خانه / فرهنگ و هنر / ترازوی طلایی / تاثیر گذاری زبان عربی (تازی) بر زبان پارسی (دری ) ا
تا ثيرگذاري زبان عربی بر زبان فارسي دری

تاثیر گذاری زبان عربی (تازی) بر زبان پارسی (دری ) ا

تاثیر گذاری زبان عربی (تازی) بر زبان پارسی (دری ) ا
قسمت ا و ل

 از : مصلح سلجوقی

 

بررسی تأثيرات  زبان عربي  بر زبان پارسي دري  مستلزم پژوهشي گسترده و همه جانبه يی مي باشد كه تمام ابعاد تاثير گذاري و زوايايي گونا گون آن با توجه وافر به بررسي كرفته شود تا نتيجه ي درست و استدلالي قوي از آن بدست آيد . بدون شك ميتوان گفت كه تمام زبانهاي دنيا ميتوانند از وجود يكديگر متاثر شده از زبان های دیگر چیزی عاریت بگیرند . اين عمل به وضاحت در بسياري از موارد در زبانهاي زنده ي دنيا ديده مي شود. اما بايد خاطر نشان ساخت كه نوع تاثير گذاري و عاریت گیری يك زبان بر زبان ديگر چگونه بوده است . پرواضح است كه زبانهاي نيرومند جهان با توانمندي ادبي خويش، تاثيرگذاری و عاریت دهی خود را بر زبانهاي ديگر دنيا به اشكال مختلف نشان مي دهند و با واژه گان خويش روابط اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي بوجود مي آورند . چنين است كه واژه ها  از يك زبان در زبان ديگر نفوذ مي كند . اما در بسياري از موارد، اين واژه گان ميكانيزم  واژه گاني خويش را چنان تغیيرآوايي مي دهند  كه حدس مي رود  اين واژه از خود همين  زبان بوده است.

دانشمندان و پژوهشگران جهان در  عرصه ي زبان و ادبيات به اثبات رسانيده اند كه درسراسر جهان  زباني وجود نخواهد داشت  كه واژه ها يي را از زباني ديگر به عاريت نگرفته باشد. و یا زبانی نیست که  واژه گان خويش را به زبانهاي ديگر عاريت نداده باشد. لذا بايد گفت،  ممكن نيست زباني در دنيا وجود داشته باشد كه از زبان های زنده ي ديگر دنيا چيزي به عاريت نبرده باشد.

زبانها روي علل و عوامل مختلف ، ناچاربه عاريت گيري و عاريت دهي مي باشند. عوامل مختلفي باعث آن مي شود كه  زبانها به عاريت گيري و عاريت دهي تن مي دهند و از آن موارد مي توان  روابط همجواري ، روابط تجارتي ، جنگها ، مهاجرتها ، كشور گشايي ها و از همه مهم تر  سيطره ي يك قوم بر قومي ديگر را مي توان نام برد.  

تاثير گذاري زبان و ادبيات عرب بر زبان و ادبيات پارسي دري دقيقن از همين اصل ” سيطره ي يك قوم بر قوم ديگر ” بر مي خيزد كه براي معلومات بيشتر تان  كمي مشرح تر بدان خواهیم پرداخت.

پیش از آنکه به تاثیر گذاری زبان تازی (عرب ) بر پارسی دری  بپردازیم ، لازم می دانم کوتاه مروری بر پیدایی زبان تازي ( عربی ) و پيدايي زبان  پارسی دری داشته باشیم.

ادبیات منقول را می توانیم قرنها قبل از ادبیات مکتوب بدانیم که برآن سر نیز از پیدایی انسان می توان به برسی پرداخت .چنان است که ادبیات منقول قرن ها حضور داشته است که انسان به فکر مکتوب کردن آن نبوده است. اما از  پیدایی خطر  در جهان گفته می شود که در واقع، بشر از زمانی که خواست آنچه را می‌اندیشد نقش کندتا مانده گار شود ، چیزی را به نام خط و نگارش کشف کرد .

