چشمانداز روشنی در آینده نزدیک برای حل و فصل مسائل و مشکلات فی مابین آمریکا و روسیه وجود ندارد. نباید از نظر دور داشت که اگر روسیه پوتین بصورت یکپارچه پشت سر این شخص اقتدار گرا حرکت میکند، در آمریکا قضیه متفاوت است و در این کشور یکپارچگی واجماعی دربارهٔ سیاستها و خواستههای رئیس جمهور وجود ندارد. بنابر این خواست و اراده پوتین و روسیه به تنهایی و یکطرفه برای از میان برداشتن موانع موجود بر سر راه روابط و مناسبات مسکو و واشینگتن کافی نیست.
در مناظرههای انتخاباتی ترامپ و هیلاری کلینتون ادعایی از سوی نامزد دموکراتها مطرح شد که اگرچه پیرامون آن سخن به فراوانی گفته شده است ولی با این حال به سادگی نمیتوان از پیامدهای آن عبور کرد بلکه به نظر میرسد در تاریخ رقابتهای انتخاباتی دو حزب همیشه حاکم آمریکا، نقطه عطفی به حساب میآید که هم در آینده رقابتهای سیاسی این دو حزب و هم در روابط و مناسبات واشینگتن و مسکو اثرات و پیامدهای خود را بر جای خواهد گذاشت و سایه آن به زودی از آسمان سیاست این دو کشور دور نخواهد شد.
چنانچه علاقمندان و پیگیر کنندگان این بحث واقفند ادعای دموکراتها و شخص خانم کلینتون این بود که روسها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخالت و نقش آفرینی کرده و در جهت پیروزی ترامپ نامزد حزب جمهوریخواه به وی و حزبش کمک کردهاند. نامزد حزب دموکرات در ادعای خود حتی فراتر از این هم رفت و روسیه را به اقدام یا حمله سایبری در روند رایگیری به نفع ترامپ و دست کاری در نتیجه آراء متهم کرد. در این راستا برخی از انتصابات ترامپ نظیر انتصاب رکس تیلرسون به وزارت امور خارجه آمریکا که ارتباطات و همکاریهای نزدیکی در سالهای گذشته با روسها در حوزه تجارت و سرمایهگذاری نفت و گاز داشته و از مرتبطین پوتین به حساب میآمده است بر زمینه سازیهای طرح این ادعا افزود.
فارغ از صحت و سقم این ادعای بزرگ که داوری و قضاوت در خصوص آن از عهده و صلاحیت نگارنده این سطور خارج است، شاید بتوان مدعی شد که این چالش پر حرف و حدیث در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با کیفیت و گسترهای که اتفاق افتاد بیسابقه باشد و تبعات آن به مدت طولانی آینده رقابتهای حزبی در آمریکا و مناسبات دو حزب دموکرات و جمهوری خواه را تحت الشعاع خود قرار دهد.
بدنبال استعفا یا برکناری فلین مشاور جدید الانتصاب امنیت ملی ترامپ در چارچوب این ادعا و اتهام ارتباط و همکاری وی با سفیر روسیه در آمریکا، در خبرها آمد که دادستان کل آمریکا نیز از سوی دموکراتها متهم به ارتباط و همکاری با سفیر روسیه شده و از سوی نمایندگان دموکرات مجلس سنا و مجلس نمایندگان برای استعفاء یا برکناری تحت فشار قرار گرفته است؛ لذا قرائن موجود به نظر میرسد این قصه سر دراز دارد.
ابعاد مسئله
در تحلیل این موضوع چند ملاحظه و نکته اساسی به نظر میرسد که جای طرح و بحث جدی دارد و پرداخت بیشتر از سوی کارشناسان مسائل آمریکا و روسیه را میطلبد. در این راستا نکات و ملاحظات زیرقابل تأمل است:
۱- در بعد تبلیغات رسانهای و اثر گذاری بر روی افکار عمومی دنیا، تکرار این ادعا از سوی مقامات وقت آمریکا (باراک اوباما، خانم کلینتون و …) که روسیه در تغییر نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخیل بوده و با استفاده از قدرت سایبری در جابجایی آراء ترامپ و کلینتون نقش آفرینی کرده است برای شنونده و دریافت کننده این خبر در سراسر دنیا تداعی کننده قدرت و توان روسیه است و این پیام را القا میکند که مسکو توانایی به چالش کشیدن واشینگتن را دارد. اگرچه بعد دیگر این فضا سازی رسانهای میتواند بخشی از سیاست دشمن سازی آمریکا در بیرون مرزهای خود برای توجیه قدرت افزایی در مقیاس جهانی، ارتقاء توان تسلیحاتی، حضور و دخالت در سایر مناطق جهان و زمینه سازی برای یکهتازی و قدرت نمایی در عرصه جهانی به عنوان تنها ابرقدرت بی رقیب در اذهان مردم دنیا باشد ولی در هر صورت بصورت غیر مستقیم اذعان به توانایی و قدرتمندی روسیه هم هست.
