هنوز جوهر قلم آقای عبدالباری جهانی، وزیر مستعفی اطلاعات و فرهنگ کشور که استعفانامه خود را امضا کرد، خشک نشده بود که فضای شبکههای مجازی پر از معرفی چهرههای واجد شرایط برای تصدی وزارت اطلاعات و فرهنگ شد. هر کسی به خواسته و نیت خود فردی را به عنوان کسی که کشتی شکسته وزارت اطلاعات و فرهنگ را به سوی ساحل رهنمایی خواهد کرد، به معرفی گرفت. البته در زیر پستهایی که این بزرگواران معرفی شدند، سیلی از موافقتها، مخالفتها، دشنامها و تمجیدها نیز سرازیر شد. جالبتر از هم این که استعفای آقای جهانی تنها از سوی خودش مطرح شده و رییسجمهور تا هنوز این استعفا را نپذیرفته و در صورتی که رییسجمهور استعفای آقای جهانی را نپذیرد، وزیر اطلاعات و فرهنگ باید دوباره به کار خود ادامه بدهد . البته کمتر محتمل است که استعفای وزیر اطلاعات و فرهنگ پذیرفته نشود، زیرا با توجه به دلایل صحی که آقای جهانی مطرح کرده، گمان میرود این استعفا پذیرفته شود. به هر حال آنچه که به دنبال مطرح شدن استعفای وزیر اطلاعات و فرهنگ در شبکههای اجتماعی شکل گرفته تا حدی قابل تامل و حتی نگرانی است. در قدم اول متاسفانه مشخص میشود که حمایت از چهرههایی که گویا برای وزارت اطلاعات و فرهنگ سزاواراند، بار دیگر در همان چهارچوبهای تنگ قومی و زبانی مطرح میشود. هیچ فارسیزبانی، پشتوزبانی را به عنوان چهره واجد برای وزارت اطلاعات و فرهنگ معرفی نکرده و هیچ پشتوزبانی نیز فارسیزبانی را لایق این پست ندانسته است. در کنار آن، اکثر کسانی که تا اکنون در شبکههای اجتماعی به عنوان گزینهای بدیل آقای جهانی مطرحاند، شاعر و داستاننویس یا هم فعال مدنی و فرهنگی است. در زندگینامههای این بزرگواران هم به تالیف و انتشار مجموعه آثارشان بیشتر تاکید شده تا بر پشتوانه مدیریتی آنان. از سوی دیگر پیامهایی که به آدرس این نامزدان احتمالی داده میشود، اغلبا پر از عقدههای قومی و زبانی است. یکی دیگری را به تعصب و قوممحوری و جاسوسی به این یا آن کشور متهم کردهاند. در چنین وضعیتی، بهترین گزینه برای وزارت اطلاعات و فرهنگ یک مدیر کارآزموده و باتجربه است که در میان هیاهوی شکلگرفته از مناسبات قومی بتواند این چالشها را به خوبی رفع کند و با درایت کامل تلاش کند در ورطههای سهمگین قوممحوری و تعصب نیفتد. در طول پانزده سال گذشته چندین وزیر به این سمت منصوب شدهاند که هر کدام حاشیههای پر افتوخیزی را با خود داشتهاند. آقای رهین به عنوان یک فارسیزبان که گویا در پی مخدوش کردن ارزشهای زبان رسمی است، همیشه مورد اتهام قرار داشت. آقای خرم نیز به عنوان یک متعصب پشتون که در پی ضربه زدن به زبان فارسی است و دموکراسی برایش «دیگ بخاری» بیش نیست، مورد هجمههای گوناگون قرار داشت. آقای باری جهانی هم گفته میشد به تنها چیزی که در طول دوران وزارتش نپرداخت، خود وزارت اطلاعات و فرهنگ بود. با این پیشینهای پر چالش، وزارت اطلاعات و فرهنگ و برخورد سراسر شونیستی با این نهاد دولتی، بر حکومت وحدت ملی است که با درک شرایط و حساسیتهای موجود فردی را بر این اریکه بگمارند که بتواند تا حد زیاد جلو شکلگیری بیشتر ذهنیتهای منشعب از دیدگاههای تنگ قومی را بگیرد. در کنار آن با این که بخش عمدهای از فعالیتهای وزارت اطلاعات و فرهنگ در حوزه فرهنگ و ادب و مطبوعات این کشور است، ولی لازم نیست که حتما یک نویسنده، شاعر، داستاننویس یا هم یک ژورنالیست بر این پست تکیه بزند. بهتر است کسی که تجربه مدیریت عرصههای فرهنگی و مطبوعاتی را دارا است، به این پست گمارده شود. بیشتر کسانی -نه همه- که در شبکههای اجتماعی برای این پست معرفی شدهاند متاسفانه به نوعی به جریانهای تمامیتخواه زبانی و قومی وابسته اند یا هم کارکردهای گذشتهشان به نحوی با این مسایل آلوده شده است. حالا که آقای جهانی به دلایل مختلف از جمله مشکلات صحی و جسمانی بر استعفایش تاکید دارد، چه نیک است تا رهبران حکومت وحدت ملی کسی را به این پست بگمارند که در قدم اول به مدیریت ازهمگسیختهای این وزارت سر و سامانی بدهد و در قدم دوم نگذارد شایبههایی در مورد وابستگیهای قوم و زبانی او، عملکرد وی را تحت شعاع قرار بدهد.
چهارشنبه ۱۹ عقرب ۱۳۹۵ – فریدون آژند
منبع : هشت صبح