*

با حلول سال جدید، خاطرات گذشته در ذهنم تازه می‌شود. یاد خاطرات کودکی، دورهمی‌های نوروز و جشن‌های بی‌بی‌جانم(مادربزرگ) به ذهنم هجوم می‌آورند. جشن‌های که بی‌بی‌جانم برای استقبال از نوروز برگزار می‌کرد.
نوروز یکی از خاص‌ترین جشن‌های سال است ولی آن‌زمان برای من خیلی خاص‌تر از این‌ سال‌ها بود. در نوروز دور از تمام دغدغه‌ها و ناراحتی‌ها، چند روزی با شگوفه‌های گل‌ها می‌خندیدیم و شادی‌های‌مان را با هم تقسیم کرده و ناراحتی‌های‌مان را در سالی‌که گذشته بود رها می‌کردیم.
ولی‌ حالا طالبان این جشن را خلاف دین می‌دانند و به این باور هستند که این جشن مربوط به مجوسی‌ها می‌شود، حال‌آن‌که بی‌بی‌‌جانم همیشه می‌گفت: نوروز میراث فرهنگی‌ماست.
هنوز به یاد دارم که بی‌بی‌جانم چقدر برای سال‌‌جدید پاک‌کاری می‌کرد؛ فرش‌های خانه را می‌شست، ‌پرده‌ها را تبدیل می‌کرد، گردوغبار پنجره‌‌ها و دَرودیوار خانه را می‌گرفت و به دیوارها رنگ می‌زد.
او در نوروز مهمانی بزرگی برگزار می‌کرد و در آن مهمانی تمام خانم‌ها و دختران‌خانم‌های اقارب را دعوت می‌کرد و غذای مشهور پارسی‌زبانان(سمنک) را می‌پخت. هنگام پختن سمنک آهنگی‌که برای سمنک سروده شده بود را با دف می‌خواندن(سمنک در جوش ما کفچه می‌زنیم، دیگران در خواب ما کفچه می‌زنیم.)
سمنک میراث فرهنگی برجامانده در حوزه‌ی تمدنی نوروز است که در نخستین روزهای نوروز خانم‌ها برای پختن آن دور هم جمع می‌شدند و شادی می‌کردند.
اما بعد از وفات بی‌بی‌جانم، این رسومات و فرهنگ‌ها به پایان رسید. دیگر کسی در خانواده‌ی ما جشن سمنک برگزار نکرد و سفره‌ی هفت‌سین هموار نکرده است.
بی‌بی‌جانم در مورد نوروز می‌گفت: “سه‌هزاز سال‌قبل از امروز، دو عید میان پارسی‌زبانان مشهور بود: عید آفرینش که اول پاییز برگزار می‌شد و عید رستاخیز که اول بهار برگزار می‌شد؛ اما بعدها، با گذشت زمان هردو عید را تبدیل به یک‌عید ساختند و اسمش را گذاشتند نوروز.”
بی‌بی‌جانم می‌گفت: “نقل شده است که: نیاکان ما قبل از نوروز به سوگ “سیاووش” می‌نشستند، اما نوروز که می‌شد به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند، گویا سیاووش زنده شده باشد.
اما آریایی‌ها جمشید را که در شهنامه فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است را بنیادگذار این‌روز معرفی کرده است.
بی‌بی‌جانم برای تحویل سال سفره‌ی بزرگی هموار می‌کرد و آن سفره را هفت‌سین می‌نامید و غذای‌های اصلی این سفره عبارت بود از: سیب، سمنک، سبزه، سرکه، سیر، سماق و سنجد. و هرکدام از این‌غذاها معنا و مفهوم خاص‌ داشت: سیب نماد تندرستی بود؛ بی‌بی‌جانم سیب را سر سفره می‌گذاشت تا در سال‌جدید تندرست باشیم. سمنک از سبزه‌‌ی نورسیده‌ی گندم آماده می‌شود و گندم نماد فراوانی و برکت است. بی‌بی‌جان با گذاشتن سبزه و سمنک برای‌مان در سال جدید آرزوی فراوانی و برکت می‌کرد. سماق یا سماک نماد باران است و باران در هرحالت رحمت خداوند است برای همین بی‌بی‌جان به طور حتم سماق را سر سفره می‌گذاشت، سنجد نماد عشق و دلبستگی است بی‌بی‌جان همیشه میان اعضای خانواده عشق و دوستی می‌خواست.
اما به جز غذاهای اصلی، بی‌بی‌جانم بعضی‌چیزهای دیگر را هم سر سفره‌ی هفت‌سین می‌گذاشت، بسان آیینه. به اعتقاد زردشتی‌ها، آخرین ماه سال تولد آدم ابوالبشر است. بنابراین باید نماد از آن روی سفره‌ی هفت‌سین باشد، از این‌رو آیینه را بالای سفره‌ی هفت‌سین می‌گذاشتند و دور آن شمع روشن می‌کردند، شمع‌های که تعداد‌شان برابر می‌بود با تعداد اعضای خانواده.
بی‌بی‌جانم قبل از غذاها روی سفره قرآن‌کریم را می‌گذاشت. او با گذاشتن قرآن‌کریم روی سفره‌ی هفت‌سین ثابت می‌کرد که سال جدید را با توکل بر خدا آغاز کرده است.
بی‌بی‌جانم در مورد تاریخچه نوروز می‌گفت: “زمانی‌که نیاکان ما هنوز اسلام را نپذیرفته بودند، هفت‌چین و هفت‌شین وجود داشت. روی سفره هفت‌ نوع غذا را در هفت ظرف مختلف چینی می‌ریختند و به آن هفت‌چین می‌گفتند. هفت‌شین به هفت نوع غذایی می‌گفتند که حرف اول‌شان با شین آغاز می‌شد، مانند: شراب، شربت، شهد، شرینی، شیر، شاخ‌نبات و شابه.”
اما چون اسلام را بعد از مدتی پذیرفتند، بنابراین شراب در اسلام حرام است برای همین هفت‌شین را تبدیل به هفت‌‌سین کردند و از آن‌زمان تا حالا پارسی‌زبانان این رسم را ادامه دادند.
یک‌روز از بی‌بی‌جانم در مورد این‌که چرا نام این سفره هفت‌سین است حال‌آن‌که می‌توانست هشت‌شین هم باشد پرسیدم.
بی‌بی‌جانم گفت: “هفت با معنایی جاویدانگی است. عدد هفت نزد مسلمانان اهمیت خاص دارد و چندین‌بار در کتاب مقدس‌مان(قرآن‌کریم) ذکر شده است. برعلاوه این حج هفت مرحله دارد، آسمان‌ هفت طبقه است، در عرفان، عشق هفت مرحله دارد و هفت‌خان رستم که در شهنامه بسیار مشهور است…
اما حالا در افغانستان این میراث بزرگ فرهنگی در طاقچه‌های ذهن‌های‌مان، خاک گرفته و فراموش شده‌اند. حالا کار به جایی رسیده است که انگشت اتهام به سوی فرهنگ‌های‌مان بلند کرده‌اند و ما هیچ‌کاری برای نجات میراث‌های نیاکان‌مان کرده نمی‌توانیم.
زینب حمیدی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*