اظهارات دیروز محمد محقق و جنرال عطامحمد نور در همایش مزار، یادآور اختلافهای داکتر نجیب، جنرال مومن، جنرال دوستم و جنرال سیدمنصور نادری است. جالب این است که حالا هم جنرال دوستم با رییسجمهور غنی درافتاده است. از قضا که رییسجمهور غنی هم مانند داکتر نجیب متعلق به قبیله احمدزی است. حکومت داکتر نجیب توانسته بود در برابر مخالفان مسلحش مقاومت کند. رهبران تنظیمهای مخالف داکتر نجیب، فکر میکردند که حکومت داکتر نجیب تا ماه سپتامبر سال ۱۹۸۹ دوام نمیآورد. به همین دلیل بود که این رهبران، در راولپندی یک حکومت در حال تعبید درست کردند. این حکومت در حال تعبید قبل از امضای موافقتنامه ژنیو در اپریل سال ۱۹۸۸ ساخته شده بود. هم رهبران تنظیمهای مخالف نجیب و هم جنرال ضیاالحق حاکم نظامی پاکستان فکر میکردند که کار نجیب تا سپتامبر سال ۱۹۸۹ تمام است.
ضیاالحق در اگست سال ۱۹۸۸ کشته شد و نتوانست تحولات را با چشم سر ببیند، اما رهبران تنظیمها و جنرال حمیدگل، رییس وقت آیاسآی طعم تلخ شکست را در جلالآباد چشیدند. جنگ جلالآباد به تمام ناظران اوضاع ثابت کرد که حکومت نجیب در میدان نبرد مقاومت میکند. جالب این است که حتا روسها هم به دوام حکومت نجیب باور نداشتند. مقامهای شوروی در ۱۵ فبروری سال ۱۹۸۹ به مقامهای حکومت داکتر نجیب گفته بودند که به بقای این حکومت باور ندارند. یکی از مقامهای شوروی گفته بود میترسد که با خروج ارتش سرخ از شمال، گوریلاهای مخالف نجیب از جنوب وارد کابل شوند و به عمر حکومت نجیب پایان دهند.
اما حکومت نجیب دوام آورد. تا زمانی که مسکو از نجیب حمایت راهبردی میکرد، حکومت او دوام آورد. اما در پایان سال ۱۹۹۱ روشن شد که شوروی نابود شده است، روسیه غرق هرجومرج سیاسی، بحران مالی و سردرگمی است و دیگر نمیتواند به حکومت کابل کمک کند. از همان زمان دیگر تمام مقامهای حکومت نجیب درک کرده بودند که حکومتشان دوام نمیآورد. اما نجیب و بلندپایهگان حکومتش تصمیم گرفته بودند که با برنامه ملل متحد همکاری کنند و قدرت را به یک اداره موقت تحویل بدهند. برای رسیدن به این هدف لازم بود که آنان انسجام درونی خود را حفظ کنند. سران تنظیمها هم با برنامه ملل متحد همکاری میکنند. بر مبنای این برنامه باید قدرت به یک اداره غیرجانبدار سپرده میشد و بعد این اداره غیرجانبدار، قدرت را به حکومتی که حاصل یک توافق سیاسی بود میسپرد. اما اختلافهای سیاسی، حکومت نجیب را نابود کرد و نتوانست به آن هدف برسد.
بر مبنای روایتهای متعدد، در آغاز جنرال مومن، جنرال دوستم و سید منصور نادری، خواستهای بسیار رادیکال نداشتند. آنان از داکتر نجیب خواسته بودند که چند جنرال را برکنار کند و به جای آنان کسان دیگر را بگمارد. اما داکتر نجیب نخواست به خواست آنان پاسخ مثبت بدهد، این امر خواستهای جنرالهای شمال را رادیکال ساخت و به جایی رسید که مخالفان درونحکومتی و بیرونحکومتی داکتر نجیب دست به دست هم دادند و او را از قدرت راندند. این امر برنامه صلح ملل متحد را هم با وضعیت بیربط ساخت.
