آنچه که در کشور ما به نام روند صلح با طالبان مسما شده است، یک روند خیالی است. پروسه صلح به مفهوم متداول آن در کشور ما هرگز شکل نگرفته است. بازیگران اصلی این سیاست در حکومت افغانستان همیشه در پی آناند تا با مخاطب قرار دادن عواطف و احساسات تباری و قبیلهای طالبان، موجب به راهاندازی یک روند صلح شوند.
امریکاییها در پی آن بودند تا با دادن تعویضهایی، پاکستانیها را ترغیب به راهاندازی و پیوستن به روند صلح در افغانستان بکنند. انگلیسها به دلیل سلطهای که بر ادبیات متداول جنگ و صلح در افغانستان داشتند، پیوسته مفاهیم و واژهگان را به منظور قباحتزدایی از طالبان تغییر میدادند. بدین گونه طالبان از صفت تروریست رهایی یافتند و یک شبه «شورشگران» افغان شدند. در این مسابقه رییس حکومت وحدت ملی تا جایی پیش رفت که طالبان را «مخالفان سیاسی» نامید. در چنین المپیای تجاوز به واژهگان و مفاهیم تنها نیروی که سود نبرد، مردم افغانستان بود. نعلین «برادران ناراضی» با همه تلطیف کاریهای رییس جمهور پیشین نه تنها از گلوی کودکان ما برداشته نشد، بلکه گلوگاههای روستاها و شهرهای ما نیز بیشتر از پیش دریده شدند. ما نه تنها به صلح دست نیافتیم بلکه وارد روند صلح نیز نشدیم. عاطفه تباری گور ما را کـَند و بیشتر از پیش دربهدر و بیخانمان شدیم.
کارشناسان انگلوساکسنی میدانستند که وارد ساختن مفاهیم و واژهگانی مانند «شورشگران» در گفتمان سیاسی «جنگ با تروریسم» و ارتقای آن به واژهگان حاکم در این راستا میتوانند واقعیت خود را بیافرینند. این مطلب را از زمان فیلسوف معروف فرانسهای، میشل فوکو، دانشجویان علم سیاست میدانند. واقعیت گفتمانی روند صلح اگر چه برای جمع کوچکی موجب حقوق، معاش و امکانات مالی فراوان شد، اما مردم ما و ملت تشنه به صلح، فریب خوردند و باور کردند که چیزی به نام روند صلح وجود دارد. البته این روند مجعول و خیالی بود.
صاحب این قلم، علیرغم مسؤولیتهای رسمیای که داشتم همواره به نارسایی و نادرستی چنین داعیههایی اشاره کرده و در برابر تغییر مفاهیم و واژهگانی که میتوانند موجب بروز یک گفتمان جعلی بشوند و واقعیت جعلی خود را بیافرینند، هشدار داده بودم.
در آستانه گشایش دفتر طالبان در قطر، نمایندهگان ایالات متحده امریکا رییس جمهور وقت افغانستان حامد کرزی را زیر فشار قرار دادند تا با مسؤولان قطری در این باره گفتوگو کند. این در حالی بود که دفتر طالبان هنوز گشایش نیافته و پرچم آنها نیز به نمایندهگی از «امارت اسلامی» برافراشته نشده بود.
