خانه / دانش / آموزش و پرورش / نگاهی به چالش های آموزشی دینی

نگاهی به چالش های آموزشی دینی

نگاهی به چالش های آموزشی دینی

آموزش دینی در نصاب تعلیمی کشور یک اصل اساسی شمرده می شود، تهیه کنندگان متون درسی این بخش، با ایمان راسخ و اطمنان به تدوین آن همت گماشته و می گمارند. مطالبی را با ذوق و علایق انسانی خویش می نگارند. اما این موضوعات چه دستاورد و نتایج را به دنبال دارد، مغفول مانده است، شاید هم حاجت هم نمی بیند تا به پیامد های آن تأمل کند. دراین نوشته کوتا پس از توضیح اهداف تعلیم و تربیت نگاهی به می اندازیم که آموزش های کدام حاجت نیاز انسان امروز را بر آورده می کند.

اهداف آموزش و پرورش

اندیشمندان آموزش و پرورش دست کم پنج نظریه را در مورد هدف آموزش و پرورش مطرح کرده اند. آموزشگاه ها اهداف پنجگانه را یا به صورت ترکیبی یا به تنهای به فراگیران می آموزانند. تلاش می ورزند تا یاد گیرنده را  به این آگاهی برسانند که به تحقق یکی از این اهداف در زندگی خویش همت گمارند. خلاصه و اجمال این پنج هدف عبارت اند از:

یک: هدفی آموزش پرورش، پروراندن انسان برای شغل مناسب است. فراگیرنده ی دانش پس از پایان تحصیل توانایی انجام کاری را در اجتماع داشته باشد، این نظریه برآیند تقسیم کار در اجتماع و جامعه است. جامعه اگر چه کوچک هم باشد، نیازمند های گوناگون دارند، بر آورده کردن این نیاز بدون داد ستد ممکن نیست. بدین سان هر فرد مسؤلیت بخش از حرفه ها و مشغولیت ها را باید انجام دهد تا زندگی اجتماعی ممکن شود. براین مبنا آموزش های دینی جزء از حرفه ها قرار می گیرد، متعلم دینی  برای شغل و حل مشکلات جامعه دینی تربیت  می شود. سوال این است که آیا سرشت دین پذیرای چنین هدفی هست یا خیر، اضافه بر آن، حرفه ی دینی چه امتیاز نسبت به بقیه ی حرفه دارد تا بر آن تأکید شود.

دو: هدف آموزش پرورش، انتقال ارزش ها از یک نسل به نسل دگر است، ارزشهای ملتی، توسط فرهنگ از پشینیان به پسینیان انتقال می یابد. دین که از عناصر فرهنگ محسوب می شود نیز انتقال می یابد. نسل بعدی نیز  مکلف است ارزشهای گذشته را پس از آموزش حفظ کند. اما آنچه گذشتگان باور داشتند، زندگی بر مبنای آن استوار می کردند، درست بوده اند.

سه: هدف نهای آموزش پرورش، شکوفای استعداد  اخلاقی است یعنی دانش آموزان باید ها و نباید های اخلاقی را یاد بگیرد، چه اموری با منش های اخلاقی سازگاری دارد  و چه چیزی پدیده های  اخلاقی ناسازگار است. پرسش که فراروی این هدف قرار می گیرد، این است که مبنای اخلاق عقل باید باشد یا دین، انتخاب یکی و برتر دانستن آن با کدام دلیل معرفتی قابل اثبات است. مضاف بر آنچه بیان شد عقل کلیت جهانی دارد، اما مذهب امری جزوی و محلی است، چگونه ممکن است که جزو بر کل برتری داشته باشد.

چهار م: هدف تربیت این است که دانش آموزان به استقلال فکری برسد، آنچه را انجام می دهد نه با تقلید از دگران که خود به آن رسیده باشد. از قید هنجارهای اجتماعی، افکار و باورهای عمومی رهیده باشد، رهایی نیز آگاهانه صورت گیرد. دراستقلال فکری، فرد هماره تلاش می ورزد که از آن نوع زندگیی تابع پیرو باورهای نهادینه شده ای اجتماع است رهای یابد.  در پی ایجاد زندگی اصیل باشد و از زندگی که از دگران به عاریت گرفته می شود آزاد گردد.

پنجم: هدف دگری که برای تعلیم و تربیت گفته شده است، شناخت اصول انسانی است، تبیین صورت مسئله این است هر چیزیکه با شخصیت انسان ناسازگار باشد پذیرفتنی نیست. یعنی انسان هر چیزی را نمی تواند پذیرا باشد، حدود معین برای روابط خویش را با اشیا تعیین کند آزادی خویش را در یابد. اما اگر چنانچه شخصیت انسان در معامله قرار گیرد جانب شخصیت محترم است نسبت به چیزی دگر هر چه باشد. انسان شی نیست شیوه برخورد با او نیز متفاوت است، انسانیت انسان چه از ناحیه خودش و چه از ناحیه مورد اهانت قرار گیرد، از هدف و غایت خود دور شده است.