پيدايي خط و كتابت عرب را به نام دوشهر معروف كه گويا در يكي از اين شهر ها سر بر آورده است، می دانند . نامهاي اين دو شهر را “حيره” و “انبار” گفته اند . در این رابطه دکتور ملایری چنین می نگارد:” خط و كتابت در عربي ، شيوع خط و سواد در ميان عرب ها است، نه پيدايي خط عربي .” در اين روايات آمده است ، نخستين كسي كه به عربي چيزي نوشت،  مردي بود به نام ” مُرامِر بن مُرّة” از مردم ” انبار ” و از انبار كتابت عربي به جا هاي ديگر گسترش يافت. ” “۱”

دانشمندان دین باور ما ، زبان عربی را ـ چون زبانیست که خدا بدان تکلم نموده است ـ از جمله ی زبانهای  کامل می شناسند و بر این باورند که زبان پارسی نیز با تاثیرپذیری ازاین زبان توانسته است تا حدی به حیات خویش ادامه دهد  . وقتی به پیدایی زبان عربی ( نبطی ) نگاهی می اندازیم، دیده می شود که این  زبان در زمان آمدن دين مقدس اسلام کمتر از یک قرن عمر داشته است . از سوی دیگر دربین اعراب تا قرن پنجم میلادی ادبیات مکتوب مروج نبوده است. اما در ادبیات زمان جاهلیت عرب اشعاری وجود داشته است که امروزه به آن با چشم دیدی بزرگ می نگرند که گویا از نادرترین شاهکار های عرب حاهلیت است. “معلقات سبعه ” همان هفت قصیده است که از زمان جاهلیت عرب باقی مانده است که گویا این اشعار را  بر دروازه ی شهر آویخته بودند که به معلقات معروف است. از سوی دیگر بیشترینه بر ادبیات منقول پرداخته اند و همان اساطیری است که از زبان عرب باقی مانده است.

دانشمندان وزبان شناسان ادبیات پارسی کوشیده اند تادر راستا زبان و ادب تازی گوشه یی از کلام را بر سبیل استدلال به گنجانند وگفته ها و برداشتهای خویش را ـ بدون آنکه از دین سخنی به میان آید و مورد آزار معتقدین گردد ـ نوشته اند.

طوریکه می دانید هویت یک زبان را داشته های کتبی آن تضمین نموده به کرسی می نشاند. این امر در زبان عربی ( نبطی )  کمتر گزینه ی را در دست دارد. دانشمندان عرب نیز خود بر این باورند که از زمان جاهلیت عرب جز چند سنگ نوشته ـ که آن هم به کوشش غربی ها شناسایی شد ـ چیزی وجود ندارد . رسم الخط امروزی عرب  ریشه اش به اواخر قرن پنجم میلادی یعنی نزدیک به یک قرن قبل از آمدن دین اسلام  می رسد. دانشمندان عرب تبار نیز  رسم الخط  دقیق عرب را بنا به سنگ نوشته ها و آثار باستانی عرب از اواخر قرن پنجم میلادی میدانند و معتقدند خطی که امروز بنام خط عربی معروف است ابتدا از عربستان جنوبی به عربستان شمالی آمده است و در این باب عبدالعزیز سالم چنین مینگارد:

“سنگ نبشته ها ، به طور عام از مهمترین منابع تاریخ و به طور خاص از منابع تاریخ عربی قدیم شمرده میشود ، زیرا بیشترین اطلاعاتی که از رهگذر منبع مدوّن عربی در باره عصر جاهلی بدست ما رسیده ، برگرفته از روایاتی است که رنگ اساطیری بر آنها غلبه دارد که حقیقت و خیال با یکدیگر آمیخته شده است . به همین علت پژوهشگران اروپایی ازاواخر قرن نوزدهم به بررسی کتیبه های عربی قدیمی رو آورده اند که در سرزمینهای مختلف عربی کشف شده است ، تا از این طریق مواد تاریخی لازم را ، که متضمن اطلاعات واقعی در بارۀ اسامی و القاب پادشاهان و اعمال و عقاید آنان است ، استخراج و استنباط نمایند.” “۲”

این خود نشانگر آن است که اعراب جاهلی چیزی را به نام زبان وادبيات  ارزشی نمیدادند و کتاب و یا نوشته یی از خود بجای نگذاشته اند.

داکترخلیل یحیی”نامی”چنین مینگارد:”عربها خط خودرا از خط اقوام نبط ، که درمداین و منطقه شمالی سرزمینها عربی مجاور آن سکونت داشتند ، اخذ کرده اند و سپس خط نبطی به تبع تحرکات تجاری و بازرگانی تحول یافته ، تا اینکه در اوایل قرن پنجم میلادی به عنوان خط عربی شناخته شده است.”  ” ۳ ”

در ” تاریخ عرب قبل از اسلام” عبدالعزیز سالم چنین می نگارد: “اعراب در زمان جاهلیت گفتارشان مکتوب نمیشد و به این امرکتاب سازی بعد از دیدن کتب ایرانیان توجه خویش را مبذول داشتند. در دوره ی جاهلی و دورۀ اسلامی نیز اخبار ملتها ی بود که به عربها پیوسته بودند. از مجموعۀ این اخبار ، سلسله کتابهایی تالیف شد. تدوین اخبار جاهلی ، تنها در عصر اموی که پایه های دین اسلام مستحکم گردید و ارکان دولت اموی استقرار یافت ، عرب ها به اخبار پیشنیان خود اهتمام و توجه نشان دادند ، انجام پذیرفت .”