ما به تاریخ سیام ماه مارچ ۲۰۱۳ به دوحه رفتیم. دکتور زلمی رسول، وزیر خارجه، آقای صلاحالدین ربانی، رییس شورای عالی صلح، انجنیر ابراهیم سپینزاده، معاون دفتر شورای امنیت ملی، آقای کریم خرم، رییس دفتر رییس جمهوری، آقای ایمل فیضی، سخنگوی رییس جمهور و چند تن دیگر که در گفتوگوها هیچ سهمی نداشتند، از جمله اعضای هیأت افغانستان بودند. هیأت افغانستان ناهمگون و نامتناسب و غیر مؤثر بود. هر باری که سخن از سفر به کشورهای عربی میشد، تعداد داوطلبان سفر اندک نبود. برای این کار، دلایلی وجود داشت. چند تن برای این که بدانند در بحثها چه میگذرد و بعداً به کشورهایی که با آنها در رابطه بودند، گزارش بدهند با هر جانکـَندنی خود را شامل لیست سفر میساختند؛ تعدادی هم که میدانستند کشورهای ثروتمند عرب برای مهمانان، هدیههای گرانبها میدهند، نمیخواستند از ساعتهای رولکس و کارتر محروم بمانند. امیر آن وقت قطر، حمد بن خلیفه آلثانی، پدر امیر کنونی بود. سفیر افغانستان در دوحه بیشتر از این که به ما گزارش بدهد و بگوید که اوضاع سیاسی از چه قرار است و به تدوین نکاتنامه گفتوگوها کمک کند، فقط گفت: «وقتی که با جناب امیر قطر گفتوگو میکنید، پاهای تان را روی هم نیاندازید، چنین حرکتی در این جا توهین و بیاحترامی تلقی میشود.» پس از این سهم تاریخی سفیر کبیر افغانستان در قطر در باره گفتوگوهای صلح ما هم کوشش کردیم تا پاهایمان را روی هم نیندازیم و دستها را بر زانوها بگذرایم. هنوز چند ثانیهای از شروع ملاقات نگذشته بود که مهمانداران ما خود پاها را روی هم افکندند و بدینگونه سهم بزرگ و تاریخی سفیر افغانستان در گفتوگوها برای صلح را زیر سوال بردند.
سر میز نان یک خانم انگلیسی با موهای بلوند (بور و طلایی) و بدون حجاب، تمام وقت متوجه بود تا امیر غذایش را آن طور که از جانب پزشکان تجویز شده بود، صرف کند. هنوز صرف غذا از جانب مهمانان به پایان نرسیده بود که خلاف عرف متداول در کشورهای متمدن، آن بانوی انگلیسی، بکس سیگارهای کوبایی را پیش روی امیر گرفت و وی سیگاری را بر لب نهاد و خانم با طنازی خاصی به سیگار او آتش زد. کسی به مهمانان سیگاری تعارف نکرد. در جهان کنونی سیگار کشیدن در حضور مهمانان و در فضاهای بسته دیگر رواج ندارد و خلاف عرف مهماننوازی و باور به ارزشهای تندرستی و سلامتی تلقی میشود.
حامد کرزی با هر تلاشی و مخاطب قراردادن پیهم امیر به عنوان «برادر» در پی آن بود تا اعتماد او را برای حمایت از صلح جلب کند. امیر هم در پاسخ او گفت که «موضوع صلح، مسالهای است مربوط به افغانها و شما باید با طالبان کنار بیایید، از طریق نظامی ممکن نیست طالبان را شکست داد، امریکاییها باید بدانند که افغانها را نمیشود شکست داد. (منظور امیر در اینجا شکستناپذیر بودن طالبان بود.) ما با پذیرفتنِ دادنِ دفتر به طالبان، کوشش میکنیم به روند صلح در کشور افغانستان کمک کنیم…»
رییس جمهوری کرزی به مصیبتهای وارده بر مردم افغانستان و ویرانگریهای پاکستان اشاره کرد. وی افزود: «برادرم عالیجناب امیر، هیچ رهبر دیگر افغانستان برای رسیدن به تفاهم و صلح با پاکستان به اندازه من تلاش نکرده است. من نزدیک به ۱۹ بار از پاکستان دیدار کردم اما آنها از مداخله در امور ما و استفاده از طالبان به مثابه ابزار سیاست خارجی دستبردار نیستند، من میدانم که جناب شما میتوانید در راستای رسیدن به صلح به ما کمک کنید … من به امریکاییها هم گفتم، برای ما افغانها بسیار مهم است تا این دفتر، سفارت و یا نمایندهگی سیاسی امارت اسلامی طالبان نباشد، بلکه دفتری باشد صرفاً برای گفتوگوهای صلح. …»
