماریهای روانی یا جسمانی هستند، بیشتر در معرض کودک آزاری هستند. در افغانستان براساس گزارش ۲۰ درصد مردم دچار افسردگی هستند که این خود باعث رفتارهایی مانند خشونت، ناسازگاری، بی توجهی میشود که ناشی از شرایط روحی روانی آنها است و باعث آزار کودکان میشود.
اختلافات خانوادگی
یکی از قربانیان مشاجرات شدید و طولانی والدین و نزدیکان، کودکان بیگناهی هستند که در این مشاجرات صدمه عاطفی و روانی میبینند. در افغانستان به دلیل ازدواجهای سنتی و قومی، این اختلافهای خانوادگی زیاد دیده میشود. بعضی اوقات در مشاجره والدین یا اعضای فامیل، کودکان ابزار تلافی قرار میگیرند که بر آسیبهای روانی آنها میافزاید.
اضطراب حاصل از زندگی در چنین محیطی کودک را تحت فشار شدید روانی قرار میدهد و در نهایت ممکن است کودکان را به مشکلات رفتاری و اختلالات روانی دچار کند.
اعتیاد
اعتیاد والدین به دلیل خصوصیاتی رفتاری که در آنان ایجاد میکند، مانند پرخاشگری، بیمسئولیتی و کاهش عاطفه سبب میشود تا کودکان در معرض آزار و سوء استفاده بیشتر قرار گیرند.
طبق گزارشهای موجود، در افغانستان که جمعیت آن حدود ۲۸،۶ میلیون نفر برآورد شده، حدود ۳ میلیون نفر معتاد هستند، یعنی حدود ۱۰ درصد افراد جامعه.
این باعث شده تا اغلب آنها به دلیل مصرف مواد مخدر، سلامت روانی خود را از دست داده، زن و فرزندان خود را مورد آزار و اذیت و انواع خشونتهای خانوادگی قرار دهند.
جعفر احمدی
کارشناس روانشناسی در کابل
بی بی سی