خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / رویارویی دو غول در افغانستان

رویارویی دو غول در افغانستان

رویارویی دو غول در افغانستان

از چهار دهه به این‌سو افغانستان میدان رقابت شدید منافع روسیه و امریکا، دو ابرقدرت بزرگ جهان بوده است. در این مدت بسیار کم اتفاق افتاده است که این دو غول جهان، برای ثبات افغانستان و منطقه مشترکاً با هم همکاری و تلاش کرده باشند. از لحاظ تاریخی رویارویی این دو قدرت جهانی در افغانستان، به دوران جنگ سرد بر می‌گردد. واشنگتن و مسکو زمانی در افغانستان با هم درگیر شدند که حکومت داوود خان در سال ۱۹۷۸ بر اثر کودتای طرف‌داران کمونیسم سرنگون و اتحاد جماهیر شوروی عملاً برنامه‌ی اشغال افغانستان را طرح کرد. تنش در روابط این دو کشور زمانی به اوج خود رسید که ارتش سرخ وارد خاک افغانستان شد و امریکا برای جلوگیری از گسترش کمونیسم، کمک‌های مالی و نظامی را به تنظیم‌های مجاهدین که از قبل شکل گرفته بودند، شدت بخشید. این جنگ برخلاف خواست و پیش‌بینی شوروی با شکست حکومت داکتر نجیب و از هم پاشیدن شوروی به پایان رسید. در سال ۱۹۸۸ شوروی با امضای توافق‌نامه  سیاسی شکست را پذیرفت و با آغاز سال ۱۹۸۹ کاملاً از افغانستان بیرون شد. در بیشتر از ۹ سال جنگ در افغانستان (۱۹۷۹-۱۹۸۹)، نزدیک به دو میلیون افغان و ۱۵ هزار سرباز روسی کشته شدند و بیش از پنج میلیون افغان به پاکستان و ایران مهاجر گردیدند. این جنگ میلیاردها دالر زیان مالی به زیربناهای افغانستان و اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی نیز وارد کرد. با شکست و فروپاشی شوروی، کشورهای زیادی از بدنه‌ی این اتحاد جدا شدند و اعلام استقلال کردند. در کنار این پی‌آمدها، شوروی در سطح نظام بین‌الملل نیز جایگاه سیاسی خود را از دست داد. نظام دو قطبی جهان فروپاشید و به نفع دنیای تک‌قطبی جا خالی کرد. اما وضعیت مردم در افغانستان، که خودشان نیروی انسانی محرک این تغییر بزرگ بودند، اندکی متفاوت‌تر بود.

روی کار آمدن حکومت مجاهدین (۱۹۹۲-۱۹۹۶)
افغان‌ها که تازه از جنگ ویران‌گر ۱۰ساله بیرون شده بودند، انتظار داشتند با آمدن مجاهدین، کشورشان وارد مرحله‌ی آبادانی و صلح خواهد شد. اما دیری نگذشت که جنگ‌های داخلی میان تنظیم‌های مختلف جهادی بر سر تقسیم و ساختار قدرت، شکل گرفت و مردم را ناامید ساخت. زخم‌های جنگ‌های داخلی و پی‌آمدهای ناگوار آن، کمتر از مصایب برآمده از جنگ با شوروی نبود. تنها در کابل هزاران تن کشته و هزاران تن دیگر زخمی شدند. اموال، زنده‌گی و عزت مردم از تجاوز مصون نماند. امریکا و متحدانش، افغانستان را به فراموشی سپردند و هیچ تلاشی برای تحکیم ثبات در آن به خرج ندادند. در این دوران نه خبری از تقابل و رویارویی روسیه و امریکا بود و نه هم تلاش مشترک برای آوردن ثبات در افغانستان. امریکا به هدف شکست کمونیسم نایل شد و روسیه مشغول سر و سامان بخشیدن به وضعیت خود بود. این وضعیت، فرصت بیشتری برای جولان کشورهای همسایه و منطقه در کشور برای رسیدن به اهداف استراتژیک‌شان در افغانستان فراهم ساخت. پاکستان که از بدو تأسیسش خواهان یک افغانستان ضعیف، بی‌ثبات و متفرق بود به آسانی توانست با استفاده از گروه‌های مجاهدین، بخش بزرگی از جنگ‌های داخلی را به نفع خود مدیریت کند. از جانب دیگر ایران هم آرام ننشست و بر تن پر از زخم این سرزمین، نمک پاشید.

