خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / ناسیونالیسم مدنی در برابر ناسیونالیسم قومی

ناسیونالیسم مدنی در برابر ناسیونالیسم قومی

قوم‌گرایی مثل اسلام‌گرایی گفتمان مسلط جامعه ‌ما است. سیاستمداران این سرزمین برای حوزه‌های انتخاباتی‌شان قوم و دین عرضه می‌کنند. آنان برای رای‌دهند‌گان‌شان می‌گویند که از دین، قوم و موجودیت فرهنگی آنان در برابر نخبگان اقوام دیگر دفاع می‌کنند. البته ساختار اجتماعی کشور هم به‌گونه‌ای است که مردم عام هم از سیاستمداران می‌خواهند از قوم و دین آن‌ها دفاع کنند. هنوز شغل، تحصیل و افزایش درآمد مطالبات اکثریت موثر از مردم افغانستان نیست. اگر هم باشد در درجه ‌دوم اهمیت قرار دارد. به فیس‌بوک نگاه کنید، کاربران شبکه‌های اجتماعی مصروف اسطوره‌سازی از امیر حبیب‌الله کلکانی، شفیع دیوانه و ملا محمد‌عمر استند. درد‌آور‌‌تر از همه این است که حالا گرامیداشت از روز استقلال و مدرنیزاسیون دوران امانی هم قومی‌ شده است. چنان تبلیغ می‌شود که این روز مربوط به یک قوم خاص باشد.
در چنین وضعیتی همه بر طبل قومیت می‌کوبند. هر کسی که خلاف این گفتمان حرف بزند و حرف جدیدی مطرح کند، محاکمه ‌قومی ‌می‌شود. اگر هزاره‌ای از شفیع دیوانه انتقاد کند، محاکمه تباری می‌شود. فارسی‌زبانی که از اسطوره‌سازی از امیر حبیب‌الله کلکانی انتقاد کند، خاین به آرمان‌های قومی‌ خطاب می‌شود و پشتونی که ملا محمدعمر، طالبان، طالبانیسم و تفکر افغان‌ملتی را رد کند، در دادگاه تباری به‌عنوان یک قوم‌فروش شناخته می‌شود. از دید بسیاری‌ها تنها راه مشروع سیاست‌ورزی سرمایه‌گذاری روی قومیت و حقوق اقوام است. اما در این میان صدا‌های متفاوتی نیز وجود دارد.
دیروز حمید خاوری در ۸صبح نوشت که سیاسی‌سازی قوم، افغانستان را از جنگ و منازعه بیرون نمی‌کند، به‌دلیل این‌که نخبگان هر قوم می‌توانند ناسیونالیسم قومی‌ تولید کنند. به نوشته ‌خاوری هویت‌های قومی ‌سیاسی شده، به درد ساختن یک نظام سیاسی عادلانه نمی‌خورند. آن‌چه که در تلاش برای دموکراسی‌خواهی باید نفی شود، ناسیونالیسم قومی ‌و برتری‌طلبی است. در برابر ناسیونالیسم فاشیستی و قومی ‌و هم‌چنان در پاسخ به ستم قومی، تنها چیزی که به درد عدالت‌طلبان و دموکراسی‌خواهان می‌خورد، حقوق بشر، ارزش‌های لیبرالی، حقوق شهروندی و دموکراسی است.
باید به‌جای طرح حقوق اقوام از حقوق بشری و شهروندی شهروندان سخن گفت. باید در برابر ناسیونالیسم قومی، از موضع حقوق بشر، حقوق شهروندی و دموکراسی ایستاد. شوونیست‌ها و ناسیونالیست‌های قومی ‌در برابر حقوق بشر و دموکراسی سلاحی در اختیار ندارند. در برابر ناسیونالیسم قومی‌ می‌توان ناسیونالیسم مدنی را مطرح کرد. ملی‌گرایی شهروندان تیوری خیلی جذاب است. آرمان کسانی که ملی‌گرایی شهروندی و مدنی را در برابر ملی‌گرایی قومی ‌مطرح می‌کنند، دولت- ملت شهروندان است. فاشیست‌ها دولت- ملت قومی ‌می‌خواهند، مطالبات آنان واضح است، بهترین راه مبارزه در برابر آنان طرح تیوری دولت- ملت شهروندان است. کسانی‌که به ناسیونالیسم مدنی، ارزش‌های لیبرال، دموکراسی کثرات‌گرا و حقوق شهروندی معتقد‌اند، می‌دانند که ناسیونالیسم مدنی، رابطه بین شهروندان و دولت را یک قرارداد می‌داند.
