خانه / دانش / آموزش و پرورش / آموزش روشنگر

آموزش روشنگر

آموزش روشنگر

آموزش فرایندی است که در سیر حرکت خویش روح و فرهنگ ملتی را پایه ریزی می کند. خلق و خوی و هم چنین منش آن را می سازند، فرهنگ نیز به مثابه آب و هوا، هستی آدمی را دربر می گیرد. پدیده های دگر مانند سیاست، اقتصاد به سمت سوی شناورند که فرهنگ مقتضی آن است. به عبارت دگر فرهنگ شبیه رود خانه ای است که در سیر تکاملی خویش، در زمان،  مکان و در تاریخ  به شکل ها و نمودهای گوناگون پدیدار می گردد، درون مایه های ذهنی و عقلانیت جامعه را پایه ریزی می کند. به عبارت شفاف و روشن فرهنگ شاهرک حیاتی جامعه است، در صورت توسعه آن پدیده های دگر نیز از آن  متأثر می شود به سوی پویای و رشد تحول می یابد اما عکس آن نیز صادق است. آموزش مهم ترین نقش را در ایجاد اخلاق انسانی مانند عدالت، کرامت و فضیلت را به عهده دارد، بنابراین ضعف در ساختار اخلاق اجتماعی ریشه در آموزش دارد.

آموزش فرایند بالغ شدن انسان از حالت طبیعی و غریزی به امر تمدنی است. به عبارت دگر خروج انسان از وضعیت نا عقلانی  به عقلانیت است. با بیرون آمدن انسان از وضعیت طبیعی و غریزی از  باقی جانداران متمایز می شود، به نا توانی بیولوژیکی خویش پی می برند.  این امر سبب می شود تا رویکرد نو و جدید نسبت به زندگی خویش پدید آورد، طبیعت و اشیاء را فهم و همسان با خود کند و روند اجتماعی شدن را نیز بیاموزد. هر چند در صورت طبیعی نیز انسان ها به شکل گروهی و به ابتدای ترین نوع زندگی از لحاظ معیشتی و قرارداد ها بسنده می کند.  اداره ای جمعی آن نیز گله ای است، به دایره بسته می ماند که محور آن فرد قدرتمند از قبیله ای متکثر الافراد به عهده می گیرد، به این معنا به هر میزان که قبیله از نگاه فیزیکال بیشتر با شد شایستگی رهبری را به دست می آورند. آموزش نیز امر نهی فرد مقتدر و قبیله ای مسلط است.

آموزش پرورش در جامعه ای ابتدایی- مراد از جامعه ابتدای تاریخی نیست بلکه جامعه ی است که  در وضعیت طبیعی مانده است- آمیخته با قدرتگرای است. از ویژگی های قدرت گرای این است که آدمیان را  تبدیل به شیء می کند و اراده را از آنها می ستاند، هماره در پی مطیع ساختن و رام کردن  افراد جامعه است. معلم فردی بالغ و عاقل و دانش آموز نادان حضور دارد، تدریس در چهار چوب صفحه ی کتاب و مطالب از پیش تعیین شده انجام می گیرد. دانش آموز نیز قصدی و تصمیم برای یادگیری ندارد، آموزگار را حلال مشکل می داند. دیگران را مسوول ناکامی های خویش می داند، در برابر پدیده های تازه در آموزش مقاومت می کند.

اما آموزش روشنگر در پی این است تا پل ارتباطی میان تعلیم و تربیت، سیاست، حقوق و فرهنگ ایجاد کند بدین معنا که از دهلیز آموزش می توان غرفه ها و دگر پدیده های انسانی و اجتماعی را فهم کرد. اگر بپذیریم که سیاست به معنای سامان دادن جامعه است و سازمان دهی نیز امری همگانی و اراده عمومی را به کمک می طلبد. بدین سان معلم روشنگر افق نگاهش فراتر از دایره ی پاراگراف های متن درسی و برنامه از پیش تعیین شده است. وی حامل پیام انسانی، مربوط به همه ی عصرها  و زمان ها و مکان ها است.  او خود بر کیفیت کار و نقایص آن نظارت دارد، ژرف نگر و دوراندیش دارای اطلاعات روز ، توانای تحلیل و کاربرد آن در زندگی است. معلم روشنگر با فهم و تبیین سنت ها  بر آن اشراف دارد، آفریدگار و خداوند گار سنت جدید بر پایه عقلانیت است.