حاکمیت طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)
از حاکمیت مجاهدین در افغانستان چند سالی نگذشت که گروه طالبان در مخالفت با نظام حاکم سربلند کرد و حکومت مجاهدین به رهبری برهان‌الدین ربانی را به بی‌عدالتی، قوم‌گرایی و ناکاره‌گی متهم کرد. طالبان در سال ۱۹۹۴ به رهبری ملامحمد عمر ظهور و تا سال ۱۹۹۶ سه‌چهارم خاک افغانستان را تصرف کردند. آن‌ها هم‌مانند گروه‌های مجاهدین از سوی شبکه استخباراتی پاکستان حمایت می‌شدند. در این زمان مجاهدین دیگر ابزار مناسب و کارا برای اهداف استراتژیک پاکستان شمرده نمی‌شدند. اسلام‌آباد می‌خواست با حاکم ساختن یک گروه دست‌نشانده به اهداف مشخص سیاسی-اقتصادی خود در افغانستان و منطقه برسد.
حکومت طالبان را هیچ کشوری به جز پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده به رسمیت نشناخت. طالبان با تحریف مؤلفه‌های دینی، آزادی و حقوق شهروندان به ویژه زنان را محدود کردند. مردم در وضعیت بدی قرار داشتند، زنان و دختران اجازه تعلیم، تحصیل و کار را نداشتند و آزادی بیان کاملاً محدود شده بود. کشتار و شکنجه افغان‌ها به نام‌های قوم، مذهب و جناح‌های مخالف، جنگ را به اوج خود رسانیده بود. طالبان آهسته آهسته به یک گروه خطرناک تروریستی بدل شدند. اسامه بن‌لادن رهبر سازمان القاعده نیز در این کشور مصروف سربازگیری و طرح حملات هراس‌افگنانه بود، اما با آن هم هیچ کشوری به ویژه امریکا و روسیه برای سرنگونی نظام طالبان اقدام نکردند. بالاخره گروه القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن حملات یازدهم سپتامبر را انجام داد و امریکا تصمیم گرفت برای نابودی طالبان وارد خاک افغانستان شود.

یازدهم سپتمبر و آغاز مبارزه جهانی علیه تروریزم
اتفاق یازدهم سپتامبر فرصت خوبی برای امریکا و روسیه بود تا برای نابودی گروه‌های تروریستی با هم مشترکاً همکاری کنند. تهدید مشترک تروریزم جهانی دیگر به کشور این و آن، محدود نبود. بعد از حادثه‌ی تروریستی در نیویارک، روس‌ها و امریکایی‌ها مجبور شدند اختلافات و تقابل دیرینه را کنار بگذارند و در برابر تهدید مشترک جهانی، اعتمادسازی کنند و وارد میدان همکاری شوند.
بسترهای ابتدایی همکاری و تفاهم میان این دو قدرت بزرگ، با برخی اقدامات ابتدایی هموار شد. به نظر می‌رسید بعد از مدت طولانی‌ای، دو ابر قدرت جهانی در برابر تهدید واحد، موقف مشترک اختیار کرده‌اند. واشنگتن اقدام به فروپاشی نظام طالبان کرد و مسکو هم با اعلام حمایت از این اقدام، نخستین گام‌های عملی را برای اعتمادسازی و همکاری مشترک برداشت. پوتین با فراهم‌سازی امکانات لوژستیکی و در اختیار گذاشتن راه‌های مواصلاتی برای کاروان‌های نیروهای امریکایی و ناتو از طریق آسیای میانه، روند مبارزه جهانی علیه تروریزم را تا اندازه‌ی زیادی آسان ساخت و چنان به نظر می‌رسید که همکاری و اقدام‌های مشترک روسیه و امریکا در آینده‌ای نه چندان دور، تهدید تروریزم جهانی را مهار خواهد کرد.