قبل از صرف طعام چاشت و به ویژه در جریان آن، موضوع صلح و چگونگی شروع روند صلح به تکرار مطرح شد. امیر گفت: «طالبان میخواهند با امریکاییها گفتوگو کنند و با آنها به توافق برسند، آنها فعلاً آماده نیستند مستقیماً با دولت افغانستان به گفتوگو بپردازند.» رییس جمهور افغانستان گفت: «روند صلح باید زیر رهبری افغانها صورت بگیرد، من از تماسهایی که با برخی از رهبران طالبان دارم، میدانم که آنها حاضراند با ما مستقیم گفتوگو کنند، این پاکستان است که مانع میشود، من مخالف گفتوگوهای امریکاییها با طالبان به منظور تبادله سرباز اسیرشان نیستم، اما این گفتوگوها باید همزمان با آغاز گفتوگوها میان شورای عالی صلح و طالبان صورت بگیرد نه این که گفتوگو با ما به زمان نامعلومی موکول شود و دولت افغانستان از گردونه برون ساخته شود. …آن عده از رهبران طالبان که قرار است با سرباز امریکایی تبادله شوند، نیز باید نخست به افغانستان فرستاده شوند، من تعهد میکنم که بعداً به آنها اجازه بدهم به هر جایی که میخواهند، بروند و یا این که در کابل در امنیت زندهگی کنند. همانطور که تعدادی از رهبران طالبان همین امروز در افغانستان در امنیت زندهگی میکنند، اگر حکومت افغانستان به تسلیمی شهروندانش به کشور دیگری موافقت کند، این کار مغایر قانون اساسی کشور ما است.»
بعد از صرف نان، امیر به رییس جمهور افغانستان گفت: «آقای رییس جمهور، ما یک کشور بسیار کوچک هستیم. اما پول کافی داریم و میخواهیم با استفاده از پول خود به صلح و ثبات و همکاری بینالمللی کمک کنیم، ما میخواهیم به کشور برادر افغانستان کمک کنیم، ما در این میان صرف تسهیلکننده و فراهمآورندهی زمینه روند صلح میباشیم، شما با امریکاییها صحبت کنید، با آنها به هر توافقی که رسیدید ما نیز همان میکنیم.» امیر با صراحت لازم به ما گفت که سخن آخر در موضوع گشایش و چگونگی گشایش دفتر طالبان در قطر مربوط به امریکاییها میباشد.
به تاریخ بیست و دوم جوزای امسال، پس از اوجگیری کشیدهگیها میان قطر و برخی از کشورهای عربی آقای القحطانی نماینده وزارت امور خارجه قطر در امور مبارزه با تروریسم گفت: «قطر به درخواست امریکا و با توجه به سیاست درهای باز خود و به منظور برقراری گفتگو میان طالبان، امریکا و افغانستان در اثر تقاضای امریکا به گشایش دفتر این گروه در دوحه توافق کرد.» وی در گفتگو با تلویزیون الجزیره گفت: «قطر فقط نقش تسهیلکننده را در این میان داشته است.» وقتی این گفتهها را خواندم، ناگهان به یاد سخنان آن روز امیر قطر افتادم. یادداشتهایم را زیر و رو کردم و از آن یاد داشتها بخشهایی را در بالا نقل کردم.
من در سخنرانی خود در گفتوگوهای امنیتی هرات در سیام سپتامبر ۲۰۱۶ گفتم که برخی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از تروریسم حمایت میکنند و در آن میان از قطر هم نام گرفتم. اشاره من به قطر و برخی کشورهای دیگر دقیقاً مبتنی بود بر اطلاعاتی که آقای هالبروک و برخی از مقامهای ارشد ایالات متحده در این باره به ما داده بودند. جالب است که در پاسخ به این ابراز نظر من، فقط برخی از نمایندهگان دیپلوماسی افغانستان واکنش نشان داده به مثابه کاسههای داغتر از آش به هیجان آمدند.
