حمله تروریستی داعش به تظاهرات جنبش روشنایی داغ کلانی بر دل مردم افغانستان ماند.
جوانان پرشور و پرآرمان افغان در دهمزنگ، به دست تروریستهای وحشی جان خود را از دست دادند. فراتر از تلخی شهادت این جوانان در دهمزنگ، خبر تلخ دیگر این است که این تروریستها باز هم آمادهاند که برای قدرت نشان دادن به جان مردم عادی حمله کنند. گویا کشتار مردم عادی سلاح نظامی این جانیان در نبرد با دولت شده است.
جنبش روشنایی با رویداد دوم اسد وارد فاز جدید حیات خود شده است. از آخرین اعلامیه جنبش پیدا است که کشتهشدن مظاهرهچیان این حرکت را مصممتر از قبل کرده است. با اینکه گارنیزیون کابل عملا برای ۱۰ روز دیگر، برپایی تظاهرات را ممنوع کرده است اما جنبش روشنایی قصد دارد که اعتراضات خود را ادامه دهد. ادامه تظاهرات در حالت فعلی، تحت فشار حادثه دوم اسد، از این جهت قابل درک است که رهبران حرکت روشنایی خود را مدیون جانفشانی قربانیان دهمزنگ دانسته و تداوم اعتراضات را به معنای جلوگیری از هدر رفتن خون آنها که بهخاطر داعیهای که به زمین ریخته شد، میدانند.
واقعیت این است که رویداد خونین دهمزنگ وضعیت را برای رهبران جنبش روشنایی و حکومت پیچیدهتر کرده است و از این رو، چشمانداز اقدامات آتی جنبش روشنایی نیز در هاله ابهام قرار میگیرد. اعلام تظاهرات نامحدود هرچند یک ابزار فشار بالای حکومت به حساب میآید، اما پیامدهای سیاسی خطرناکی برای هر دو طرف داشته، بهخصوص که معلوم نیست جنبش روشنایی فراتر از بیانیههای شدید اللحن چه ابزار و استراتژیای جهت دست یافتن به اهداف خود دارد؛ بهویژه که در ارتباط به خواستههای خود رویکرد غیرمنعطف و سازشناپذیر را اتخاذ کرده است.
ابهام مذکور از این بابت مطرح است که رهبران جنبش اطمینان دارند حکومت در نهایت تسلیم خواستههای حرکت روشنایی شده، زیرا، نمیتواند هزینههای سیاسی و اجتماعی تظاهرات نامحدود مظاهرههای بزرگ را در کابل به عهده گیرد. هر زمانیکه این جنبش اعلام مظاهره میکند، مرکز شهر بهطور کامل فلج شده، زندگی و کار مردم مختل میشود. برعلاوه، تنشهای سیاسی و اجتماعی- قومی نیز افزایش پیدا کرده، بخشهایی از جامعه در برابر یکدیگر براساس ملاحظات زبانی، قومی و مذهبی قرار میگیرند.
تظاهرات نامحدود به معنای تشدید این وضعیت است؛ وضعیت پیچیدهای که میتواند آبستن حوادث گوناگون باشد. سران جنبش روشنایی باور دارند که حکومت به هر قیمتی باید زیر فشار قرار گیرد. اما مشکل در اینجا است که اگر حکومت تن به خواستهها، علیرغم فشارهای جنبش نداد، چه خواهد شد؟ چون به تجربه سایر جنبشهای اجتماعی میبینیم که دستیابی به اهداف، فرآیندی است، که نیاز به زمان دارد و یکشبه بهدست نمیآید. ولی موضعگیری چهرههای شناخته شده جنبش روشنایی حاکی از آن است که آنها میکوشند خواستههای اساسی خود را در طی یک برهه زمانی کوتاه در قالب سازماندهی اعتراضات عمومی بهدست آورند؛ یک تجربه کاملا متفاوت از جنبشهای دیگر.
جنبش روشنایی با تکیه بر اعتراضات عمومی، خود را در یک موقعیت آسیبپذیری قرار داده است. حملات انتحاری داعش نشان داد که بیتفاوتی در برابر تهدیدهای امنیتی پیامدها و هزینههای سنگین برای این جنبش دارد. متاسفانه، بنا به شواهد گوناگون خطرات امنیتی و جانی زیر نام «هزینهدادن برای داعیه حقطلبانه» از سوی سازماندهندگان مظاهرات جنبش روشنایی نادیده گرفته میشود. البته استدلال آنها این است که حکومت مسوولیت کامل تامین امنیت مظاهرات را به دوش دارد و هر اتفاقی که میافتد، مسوول آن نیز حکومت است.
این نوع برخورد نه تنها واقعبینانه نیست، بلکه احتمال تلفات جانی مظاهرهچیان را نیز بالا میبرد. چون، حکومت بارها نشان داده است که در مهار حملات انتحاری موفقیت مطلق ندارد. مقامات امنیتی قبل از برگزاری مظاهرات دوم اسد احتمال حملات انتحاری و خرابکاری را میدادند. داعش و گروههای مشابه آن، استراتژی راهاندازی حملات انتحاری در مکانهای عمومی را در پیش گرفتهاند که دو نمونه اخیر و مرگبار آن را در عراق، در یک مرکز خرید، و در بنگلهدیش، در یک رستورانت ایتالیایی، شاهد بودیم. بنا مظاهرات نامحدود، اهداف سهلی برای تروریستهای داعش است تا از این طریق موجودیت خود را در افکارعامه تثبیت کنند و به نوعی نشان دهند که هنوز توانایی و قدرت عملیاتی خود را از دست ندادهاند.