ازین رو بر تک تک افراد جامعه لازم است که آموزش های مدنی و دانش انسانی را بیاموزند، از حقوق خویش و دیگران آگاهی یابند.  مراد از روشنگری، در این گفتار آن مفهوم روشنگری که اروپای قرن هجدهم را به تکاپو انداخت نیست. آن یک پدیده ای تاریخی مربوط به دوره و شرایط خاص بود. . هدف در این جستار و مراد از واژه روشنگر، کسب آگاهی  در بستر آموزش می باشد، به بیان دگر آموزش و پرورش آگاهی بخش منظور است نه تعلیم ایدئولوژیک و فرقه ای که آدمی را در زنجیر تعصب می بندد. پیام آموزش روشنگر این است اگر قرار است جامعه به سمت سوی جهت داده شود که در آن جنگ، تعصب و خشونت کاهش یابد یا صورت کل بر چیده شود راه دگر جز آموزش روشنگر و پویا از مکتب تا سطح عالی نخواهد بود. روی هم رفته آموزش روشنگر مدعی است، آگاهی و رها شدن از آن چه که زندگی انسانی را نا انسانی کرده است زمان پدید می آید که آدمی از قیمومیت دگران رهایی یابد.

رسالت تعلیم و تربیت این است که به انسان ها کمک کند تا از آگاهی هراس نداشته باشد، هراس از آگاهی مفاهیم که پلی ارتباطی میان آدمیان است را نابود می کند، این خود سبب جدای انسان ها از هم دگر می گردد. جزیره های جدا از هم، در قالب قبیله، نژاد مذهب خود را می نمایاند، نطفه های نفرت را پرورش می دهد، چیزی که امروز در آموزش و پرورش ما محور قرار گرفته است. در آموزش روشنگر مرده ریگ تقدیر مسندش را به تدبیر واگذار می کند، تقدیر ایستا است در مان دردها و کمبودی های خویش را در بیرون جستجو می کند.  اما تدبیر سیال و تغییر پذیر است  همواره رو به کمال است، باروری و حل مشکل را در درون جستجو می کند، مفاهیم را با درون مان  این جهانی تحلیل و تبیین می کند. تعلیم و تربیت پویا در پی شناخت جهان است، با آن به گفت و گو می نشیند، ازین رو لازم است زبان جهان فهم شود زبان جهان امری فرا  قومی و مذهبی است. با دانش و معرفت زمینی زندگی را فهم می کند نه  گذاره های نقد ناپذیر آسمانی، زیرا به هر پیمانه ای که سوژه از نقد و بر رسی مصئون بماند، به همان میزان جنبه ای تخریبی دارد تا سازندگی. در آموزش روشنگر انسان از آن جای که انسان است ارزش ذاتی دارد، بر اساس آن حقوق، اخلاق و شیوه نگاه انسان ها به همدیگر نیز عوض می شود. حس مشترک ایجاد می شود، قواعد فراگیر هنجاری و اخلاقی عمومیت دارد نه ارزشهای مراجع قدرت.

از نگاه آموزش روشنگر، انسان بودن همانا رابطه داشتن با جهان است، رابطه ای او با طبیعت نیز نقادانه و به صورت کنشگر فعال نمود پیدا می کند نه منفعل. به عبارت دگر انسان تنها در جهان نیست بلکه با جهان زیست و زندگی هم می کند، در حالت دومی است که آدمی توانایی درک و مفهوم زندگی را در می یابد، به چهره ای طبیعت رنگ و بوی انسانی می دهد. از زندگی بیولوژیکی فراتر رفته و مفهوم متافیزیکی به نام کرامت، حرمت، مناعت، عدالت را نیز خلق می کند. با این مفاهیم پاره ای از رفتار های نا انسانی را از ساحت زندگی خویش دور می سازد. از زمان و مکان فراتر می رود، پل میان گذشته و آینده بنیان می نهد، با درک جهان و خلق مفاهیم، جغرافیای به نام فرهنگ را پدید می آورد. رفتار های اثر پذیر را به کردار اثر گذار تبدیل می کند، به عبارت انسان لهیده را که به تماشا گر منفعیل تقلیل یافته است به فرد کار ساز و فعال تبدیل می کند. آموزش روشنگر در پی اساس گذاری یا تقویت فرهنگ است، تا آنچه را که مربوط به آدمی است رنگ بوی انسانی دهد. هر آن چیزی که زمینه را برای انسان زدایی آماده می کند از ساحت و حوزه ای فرهنگی خویش دور می کند. اما در پاره ای از موارد آموزش پرورش، نیز در پی نا انسانی اموری است که مربوط به آدمی است. منبع اصلی و اساسی در این نوع آموزش و پرورش قدرت های است که به هیکل سیاست، اقتصاد، دین و اخلاق خود را نشان می دهد که از آن به قدرت گرای نیز تعبیر شده است.