 

تربیت دینی کدام اهداف را دنبال می کند

به صورت اجمال به اهداف آموزش و پرورش اشاره شد. اما اینکه آموزش دینی یا علوم دینی کدام یکی را بر می گزیند اما و اگر های زیادی وجود دارد. اگر هدف از آموزشی دینی این باشد دانشجو پس از آن شغل و حرفه ی داشته باشد، تناقضی میان اهداف و محتوا تربیت دینی پدید می آید. هدف دین رستگاری بشر و تزکیه انسان از پلیدی ها است، اما شغل و حرفه برای نیازهای فیزیولوژیکی انسان است، این دو موضوع از همدیگر متفاوت است.  اگر تربیت دینی برای حس استقلال توانمندی های فردی باشد، امکان تحقق آن نیز دشوار است. به این دلیل که دین هماره بر تقلید و وابستگی به مراجع دینی تأکید می کند در رساله ی عملیه فقها آمده است که عمل دینی بدون تقلید باطل است. رفتارهای دینی انسان را بدون دریافت فتوا از فردی صاحب رأی و عادل ممکن نمی داند. این امر گواهی است که دین قابلیت پرورش انسان خلاق و پرسش گر را ندارد.

اگر مراد از تربیت دینی شکوفا کردن استعداد های انسان باشد، دانش آموز فردی مفیدی برای جامعه باشد. پرسشی مطرح می گردد، که مراد از استعداد که دین در پی کشف و شکوفایی آن است چیست؟ یعنی دین از استعداد و توانمندی ها چی چیزی را لحاظ می کند؟ چگونه این قوه را شکوفا می کند. پرسش های دیگری نیزمطرح می شود که هر کدام را بایستی مدلل کند تا روشن گردد که منظور از شکوفای استعداد انسان چیست؟  سخن گفتن از استعداد و تواناییها، از جمله اموری انسانی شناسانه است، اما گزاره های دینی که در کتاب های درسی و جزوه های دانشگاه استفاده می شود اشاره ی به ابعاد انسان شناسی آن نکرده است و قابلیت پرورش این مباحث را هم ندارد. دریک کلام می توان گفت که دین با چهار نوع هدف تربیتی که بیان شد میانه ی ندارد و منطق دین نیز ازین موضوع دور می باشد. تنها هدف تربیتی که دین می تواند دنبال کند، هدف اخلاقی است، این بخش هم نیاز به تأمل دارد.

 

دین و هدف اخلاقی تربیت

با نگاهی به ساختار و منطق درونی آموزش های دینی این نکته روشن می گردد که هدف از آموزش های دینی بر آورده کردن  نیازهای اخلاقی است. اما رسیدن به چنین مرام و مقصد چالش های فراروی آموزش های دینی قرار می دهد که نه تنها از رسیدن به رفتار های اخلاقی باز نمی ماند، بلکه ضد آن را نیز پرورش می دهد. تربیت دینی با هدف اخلاقی زیستن، با دو مشکل روبه رواست.

یک: مبانی و شالوده ی گزاره های دینی،  وحی و ارتباط آن با عالم غیب است. پیامبر اسلام هر موضوع رفتاری را که از خدواند دریافت کرده است، حتا دینداران سخنان عادی پیامبر را نیز وحی خفی نامیده اند. بنابراین وحی نه قابل استدلال است و نه قابل اثبات و نه می توان به تجربه ی پیامبر اشتراک ورزید. تجربه که پیامبر از آن برخوردار بود، دیگران نه مدعی آن است و نه مسلمان ها چنین ادعای را می پذیرند. بدین سان آموزش دادن مسایل دینی امر و نهی است که از سوی معلم صورت می گیر، چیزی که روح و سرشت آموزش و  پرورش با آن ناسازگار است.