۲- در صورت صحت این قضیه (دخالت در جابجایی آراء دو نامزد از سوی روسها) یا حتی عدم صحت آن، وقتی مقامات رسمی آمریکا اعتراف به این امر میکنند بدین معنی است که دستگاههای نظارتی و امنیتی آمریکا گرفتار نوعی ضعف و انفعال در اشراف و تسلط سایبری خود شده و از این جهت نفوذ پذیر هستند. اهمیت این مسئله زمانی بیشتر جلوه میکند که سابقه و تسلط آمریکا در ابداع و رواج اینترنت در نظر گرفته شود. چنانچه مشهور است مبدع سیستمی ارتباطی بنام اینترنت در جهان وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) بوده و در حال حاضر هم، سرور و هدایت مرکزی این سیستم در آن کشور قرار دارد. با این فرض اگر نفوذ و دخالت سایبری روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا واقعیت داشته باشد دلیل روشن و واضحی بر آسیبپذیری جدی آمریکا در این حوزه است و اقتدار آن را در این عرصه به شدت زیر سئوال میبرد.
۳- متهم کردن چند مقام کلیدی آمریکا از جمله فلین مشاور امنیت ملی برکنار شده ترامپ به ارتباط و همکاری با سفیر وقت روسیه، از یک منظر افشای پاشنه آشیل مقامات ذی نفوذ آمریکاست. به این معنی که حتی مقامات آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی هم، منافع ملی کشور خود را در جایی که پای وعده و وعیدهای مادی در میان باشد زیر پا میگذارند. اساساً خاصیت کاپیتالیسم و نظام سرمایه داری این است که برخورداریهای دنیوی خصوصاً ثروت اندوزی برای هر شخص و مقامی اصالت و اولویت دارد و این جاذبه غیرقابل جایگزین برای هر سیاستمدار یا مقامی در ساختار و سیستم اداری کشوری مثل آمریکا، ضعفی اساسی و یا پاشنه آشیل آن به حساب میآید. با این نگاه، سفیر وقت روسیه در واشینگتن توانسته از این ضعف و نفوذ پذیری مقامات آمریکا استفاده کرده و ضربه شدیدی به چهره حاکمیت سیاسی آمریکا در منظر افکار عموی بزند.
۴- صورت دیگر این مسئله تظاهر اوج بداخلاقی سیاسی مقامات آمریکا در زمانیست که میدان رقابت سیاسی را به حریف واگذار میکنند و به تعبیر عوام جنبه شکست ندارند. حزب دموکرات و شخص خانم کلینتون به قدری از باخت و واگذاری قدرت به رقیب داخلی خود حزب جمهوریخواه ناراحت و عصبانی بودند که آبرو داری را به فراموشی سپرده و حتی حاضر شدند به بیان کلید واژه موجود در دنیای ورزش گل به خودی بزنند. متهم کردن ترامپ از طرف کلینتون به تمایل به پوتین یا همدستی با وی اوج به تصویر کشیدن گل به خود زنی در عالم سیاست بود. بدیهی است بخشی از این رفتار ضد ملی ناشی از بروز عواطف و احساسات ناشی از شکست در هماوردی قدرت طلبی و مقام دوستی است و بخشی دیگر میتواند نشانگر غفلت سیاسی باشد که در موضع گیریها و رفتارهای حزبی وسیاسی خانم کلینتون و حزب دموکرات آمریکا تبلور پیدا کرد.
چشمانداز پیش رو
نکات قابل تأمل فوق که معطوف به گذشته است بدون تردید پیامدهای معطوف به آینده هم دارد که باید ناظران مسائل و موضوعات روابط بینالملل در ماهها و سالهای پیش رو شاهد بروز و ظهور آنها هم در داخل آمریکا و هم در مناسبات این کشور با مسکو بوده باشند. از این زاویه به نظر میرسد باید ملاحظات زیر را برای آینده در نظر داشت:
– ترامپ و حزب جمهوریخواه زیر سایه جو ایجاد شده توسط دموکراتها در داخل آمریکا مجبور خواهند شد در روابط و مناسبات خود با مسکو و شخص پوتین با احتیاط عمل کرده و رفتاری از خود بروز ندهند که شائبه درستی اتهام وارده از سوی خانم کلینتون و حزب دموکرات را قرین به صحت نشان دهد.
– با توجه به اینکه در فضای عمومی آمریکا و در سطح نهادها و دستگاههای نظارتی این کشور به سبب سالها تبلیغات ضد روسی، از پوتین و روسیه تصویری ضد آمریکایی و حتی به عنوان دشمن (در تداوم دشمنی با اتحاد جماهیر شوروی به عنوان ابرقدرت رقیب آمریکا) ترسیم شده، ترامپ و تیم وی به راحتی قادر نخواهند بود جهت گیری خود در فضای تبلیغاتی ایام انتخابات ریاست جمهوری را وارد فاز عملیاتی کرده و روابط و مناسبات دوستانه با پوتین و روسیه برقرار نمایند. امری که به دلایل مختلف نشدنی و حتی نزدیک به محال به نظر میرسد.