قدرت گرای از ویژگی های جامعه است که استعداد و تواناییهای انسان ها را نادیده می گیرد. فهم جهان و زندگی را گروه مسلط یا مقتدر از آن خود می داند، این امر سبب می شود که جزم گرای و در پی آن خشونت پدید آید. تعلیم و تربیت به مسایل   انتزاعی و آسمانی می پردازد، ذهن دانش آموز و شخصیت را با ترس از جهنم و خشم خداوند پرورش می دهد. این موضوع سبب می شود که فرد دگر به اموری اساسی زندگی نیندیشد  تفکر خویش را معطوف به آخرت کند و برای زندگی پس از مرگ بیاندیشد که این خود مرگ دیگر است. برآیند ضمنی تعلیم قدرت گرای تقلیل دادن انسان به شیء یا موجود بی جان است،خرد و منطق را می بایست از دگران بیاموزد و خود توانایی فهم زندگی و جهان را ندارد. آموزش و اخلاق قدرت گرا اراده و اختیار را از آدمی می گیرد، یاد گیرنده موجود بی روح و بی اراده تلقی می گردد. سیستم سر پرستی را خلق می کند، یعنی کسانی که شایسته است بایستی زعامت و رهبری دگران را  به عهده گیرد. سر نوشت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فرد نادان را سامان دهد، به نمایندگی  از او سخن گوید، به عبارت سر پرست، اراده و خرد منفصل فرد یا مردم نادان است به جای او می اندیشند و باید و نباید می کند، اما کسی حق اعتراض و انتقاد را ندارد.

آموزش در سیستم قدرت گرای، انسان ها را به دسته های مختلف تقسیم نیز بندی می کند، مانند  نژاد، قوم، مذهب زن و مرد. وانگهی، متناسب به سود و زیان خویش به خوب و بد، با هوش بی هوش، خردمند و بی خردی درجه بندی می کند. منش و رویه زندگی اجتماعی فرد را با ایدئولوژی سیستماتیک قدرت پایه ریزی می کند، رفتار ها و اندیشه های  مردم را نیز متناسب  با خوی، خصلت و منش گروه مسلط و قدرت مند ارزیابی می کند. رویکرد قدرت گرا به گفته ای اریک فروم جهت گیرهای غیر بارور را پدید می آورد، بدین معنا که شخص احساس می کند منبع همه خوبی ها در بیرون است، معتقد براین است که خواسته هایش از مادی و معنوی از نان تا عشق همه از منابع خارجی به دست می آید. فراگیری درس آموختن عقاید است نه معرفت، با هوش ترین فرد کسی است که بهترین شنونده باشد، گوش برای شنیدن، دهان همیشه برای خوردن باز است اگر مذهبی باشد همه چیز را از خداوند می خواهد، زندگی به تقدیر را می سپارد همواره از قدرت ستایش می کند اگر خود به آن دست یابد، اراده را از دگران سلب می کند. برای استثمار افراد از زور و قدرت بهره می گیرد، برای قدرت بالاتر از خویش از زبان تمجید و تمحید استفاده می کند، تا به آب و نان برسد. در نظام قدرت گرای یاد دادن مطرح است نه یاد گرفتن بدین معنا که فراگیرنده هر چه اطلاعات و ذخیره کند با سواد تر است. فراتر از به حافظه مسوولیت ندارد. اخلاق مردم که جهت گیری غیر بار ور دارد از آموزش های پایه آغاز می گردد در گذر زمان شخصیت او را می سازد.

آموزش قدرت گرایی از خصیصه های سنت کهن می باشد، اما به دلیل محافظه کاری و نبود خرد نقاد ریشه هایش را به تمام دوره ها حفظ می کند. این امر سبب می شود که اکنون با گذشته فقط از نگاه شکل متفاوت شود، اما آن تغییر بنیادی و دگرگونی در افکار و اندیشه ها که پایه و اساس همه ای تغییرات و دگرگونی است، پدید نیاید. برای این است که گذشته و یاد آوری آن لذت بخش است داشتن ایده های گذشته افتخار و زندگی با آن یک افتخار محسوب می گردد، ازین رو در باز سازی آن تلاش می ورزند. تاریخ را بدون آنکه نقد بر آن داشته باشد می ستاید، قرن طلای گذشته را به عنوان آموزش، به عقل و خرد نسل پسین می افگند راه رستگاری را نیز در باز گشت به ایده و تفکر گذشته می داند. ایده های آموزش قدرت گرایی در قالب کلمات مانند توحید، خلیفه، ولایت، سرپرست، پیر و…..پدایدار می گردد. البته در در فرهنگ های قبلوی به نام رییس قبیله نیز خود را نشان می دهد همو است(رییس قبیله) خویش ناجی تبارش می داند.

اما آموزش روشنگر با روح نقادی و انسانی کردن امور و پایه ریزی اخلاق اومانستیک است. عقیده ای  جزمی و افکار مسلط در جغرافیای در آن  جایگاه ندارد. آموزش روشنگردر پی تربیت انسان نقاد و خردمند است، تلاش می کنند دستگاه که انسان ها را به ابزار تقلیل می دهد از میان بر دارد. ازین رو آموزش روشنگر بر آزادی و عدالت تأکید می کند. اصل آموزش را بر انتقادی بودن می داند. یعنی در این نوع تعلیم و تربیت، زیر ساخت جهان بینی ها و ایدئوژیها مورد پرسش قرار می گیرد.

نویسنده : ناصر سعادت نیا

فرهنگستان

چهاردهم اکتوبر ۲۰۱۸

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*