براساس این قرارداد فرد شهروند به قانون اساسی یک جمهوری مدرن، التزام دارد و دولت در برابر تعلقات فرهنگی شهروندان مثل قومیت، زبان، مذهب فقهی و دین بی‌طرف است. شهروندان در برابر قانون برابراند. در ناسیونالیسم شهروندی نام کشور و هم‌چنان نامی‌ که روی رابطه دولت و شهروندان گذاشته می‌شود، نیز قراردادی و میثاقی است. مثلا برای یک برای شهروند دموکرات فرانسه، لفظ «فرانسوی» دلالت بریک رابطه حقوقی می‌کند که فرد شهروند با قانون اساسی جمهوری مدرن فرانسه دارد. آنان از این لفظ استنباط قومی نمی‌کنند. لفظ فرانسوی اگر در گذشته معنای تباری و قومی‌ داشت، حالا برای آن معنا و اعتبار جدیدی وضع شده است. جامعه ‌مدنی فرانسه به قدری شعور سیاسی شهروندان آن کشور را بالا برده که از لفظ فرانسوی استنباط قومی‌ نکنند. هیچ کسی هم جرات نمی‌کند که کلمات فرانسه و فرانسوی را اساس یک روایت حذف‌گرایانه قرار دهد.
دموکراسی‌خواهان و لیبرال‌های وطنی هم که برای افغانستان یک دموکراسی لیبرال و کثرت‌گرا می‌خواهند، می‌توانند از تیوری ناسیونالیسم مدنی و ملت- دولت شهروندان، در برابر ناسیونالیسم قومی‌ و دولت- ملت‌تباری دفاع کنند. راه دیگر این است که از موضع یک قوم در برابر ناسیونالیسم قومی ‌و تیوری دولت- ملت تباری ایستاد، اما این راه ختم منازعه نیست. ما در دهه هفتاد و ‌وضعیت آشفته ‌سیاسی بعد از بن دیدیم که چنین چیزی به درد ایجاد یک نظام سیاسی عادلانه، دموکرات و کثرت‌گرا نمی‌خورد. چنین چیزی سبب می‌شود که افغانستان همیشه در حالت منازعه باقی بماند. هم‌چنان دفاع از تیوری دولت- ملت اقوام، به‌جای دولت- ملت شهروندان و دفاع از موضع یک قوم در برابر یک قوم دیگر، در بهترین حالت سبب شکل‌گیری مافیای قومی‌ می‌شود. عده‌ای از نخبگان قومی‌ و نزدیکان‌شان فربه می‌شوند و بقیه در محرومیت باقی می‌مانند.
دموکراسی‌خواهان و لیبرال‌های وطنی باید با قومیت همان‌گونه برخورد کنند که با اسلام‌گرایی می‌کنند. در برابر اسلام‌گرایی پیکارجو و نهادباور، همه ‌ما از موضع حقوق بشر، ارزش‌های لیبرال و دموکراسی می‌ایستیم. اما وقتی در برابر ناسیونالیسم قومی ‌و شوونیسم قرار می‌گیریم، دموکراسی و حقوق بشر را فراموش می‌کنیم. یک ناسیونالیست تباری وسیله ‌دفاعی در برابر حقوق بشر، حقوق شهروندی و ارزش‌های لیبرال ندارد. وقتی به حقوق شهروندی و بشری فرد، در برابر نظریه ‌حقوق اقوام تاکید کردیم، پوقانه ‌ناسیونالیسم قومی ‌می‌ترکد.
یک نظام سیاسی دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر با ناسیونالیسم شهروندان و ارزش‌های لیبرالی ساخته می‌شود. دموکراسی‌خواهان وطنی باید با تفسیر تباری از واژه‌های «افغان» و «افغانستان» مبارزه کنند. از این واژه‌ها باید تفسیر مدرن عرضه کرد. باید به همه باوراند که مدلول «افغان» فرد شهروندی است که رابطه حقوقی و سیاسی با دولت جمهوری مدرنی به نام افغانستان دارد. باید به همه باوراند که افغانستان ملت- دولت شهروندان است. نه ملت- دولت قومی‌ و جمهوری مدرن افغانستان در برابر تعلقات فرهنگی شهروندانش بی‌طرف است. قوم باید یک پدیده ‌فرهنگی باقی بماند. باید پذیرفت که در یک دولت- ملت شهروندان و در یک جمهوری مدرن دارای قانون اساسی، روایت‌های متفاوتی از تاریخ می‌تواند وجود داشته باشد. هیچ اشکالی ندارد که در این ساختار هر کسی روایت خودش از تاریخ را بنویسد.
بهتر است که لیبرال‌های وطنی از گفتمان قومی ‌مشروعیت‌زدایی کنند و به ارزش‌هایی که خود به آن باور دارند، برگردند. موثرترین جنگ‌افزاری که می‌توان به واسطه‌ی آن به جنگ ناسیونالیسم تباری رفت، ارزش‌هایی است که لیبرال‌ها و دموکرات‌های سراسر دنیا به آن باور دارند. در افغانستان پسا‌طالبان برای اولین بار، داکتر رنگین دادفر سپنتا، بحث دولت- ملت شهروندان و ناسیونالیسم مدنی را مطرح کرد، این تیوری باید به پختگی لازم برسد و در مبارزه با برتری‌طلبی قومی ‌به کار گرفته شود.

چهارشنبه ۳ سنبله ۱۳۹۵ –

نویسنده :فردوس کاوش

منبع : هشت صبح

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*