آغاز روند جدید دولت‌سازی در افغانستان
امریکایی‌ها و ناتو که تازه وارد افغانستان شده بودند، دست به ایجاد حکومت ائتلافی گروه‌های بانفوذ سیاسی در این کشور زدند و بنا بر فیصله‌ی بن، حامد کرزی به عنوان رییس دولت انتخاب شد. مردم افغانستان که از نظام طالبان شدیداً به ستوه آمده بودند، با آمدن نیروهای خارجی و آغاز روند جدید دولت‌سازی در این کشور، جان تازه‌ای گرفتند. برنامه‌های امنیتی برای شکست طالبان و القاعده در حال اجرا بود، برنامه‌های ساختاری برای دولت‌سازی به راه انداخته شد، روند تعلیمی و تحصیلی جوانان به ویژه دختران به شکل گسترده‌ی آن آغاز شد، با سرازیر شدن میلیاردها دالر کمک‌های جهانی، پروژه‌های زیاد انکشافی شامل برنامه‌های دولت شد و برای ابزارهای مختلف جهانی شدن مرزها باز گردید. رسانه‌های مختلف شنیداری، دیداری و چاپی به سرعت یکی پی دیگری تأسیس شدند. بعد از چندین دهه بحران و نابسامانی، این اولین باری بود که روسیه و امریکا، در یک صف واحد برای تغییر وضعیت در افغانستان با مردم یک‌جا قرار گرفتند. خوش‌بینی‌ها و تغییرات مثبت مثل همیش استراتژیک و طولانی نبود. در سال ۲۰۰۶ وضعیت امنیتی به شکل بارزی به سوی وخیم‌تر شدن حرکت کرد. طالبان و دیگر گروه‌های هراس‌افگن با دریافت کمک‌های نظامی، مالی و استخباراتی از پاکستان به جذب جنگ‌جویان تازه پرداختند و حمله‌های خود را در برابر نیروهای خارجی و افغان شدت بخشیدند. با توجه به افزایش قوت طالبان و گسترش نفوذ این گروه، این فرضیه که گویا طالبان در حال شکست‌اند، نادرست به نظر می‌رسید. حکومت افغانستان و جامعه‌ی جهانی در برابر تروریزم جهانی دیگر ناتوان شده می‌رفت. در کنار آن، کشت کوکنار و تجارت مواد مخدر نیز در حال رشد بود، فساد اداری آهسته آهسته ریشه می‌داونید، اختلافات سیاسی میان احزاب و گروه‌های مختلف بر سر قدرت و مسایل کلان ملی وضعیت را بیشتر از پیش وخیم‌تر ساخت. روشن بود که سیاست و نقش بازی‌گران منطقه‌ای و جهانی، به ویژه امریکا و روسیه در حال تغییر است و فضای همکاری نیز آن‌چنان که توقع می‌رفت، ماهیت خود را آهسته آهسته از دست می‌داد.