موضعگیریهای این روزهای مخالفان درونحکومتی رییسجمهور غنی، با موضعگیری مخالفان دروندولتی نجیب شباهت دارد. امروز هم جنرال عطامحمد نور، محقق و نماینده جنرال دوستم در شمال، خواستار برکناری شماری از مقامهای امنیتی شدند. اگر رییسجمهور غنی به نحوی با آنان به تفاهم نرسد، خواستهایشان رادیکال خواهد شد. رییسجمهور غنی با برخی از چهرهها کنار آمده است. او به تازهگی محمد الماس زاهد را به عنوان نمایندهاش در امور انسجام مردم تعیین کرد. رییسجمهور در تفاهم با حاجی الماس و دیگر صاحبنفوذان ولایت پروان و حوزه کوهدامن، خواست پشتوانه سیاسی و اجتماعی دیگر رقیبان و مخالفانش را کاهش دهد.
احتمال آن وجود دارد که در آینده، رییسجمهور با یکی دو تن از رهبران ایتلاف نجات، مذاکره کند. اگر این مذاکره احتمالی نتیجه ندهد یا رییسجمهور نتواند یکی از رهبران ایتلاف نجات را با خودش همراه بسازد، خواستهای این ایتلاف رادیکال خواهد شد و این امر فشار بر رییسجمهور غنی را افزایش خواهد داد. رییسجمهور غنی برخلاف نجیب به بقایش اطمینان کامل دارد. او حمایت جامعه جهانی را با خود دارد. اما با آن هم اگر داکتر غنی با یکی از سران ایتلاف نجات به توافق نرسد، فشارهای سیاسی بر ارگ افزایش خواهد یافت. رهبران ایتلاف نجات شهرت بینالمللی و وجهه جهانی ندارند، اما این رهبران نفوذ اجتماعی در زادگاههای خود دارند و در انتخابات ریاستجمهور گذشته به عنوان بانکهای رای مطرح بودند. این رهبران حمایتهای بیرونی هم دارند. این طور نیست که این رهبران هیچ نوع حمایتی بیرونی نداشته باشند.
قرینههای واضحی وجود دارد که نشان میدهد چهرههای سیاسی مشهور افغانستان حامیانی در بیرون از کشور دارند. بیشتر این رهبران، تلویزیون دارند. تلویزیونهای آنان ۲۴ ساعت نشرات دارند. مصارف این تلویزیونها هم از منابع بیرونی میآید. اگر این رهبران در بیرون از کشور حامی نداشته باشند، نمیتوانند برای این تلویزیونها منابع مالی فراهم کنند. رهبران سیاسی مخالف ارگ اگر حامیان درونی و بیرونی خود را بسیج کنند، فشار بر ارگ افزایش مییابد. این وضعیت همان چیزی است که کشورهای کمککننده افغانستان از آن به «شکنندهگی سیاسی کابل» تعبیر میکنند.
در تمام گزارشهایی که نهادهای بینالمللی منتشر میکنند، از سران حکومت وحدت ملی میخواهند که «شکنندهگی سیاسی کابل» را مدیریت کنند. جالب این است که روسها هم به نجیب همیشه توصیه میکردند که «وحدت حزبی» را نگه دارد. اما به نظر میرسد که سران حکومت و مجموع قشر سیاسی افغانستان، در «مدیریت شکنندهگی سیاسی کابل» ناکام ماندهاند. هم رییسجمهور و هم مخالفان درون حکومتیاش میخواهند، هم دیگر را به چالش بکشند. در شرایطی که کشور در حال جنگ است و نظام مصروف جنگ بقا، عمیق شدن «شکنندهگی سیاسی کابل» به هیچ وجه به نفع نظام نیست. در جنگ بقا بیشتر از هر چیزی انسجام درونی اهمیت دارد. اما در اینجا انسجام درونی فراموش شده است.
چهارشنبه ۱۱ اسد ۱۳۹۶
نویسنده : فردوس
منبع : هشت صبح