دو قرن اول و دوم هجری ، شاهد اهتمام خاصی نسبت به پژوهش اخبار شاعرانی که شعر عرب بعد از اسلام را ترویج نموده اند، هستیم که ریشۀ ایرانی داشته اند . اکثر از دیار خراسان قدیم بوده اند که  درباره ی اموی ها و عباسی ها شعر میسرودند و مورد احترام اعراب قرار داشتند. دانشمندان عرب تبار اکنون به این امر معتقدند که با راه یافتن شاعران پارسی زبان به دربار خلفای عرب ، شعر عربی رونق دیگری بدست آورد و توجه اعراب را به آن بیشترجلب نمود . دراین راستا که پارسی زبانان خدمت بسزایی برای شعر عرب نموده اند شوقی “ضعیف” مینگارد:

“کفۀ ایرانیان نه تنها در امور حکومت و سیاست که در مسایل ادبی و فکری نیز سنگین تر از کفۀ عربها شده بود.”  ” ۴ “

همچنان در این مورد  محترم عبدالحی “حبیبی” مینگارد :

” هجوم تازیان بر سرزمین افغانستان ( خراسان قديم ) به قوت و صلابتی آمد ، که علاوه بر سیطرۀ نظامی و فتح بلاد و زمین ، روح و معنی ثقافت را هم فتح کرد . بدین معنی که زبان عربی رسمآ زبان دانش و علم و مدنیت و فرهنگ گردید و بعد از یک قرن سلطۀ سیاسی اسلامی، ما می بینیم  که شعر گویی و نثر نویسی زبانهای محلی بکلی متروک گردید ، صد ها نفر شاعر و نویسنده و عالم و محقق در زبان تازی از همین مردم خراسان قديم درسرزمين هاي عرب آنقدر شهرت یافتند  که زمام اکثر حرکات مدنی و نهضت های فرهنگی را بکف گرفتند . در این حرکت روحی و فکری که هر چیز از طرف عرب مقدس بنظر می آمد و حتی خود مردم عجم ( پارتي ) در تایید و استقرار عربیت ، کمال جد و مساعی خود را صرف میکردند ، آداب مواریث کهنۀ این سرزمین در هر زبان که بود ، به کلی از بین رفت و جای آنرا ادب و فرهنگ عربی با زور شمشیر گرفت .

زبان دیوانی و رسمی خراسان و عراق عجم تا عصر حجاج ابن یوسف ثقفی ، پهلوی بود ، و “زادان فرخ” صاحب دیوان به زبان پهلوی دفتر و دیوان می نوشت و صالح ابن عبدالرحمن کاتب سیستانی شاگرد و پروردۀ او بود ، چون زادان “فرخ” در فتنۀ ابن اشعث کشته شد ، صالح به جایش صاحب دیوان گشت و زبان عربی را به جای زبان پهلوی زبان دیوان ساخت . برخی از مردم خراسان قديم  به او صد هزار درهم وعده دادند که از این کار برگردد ، ولی صالح دیوان را به زبان عربی برگردانید . چون مردانشاه پسر زادان “فرخ” اطلاع یافت برجوشید و با درد دل گفت : ” خدا ریشۀ ترا از دنیا بر گشاد ! آنچنان که ریشۀ پارسی پهلوی را کشیدی. “”۵”

 

ادامه دارد …

 

۱ ـ . تاريخ و فرهنگ ايران ، برگ ٢٠٥ ، دكتور ملايري

۲ ـ  تاریخ عرب قبل از اسلام ، عبدالعزیز سالم (نویسنده ی مصری)، برگ ۳و ۴ .

۳ ـ اصل الخط عربی ، تاریخ تطور الی ماقبل الاسلام ( مجله ی دانشگاه مصر ، مه ۱۹۳۵، ج ۳ جزء سوم .

۴ ـ هنر و سبک های شعر عرب ، برگ ۱۲۶ ، شوقی “ضعیف”

۵ ـ “تاریخ افغانستان قبل از اسلام” ، برگ ۷۴۰ ،  عبدالحی “حبیبی”

۱۹٫۰۲٫۲۰۱۷

فرهنگستان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*