افزایش بی‌اعتمادی در روابط میان واشنگتن و مسکو و حضور داعش در افغانستان
تا اواخر سال‌های ۲۰۰۷ روابط امریکا و روسیه خوب بود، به ویژه در امر مبارزه علیه تروریزم جهانی. اما شکل‌گیری بحران جدید در اوکراین در سال ۲۰۰۸ روابط دو کشور را پر تنش ساخت. روس‌ها با الحاق کریمیه به روسیه، برای اولین بار امریکا را بعد از پایان جنگ سرد به زانو زدند و عملاً در برابر امریکا قرار گرفتند. بحران اوکراین هنوز پایان نیافته بود که بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ شکل گرفت، و این بار تیره‌گی در روابط میان روسیه و امریکا به اوج خود رسید. روس‌ها با قوت تمام از بشار اسد اعلام حمایت کردند و امریکایی‌ها به حمایت و کمک گروه‌های مخالف نظام اسد پرداختند. از جانب دیگر، ایرانی‌ها که در صدد مهار سنی‌ایزم افراطی و گسترش شیعه‌ایزم ایرانی در منطقه‌اند، با اعزام سربازان اهل تشیع به کمک حکومت اسد شتافتند. تهران حتا دست به جلب و جذب جوانان شیعه در افغانستان نیز پرداخت. در حال حاضر، رویارویی امریکا و روسیه در سوریه، ابعاد پیچیده‌تری به خود گرفته است. داعش هنوز هم به عنوان یک تهدید بزرگ در این کشور حضور دارد، تلاش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای حل بحران سوریه نتیجه نداده و مهم‌تر از همه این که روسیه و امریکا هنوز در حل بحران این کشور به تفاهم نرسیده‌اند. تنش در روابط واشنگتن و مسکو در سوریه و اوکراین، بدون شک که بر ماهیت روابط این دو کشور در افغانستان نیز تأثیر منفی گذاشته است.
پخش خبرهای شکست و تضعیف داعش در سال ۲۰۱۴ در عراق و بعداً سوریه، این فرضیه را به وجود آورد که جغرافیای بعدی داعش افغانستان خواهد بود، فرضیه‌ی که درست ثابت شد. اگر چه بسترهای مذهبی و فرهنگی برای داعش در افغانستان مثل سوریه و عراق هموار نبود، اما این گروه به آسانی توانست تا به کمک کشورهای خارجی فعالیت خود را در سال ۲۰۱۴ در افغانستان آغاز کند. مسکو شدیداً از حضور داعش در افغانستان و گسترش آن به آسیای میانه نگران است و بر چگونه‌گی مبارزه امریکا بی‌باور شده است. بناً این کشور برای مهار تهدیدهای داعش دست به اقدامات پیش‌گیرانه‌ای زده است. روسیه در یک سال گذشته با استفاده از راه‌های مختلف سیاسی و نظامی با گروه طالبان در تماس بوده و برای مهار تهدید داعش به طالبان کمک‌های نظامی و مالی کرده است. نزدیکی مسکو با طالبان برای امریکا قابل قبول نیست و این امر باعث می‌شود افغانستان یک‌بار دیگر به میدان رقابت دو قدرت جهانی بدل گردد.
با وجود ۱۶سال حضور نیروهای امریکایی در کشور و مصرف نزدیک به یک تریلیون دالر در جنگ علیه هراس‌افگنی، تهدید تروریزم و طالبان در کشور مهار نشده است. بر عکس طالبان و گروه‌های هراس‌افگن بیشتر از گذشته قوی‌تر شده‌اند. افغانستان هنوز هم در جمع فقیرترین کشورهای جهان قرار دارد و نزدیک به نیمی از جمعیت این کشور زیر خط فقر زنده‌گی می‌کنند. هنوز هم بعد از امنیت، فساد اداری به عنوان دومین چالش بزرگ در برابر مردم قرار دارد. میزان بی‌کاری و فرار جوانان از کشور در چند سال اخیر بی‌پیشینه بوده است. در سطح کلان و بیرون از نظام، کشور به میدان رقابت شدید کشورهای جهانی و منطقه‌ای بدل شده است، به ویژه روسیه-امریکا، پاکستان-هند، ایران-امریکا، عربستان سعودی-ایران. تقابل منافع امریکا و روسیه باعث شده مبارزه جهانی علیه تروریزم و داعش شدیداً آسیب‌پذیر شود. امریکا و روسیه فقط در چند سال اول مبارزه جهانی علیه تروریزم (۲۰۰۱-۲۰۱۴) با هم همکاری داشتند، اما بروز بحران‌های جدید و تقابل منافع آن‌ها در نقاط مختلف جهان، روابط‌شان در افغانستان را پر تنش و پیچیده ساخته است.

سه شنبه ۳۰ عقرب ۱۳۹۶

نویسنده : میرویس ناصری

منبع : هشت صبح

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*