می دانیم که امروز قطر به دلیل حمایت از تروریسم، زیر فشار چهار کشور عربی، عربستان، امارات متحده، مصر و بحرین، قرار دارد. رییس جمهور ایالات متحده آقای ترامپ نیز در تویتر خود از قطر به مثابه «حامی تاریخی تروریسم» نام برده است. و اما همان گونه که در بسیاری از گفتوگوهایی که با شرکت تعداد محدودی از سیاستمداران افغانستان صورت میگرفت، من «شاهد» بودم که قطریها در سال ۲۰۱۳ گفتند که در رابطه با گشایش دفتر طالبان آنها صرفاً یک نقش «تسهیلکننده» دارند.
واقعیتی که در این پیوند، نمود متناقض مییابد این است که مسؤولان ایالات متحده امریکا به اندازهی کافی میدانند که کدام کشورها در حمایت، تمویل، تجهیز و استفادهی سیستماتیک و ابزاری از تروریسم دست دارند. مسؤولان این کشور از همان آغاز به اندازه کافی از نقش قطر در حمایت از تروریسم آگاهی داشتند، همان گونه که بیشتر از ما از نقش پاکستان به عنوان حامی اصلی تروریسم آگاهی دارند. در آن زمان از قطر به عنوان یکی از حامیان تروریسم میخواستند تا دفتری را برای طالبان در دوحه بگشاید و تمویل کند و در برابر فعالیتهای ویرانگر این کشور نه تنها هیچ مانعی ایجاد نمیکردند، بلکه از آن در تمام عرصهها حمایت میکردند. همان قطر متحد دیروز، امروز در لیست کشورهای حامی تروریسم قرار گرفته است. ایالات متحده بزرگترین پرورشگاه و حامی تروریسم جهانی، پاکستان، را نیز پیوسته متحد استراتژیک میانگارد و با در اختیار قراردادن ۳۰ میلیارد دالر کمک نظامی در ۱۵ سال پسین در تقویت ماشینری نظامی این کشور فعالانه دخیل بوده است. در سیاست جهانی و به ویژه سیاست خارجی قدرتهای بزرگ نباید همواره پدیدهها را به سیاه و سپید تفکیک کرد. قدرتهای بزرگ میتوانند و شاید به سود آنها نیز باشد تا در قلمرو تناقضها به اجرای پالیسیهایشان بپردازند. تا اینجا، این قضیه در رابطه با سیاست خارجی ابرقدرتها قابل درک است. اما مشکل در استراتژی مبارزه با تروریسم ایالات متحده در اینجا است که این کشور فاقد استراتژی معطوف به پیروزی بر تروریسم است. به همین دلیل هم میتوان گفت که روزمرهگی بر این استراتژی حاکم است. به سخن دیگر ناروشنی و ناپایداری مؤلفههای اصلی این استراتژیاند.
مردم افغانستان چشم به راه روزهاییاند تا سایر تسهیلکنندهگان تروریسم به ویژه تسهیلکننده اصلی آن، پاکستان، نیز مورد تحریم قرار بگیرد تا به درد و رنج مردم ما پایان داده شود.
ابوسعید ابوالخیر رباعیسرای نامدار زبان فارسی، باری سروده بود:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
(عدهای این رباعی را به خیام نسبت دادهاند)
اما سیاست جهانی اسرار ازلی نیست و ما میتوانیم به کمک خرد و دانش انتقادی به رازهای آن پی ببریم به شرط آن که شهامت برونآمدن از «صغارت خود کرده» را داشته باشیم.
شنبه ۲۷ جوزا ۱۳۹۶
نویسنده : رنگین دادفر سپنتا
منبع : هشت صبح