دو: مشکل دگر نسبیت اخلاقی یا مطلق بودن آن است، دین نسبیت را بر نمی تابد. مطلق انگاری در سرشت و جوهر این پدیده نهفته است ازین رو هماره با خشونت همراه بوده است. هر امری مطلق و فراگیر به معنای یک دست کردن واقعیت ها است، برایند این تفکر جزمیت، تصلب و خشونت مقدس می باشد. مطلق انگاری  عقلانیت روزگار را برنمی تابد، بر نتابیدن اندیشه امروزین از لحاظ فکری و ذهنی زندگی متعلم  را پارادوکسیکالیته می کند. فراگیرندگان از نگاه ذهنی به چیزی می اندیشند که در بطن واقعیت به گونه ای دگر است. واقعیت از تکثر ایده ها مذهب و دین حکایت دارد، اما آموزه های دینی بر مطلق گرایی  می انجامد. مشکلات و بلاهت روزگار ما به مطلق گرای فرقه های دینی بر می گردد، هر طیف در پی آن است که دیگران موافق امیال و خواسته های آن ها عمل کنند. فِرق های دینی توانای تفسیر عقلانی مبتنی بر اصول اخلاقی انسانی را نیز دارا نمی باشد. از طرف با دوره جدید با اخلاق رقیب یعنی سکولار خویش را وفق داده نمی تواند، اخلاق مبتنی بر سکولاریسم بر اخلاقی جهان شمول تأکید دارد تا رنج بشر را کاهش دهد، اما در دین تلاش بر کاهش رنج در فرقه ی مشخص است. دیگران در صورت از امتیاز برخوردار است که فکر و ایده اینان را قبول کنند. ازین رو برای انتشار عقاید خود به شلاق تکفیر دست می زند، کتاب های تعلیم و تربیت با تبعیض و نفرت از انسان به دانش آموزان آموزش داده می شود چگونه ممکن است انسانی روزگار توانایی تعامل و با همدیگر داشته باشد.

سه: گرفتاری دیگری آموزه های دینی در رابطه معلم و دانش آموز پدیدار می گردد. آموز گار باید روحانی، تجربه ای متعالی داشته  باشد، مربی تجسم عینی اخلاق در تمام ساحت های زندگی باشد، افکار و رفتارش نیز معطوف به امری متعالی باشد. منظور از معلم شخصی که به صورت رسمی در کلاس درس به متعلم آموزش می دهد نیست. آن دسته از افرادی که در مسند تعلیم دینی از رسانه های جمعی، معبد خانه ها و مدرسه  کاری دینی می کند نیز معلم گفته می شود.

پرسش این است کدام یک از آموزگاران دینی آنچه را که دین می پسندد خود به آن ملتزم است. به گفته ای معلمان تعلیم و تربیت رفتار رساتر از گفتار است، ظلم و ستمی که با فتوای عالمان  یا با فرمان آنها، بر انسان ها  انجام شده و تا مرز غارت و تجاوز جنسی نیز پیش رفته است، آموزش های دینی را پوکیده و پوسیده می کند، دلیل برای آموزش دادن آن باقی نمی ماند. بنابراین آموزش های دینی نوع رابطه انسان با عالم روحانی است آموزگار نیز رابطه ای روحانی خویش را بایستی حفظ کند تا توانای آموزش های اخلاقی داشته باشد، ور نه تعلیمات دینی جز زیان چیزی دگر به بار نخواهد آورد. متعلم چیزی را می آموزد که هر گز در زندگی خویش تجربه نمی کند.

آموزش های دینی و خداباورانه از مشکل دگری رنج می برند، رنج که پیروانش را نیز به شدت از خودش می رنجاند و می راند. آزردگی تربیتی دینی از آن جا ناشی می شود که گزاره های دینی و اعتقاد دینی بر مبنای تعبد یا تقلید رشد و نمو می کند، انسان دین دار نیز با این دو  ویژگی ، مقلد و ایمان بی دلیل وصف می شود. اطاعت و فرمان برداری در دین یک اصل اساسی است، معنای ایمان نیز سر سپردگی در برابر دستورهای خداوند است. تعبد به معنای گردن نهادن به مرجعی است که خود نیز فاقد تجربه ی معنوی است. اعتقادو باورهای شخص کاریزما، نیز روی عقاید و باروهای مذهبی بک ملت خودش را  نشان می دهد. سخن درست از نظر مردم آن است  که از سوی شخصی دیندار به دست آمده باشد رهبر مذهبی و دینی گوینده آن باشد. ازین رو  سخن یا گزاره های که به بزرگان دین منسوب است موضوع تحقیق و مطالعه قرار نمی گیرد بدون تأمل پذیرفته می شود . جهاد امری مقدس و جزو فروعات دین محسوب می شود، روزه داری فضیلت دارد، چون مجتهد بیان داشته است. توضیح المسایل مجموعه مسئله های  است که برای مکلفین اموری واجب مستحب و مکروه را بیان داشته بدون تأمل صرف برای اینکه فتوای مرجع دینی است حتی تصور درست و نادرست بودن  آن در اندیشه و فکر مقلدین شکل نگرفته است. دلیلی که بر سود احکام و مسایل دینی در کتاب مذکور ارایه گردد وجود ندارد، چون عالم دین گفته است پس چیزی قابل قبول است. سخن منقول در صورت مقبول می افتد که راوی آن در مکتب رسمی دینی تحصیل کرده باشد، ایمان لازم به پیامبر و صحابی او را به دست آورده باشد. اما اگر روایت از زبان شخصی دیگری که تحصیلات رسمی در مراکز تعلیمات دینی را ندیده است اگرچه محقق تاریخ و احادیث هم باشد با روحیه دین داران سازگاری ندارد. بنابر این گزاره های دینی از مجرای معین و مشخص وارد افکار عمومی می گردد، در صورت تغییر و نقد آن ممکن است که عقیده ای شخصی اول تغییر یابد.