اکنون سوال همه از سران جنبش روشنایی این است که بر فرض تدابیر شدید امنیتی، آیا آنها احتمال حملات انتحاری را نمیدهند؟ آیا آنها گمان میبرند که در این مورد هیچ مسوولیتی ندارند، یا اینکه فرض میکنند که باید در راه بهدست آوردن خواستههای خود باید چنین هزینههایی را داد؟ گزارشهای درون مجلس شورای عالی جنبش روشنایی حاکی از آن است که سازماندهندگان اصلی، خطرات امنیتی را نادیده گرفته بودند.
آن طوری که بهنظر میآید، سازماندهندگان جنبش روشنایی هنوز هم باور دارند که استراتژی برگزاری تجمعات وسیع، تاثیراتِ اثر بخش سیاسی دارد. اما مسلم گرفتن این نکته، جنبش را از اختیارکردن راهها و رویکردهای خلاقانه سیاسی و اجتماعی باز داشته است. با توجه به فضای ارگ و قصر سپیدار بهنظر نمیآید که کسی در آنجا میلی به پذیرش خواست اصلی جنبش روشنایی داشته باشد. با اینکه تغییر مسیر انتقال برق ۵۰۰ کیلوولت توجیه تخنیکی و اقتصادی لازم را ندارد و معترضان جنبش روشنایی در این مورد انتقادات برحق دارند، ولی حلقات قدرتمند سیاسی در کابل، اکنون به جنبش روشنایی فراتر از اعتراضات بهخاطر تغییر مسیر انتقال برق میبینند. آنها گمان میکنند که جنبش روشنایی در خدمت بازیهای منطقهای قرار گرفته و هدف آن بحرانسازی و تشدید اختلافات قومی در کابل است. به این ترتیب، جنبش روشنایی که آرمان بنیادین آن افشای محرومیت هزارههای افغانستان و نه گفتن به تبعیض حکومت است، در نظر حلقات قدرتمند سیاسی در کابل اعتبار عدالتخواهانهاش را از دست داده است. چنین وضعیتی باعث شده است که جناحهای قدرتمند سیاسی هزاره مانند جناح خلیلی و محقق نیز رو در روی جنبش روشنایی قرار گرفته و این جنبش در میدان عمل تنها بماند.
سران جنبش گمان میبرند که سیاستمداران ارشد هزاره با ارگ بر سر حق مردم هزاره معامله کردهاند. ولی بدون پشتوانههای سیاسی قومی در مرکز، قدرت جنبش روشنایی که اتکایش به اعتصابات و تظاهرات خیابانی است، بازهم آسیبپذیرتر است. چون ابزار فشاری بالای ارگ ندارند. تظاهرات خیابانی خصلت معجزهآسا ندارد تا جنبش روشنایی را به ناگهان در موقعیت بهتری قرار دهد. رهبران این جنبش به مظاهرات بهعنوان یک ابزار فشار میبینند اما معترضان بدون موتلفین قدرتمند سیاسی و اجتماعی نمیتوانند با تظاهرات محض، به خواستههایشان برسند. بهویژه آنها نباید از یاد ببرند که اگر خطرات امنیتی و بینظمی در کابل افزایش پیدا کند، امکان ممنوعیت تظاهرات از سوی دولت وجود داشته، و همانند مورد جنبش تبسم، متفرق کردن معترضین در خیابان برای حکومت ساده است. چون در کشورهای دموکراتیک نیز تظاهرات بهخاطر خطرات امنیتی لغو شده میتواند و پولیس سازماندهندگانی را که منع مظاهرات را نادیده بگیرند، بازداشت کرده میتواند. چون، هیچ چیزی، حتا برگزاری تظاهرات، در مقایسه با جان مردم ارزشی ندارد.
بنا بهنظر میآید که جنبش روشنایی باید استراتژی مذاکره و تعامل با حکومت را در پیش گیرد. هدف اصلی آمدن برق به مناطق مردم هزاره در افغانستان است. اگر جنبش در تحقق این هدف کامیاب شود، یکی از مهمترین آرزوهای مردم مناطق مذکور را بر آورده کرده است. چون، در نهایت هدف غایی جنبش تامین برق برای توسعه اقتصادی مناطق هزارهنشین است. فعلا فضا برای مذاکره و توافق دو طرف آماده است که نباید با برگزاری مظاهرات بیسر انجام که در آن جان انسانها از دست برود و پایتخت به آشوب کشیده شود. به هر حال، باید احساسات عاشورایی و شهادتطلبی شورای عالی مردمی جنبش روشنایی جای خود را به اتخاذ سیاست مدبرانه و واقعبینانهای بدهد که هدف آن تامین برق برای مناطق هزارهنشین در کوتاهمدت و محرومیتزدایی در عرصههای مختلف در میانمدت و بلندمدت باشد.
دوشنبه ۴ اسد ۱۳۹۵ – حمید خاوری
منبع : هشت صبح