– برخی تصمیمگیریها و اقدامات دولت اوباما نظیر برقراری تحریمهای مختلف علیه روسیه به بهانه مسئله اکراین و شبه جزیره کریمه و یا به بهانههای دیگر از مجاری سخت قانون گذاری عبور کرده و برگرداندن ورق به حالت قبل در این خصوص به راحتی امکانپذیر نیست. ضمن اینکه مسئله تا حدودی جنبه حیثیتی هم برای آمریکا دارد چرا که این کشور تلاشهای زیادی به عمل آورده تا اروپا را هم در قبال روسیه با خود همراه سازد. بدیهی است تدوام همراهی اروپا با آمریکا در جهت تحقق راهبردهای کلان این کشور در نگاه به شرق و روسیه به اندازهای اهمیت دارد که واشینگتن رشتههای بافته شده در دوران بعد از فروپاشی شوروی را به راحتی از هم باز نکند.
– برخی مقامات دولت جدید آمریکا در موضع گیریها و اظهار نظرهای خود برداشتن تحریمهای روسیه را مشروط به عقبنشینی مسکو از تصمیم خود در خصوص شبه جریره کریمه کرده و صراحتاً اعلام نمودهاند تا روسیه شبه جزیره کریمه را به اکراین برنگرداند تحریمهای این کشور به قوت خود باقی خواهد ماند. پایداری بر این موضع از سوی آمریکا با توجه به تصمیم قاطع و ظاهراً برگشتناپذیر روسیه در مورد شبه جزیره کریمه نشان از پیچیدگی مسئله و دشواری حل چالش پیش آمده دارد و نباید انتظار داشت این مسئله و چالش بزرگ به راحتی و در مدت زمان کوتاه حل وفصل شود.
– روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی انتظار داشت غرب به از بین رفتن آن ابرقدرت اکتفا کرده و این کشور جانشین (روسیه) را به عنوان یک قدرت منطقهای بپذیرد وسهم آن را در تحولات، تصمیمگیریها و معادلات بینالمللی به رسمیت بشناسد. اما رفتار عملی آمریکا و اروپا طی ۲۵ سال گذشته در مواجهه با روسیه ثابت کرد که آمریکا و مجموعه غرب به وجود یک روسیه مستقل به عنوان حتی یک قدرت منطقهای هم راضی نیست و در صدد فروپاشی و تجزیه آن در تدوام فروپاشی شوروی است. با این تجربه گرانقدر قطعاً پوتین و مقامات روسیه خیلی نمیتوانند به آینده روابط مسکو و واشینگتن خوشبین باشند.
– جدای از مسئله اوکراین و شبه جزیره کریمه، روسیه رفتاری از خود در سوریه نشان داد که حکایت از عزم و تصمیم جدی و قاطع مسکو در نقش آفرینی بینالمللی به عنوان یک قدرت جهانی دارد و به هیچ قیمتی راضی به خالی کردن عرصه و میدان در برابر غرب در تحولات جهانی نیست. این امر مسلم و غیرقابل انکار است که غرور ملی وتاریخی روسیه که در زمان یلتسین از بین رفت دوباره توسط پوتین زنده شد و این کشور در دوران رهبری و حاکمیت این شخص مصمم و کاریزماتیک، قدرت خود را بازیافت و توانست در بسیاری از عرصهها خودنمایی تحسینبرانگیزی داشته باشد.
سخن پایانی
با عنایت به آنچه گفته شد و در مجموع میتوان چنین برداشت کرد که از زمان تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا تاکنون، ترامپ و پوتین به اشکال مختلف چراغ سبزهایی به همدیگر نشان داده و تمایل دارند دو کشور بهتر از گذشته با یکدیگر تعامل داشته باشند؛ ولی ابعاد مسئله آنقدر گسترده ودر عین حال پیچیده است که باید منتظر گذشت زمان بود تا واقعیتها بصورت شفافتر خود را نشان دهند.
چنانچه در سطور بالا هم اشاره شد چشمانداز روشنی در آینده نزدیک برای حل و فصل مسائل و مشکلات فی مابین آمریکا و روسیه وجود ندارد. نباید از نظر دور داشت که اگر روسیه پوتین بصورت یکپارچه پشت سر این شخص اقتدار گرا حرکت میکند، در آمریکا قضیه متفاوت است و در این کشور یکپارچگی واجماعی دربارهٔ سیاستها و خواستههای رئیس جمهور وجود ندارد. بنابر این خواست و اراده پوتین و روسیه به تنهایی و یکطرفه برای از میان برداشتن موانع موجود بر سر راه روابط و مناسبات مسکو و واشینگتن کافی نیست.
نویسنده : سید رضا میر محمدی
منبع : پیام آفتاب