 

دین و پرسش های زمانه

روزگار که ما  در آن به سر می بریم و زندگی می کنیم، دوره ای  استدلال گرایی و نقد بر رسی هر نوع موضو ع گزاره از جمله آموز های دینی است. مسایل کلان دینی در گذشته جزو بدیهیات آن دوره بود، امروزه عجیب و غریب  به نظر می رسد به ویژه اگر دلیل برای موجه کردن آن ارایه نگردد بر مشکلات و بیماری آن افزوده می شود. به پرسش گرفتن همه چیز جزو قاعده های این دوران است. به بیان دیگر عقلانیت، با مهابت تمام بر سریر فرهنگ این زمانه تکیه داده است، نمی گذارند هر چیزی به آسانی در جغرافیای این دوران گام نهد و در آن مسکن گزیند. بدین سان هر سخن یا ادعای بایستی هم لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی با دلیل اثبات گردد. افزون بر آن قابل نقد نیز باشد، حدود و ثغور آن بررسی گردد، با دلیل های رقیب مقایسه گردد، صلاحیت ها و کارکردهایش در میدان زندگی به آزمون گرفته شود، در صورت فائق آمدن بر رقیب از عناصر این زمانه خواهد شد ورنه جایگاهی در زمان حاضر نخواهد داشت

به صورت نمونه حقوق بشر، ایده جهان وطنی، پذیرش باورهای متکثر دینی، آیین دموکراسی، مردم سالاری، حقوق زن، حقوق اقلیت های مذهبی، فرهنگی و نژادی جزو بدیهیات این دوره است. اما دین قسمت بزرگ  این تئوری ها را بر نمی تابد، دلیلی بر حقانیت خویش نیز ارایه داده  نمی تواند. پرسش های که در چون چرای آموزه های دینی مطرح شده است بدون جواب باقی می ماند تنها پاسخ که برای هر سوال ارایه داده می دهند دعوت به تعبد است یعنی به گزاره های دینی باید باور داشت. برای این است که نسل کنونی بر سخیف بودن تعلیم و تربیت دینی انگشت نقد می نهند.

مسئله ای دگری که در این باب مطرح است، آن اینکه انسان دیندار لازم و ضروری است که به چند تا گزاره های دینی باور قطعی داشته باشد. شخصی مسیحی باید عشای ربانی، به صلیب رفتن حضرت مسیح را پذیرفته باشد. فردی مسلمان باور قطعی بر شق القمر و حوادث که در زمان ولادت پیامبر اسلام اتفاق داده است ایمان بیاورند و بپذیرند که تمام مسایل را که به پیامبر نسبت می دهد واقعی است. محمد از مکه به معراج می رود، آدم های متعدد با صفت های متفاوت را در ملکوت  مشاهده کرده امر واقعی بوده است. یعنی پیامبر با جسم فزیکی خویش این سفر را تجربه کرده است، باور به آن تعبدی است و عقل در جای ندارد.

اما با روش شناسی علم تاریخ، گزاره های تاریخی را فاقد  معرفت یقینی می داند. تاریخ به معنای هر  نوع اتفاق است که پدید می آید و پس از اندک زمان محو می شود تنها مفهوم آن در ذهن باقی می ماند. بدین سان تاریخ هماره با در صدی کمی از احتمال سروکار دارد، مفاهیم تاریخی بدون مصداق می باشد. بحث کردن از آن وارد شدن در حوزه مفاهیم بدون مصداق است یعنی چیزی که محل صدق ندارد. تاریخ دین تاریخ علمی هم نیست چون اسنادی که به بزرگان دین نسبت داده می شود که بیش از آنکه یک قضیه تاریخی را بیان کند بیان گر فضیلت فرد مذهبی و الهی است در مذاق، دوستان شیرین آمده و غیر دوستان تلخ و ناگورا است. تعلیم و تربیت دینی در کشور ما از اخلاق تا سیاست و اقتصاد و مسایل دگر تاریخی است مشکل که در علم تاریخ است در دین هم وجود دارد.

منابع

  • سخنرانی مصطفی ملکیان، شرایط تعلیم و تربیت
  • فلسفه زبان محمد مجتهد شبستری
  • برگ ماندگار، خاطرات و یاد داشت های تعلیمی ناصر سعادت نیا

نویسنده : ناصر سعادت نیا

فرهنگستان

۲۸ نومبر ۲۰۱۸

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*