نشست ناتو در وارسا برای افغانستان از جهات بسیاری اهمیت دارد. پس از سال ۲۰۱۴ میلادی تمایل غرب به «ترک افغانستان و فراموشکردنِ یک ماموریت ناکام» بود. ظهور داعش و درگیریهای تازه در منطقه، پس از بهار عربی، نشان داد که به هیچصورت نباید افغانستان را بر اساس یک تقسیم اوقات مصنوعی ترک کرد. افغانستان بهخاطر بیکفایتی و فساد طبقهی سیاسی، هنوز هم صاحب یک دولت با ثبات نشده است و هنوز به پرتگاه هرجومرج و رقابتهای خونبار جناحهای مختلف قومی و سیاسی میتواند سقوط کند. اما در عین حال، این سوال نیز مطرح است که افغانستان چه زمانی صاحب یک دولت با ثباتتر شده و از وابستگی به کمکهای نظامی و مالی غرب نجات خواهد یافت؟
فرصت طلایی برای اردو
ناتو در نشست وارسا به صورت دلگرمکنندهای، از قوای امنیتی افغان حمایت خود را اعلام کرد. این سازمان به خوبی میداند که فعلا نیروهای امنیتی، مهمترین بخشی است که از فروپاشی دولت در افغانستان جلوگیری میکند. در حالی که طبقهی سیاسی کشور با فساد و قانونشکنی، افغانستان را تا لبهی پرتگاه پیش بردهاند، اما این سربازان افغاناند که از این کشور در برابر طالبان و پاکستان به عنوان حامی تروریسم بینالمللی دفاع میکنند.
طبیعی است که اردوی ملی و پولیس ملی، نباید به این پنج میلیارد دالر بهعنوان یک منبع لایزال نگاه کنند. کمکهای غرب به نیروهای امنیتی افغان، تا ابد ادامه نمییابد. باید رهبری اردو و پولیس ملی با استفاده از این فرصت در ساختن یک نیروی امنیتی و دفاعی مجهز و اثرگذار مطابق با شرایط افغانستان همت بگمارند.
قوای امنیتی افغان در سطح رهبری از فساد و بیکفایتی عاری نیست. اردو با مشکلهای اساسیای چون فرار سربازان از وظیفه، موجودیت سربازان خیالی و حزبی-سیاسیشدن صفوف قوای مسلح روبهرو است. همچنان، قوای امنیتی افغان هنوز هم با ذهنیت جنگهای متعارف با شورشیان برخورد کرده، مورال قوای امنیتی افغان پایین آمده و در برابر شورشیان در جنوب، به شکل انفعالی برخورد میکند. در همین اواخر، دیدیم که چگونه امکان سقوط شهر لشکرگاه بهدست طالبان وجود داشت و اگر دخالت نیروهای زمینی و هوایی غربی نمیبود، امروز لشکرگاه در اختیار حکومت افغانستان قرار نمیداشت. یک دلیل آن این است که اردوی ملی به شدت به نیروهای غربی و حمایتهای هوایی امریکا وابسته است. در حالی که طالبان با اینکه دارای پشتیبانی هوایی هم نیستند، ولی قادر شدند سال قبل کندز را سقوط داده، لشکرگاه را در همین اواخر تا آستانهی سقوط پیش ببرند و تلفات سنگینی بر نیروهای امنیتی در آن ولایت وارد کنند. چنین وضعیتی، واقعا فاجعهبار است.
حکومت وحدت ملی در حالی که وعده اصلاحات را داده است، اما باید اصلاحات در اردو را نیز در دستور کار خود قرار دهد. حمایتهای ناتو از قوای امنیتی، به تمام معنا یک فرصت طلایی است. فعلا طالبان و حامیان پاکستانیشان به خوبی میدانند که غرب به طور برجستهای از افغانستان و قوای امنیتی این کشور حمایت کرده و ادامهی جنگ از سوی آنها به هیچصورت به پیروزی نهاییشان نمیانجامد. اما در عین حال، نباید فراموش کرد که جنگ باید هرچه زودتر در کشور، از طریق شکست سهمگین طالبان و حامیان پاکستانی، به پایان خود نزدیک شود. باید حکومت از تجربه کشورهایی چون کلمبیا و سریلانکا بیاموزد که شورشیان و تروریستان با زبان زور به پای میز مذاکره میآیند. اما چنین چیزی، زمانی محقق خواهد شد که حکومت اصلاحات سیاسی و اقتصادی را به شکل موفقانهای عملی سازد.
توقعات متقابل ناتو
ناتو از حکومت افغانستان در بدل تقریبا ۵ میلیارد دالر کمک نظامی، میخواهد که با فساد مبارزه کند، به فکر حکومتداری خوب باشد و روند اصلاح نظام انتخاباتی را آغاز کند. این خواستهها، هم برای غرب و هم برای افغانستان مهم است. دولت افغانستان در یک دهه گذشته با این که کمکهای منوط به اصلاحات و تغییرات بنیادین در سکتورهای مختلف را از غرب بهدست آورده است، اما گامهای آن در این راستا بسیار ناچیز بوده است. غرب به خاطر وخامت اوضاع در کشور هرگز فشار لازم را بالای حکومت جهت عمل به وعدههای داده شدهاش در کنفرانسهای بین المللی اعمال نکرده است. از این رو، برای حکومت همواره سهل بوده است که در کنفرانسهای جهانی وعدههای قطعی برای اعمال اصلاحات بدهد، ولی در عمل از تعهداتش فرار کند و حتا غرب را مسوول فساد گسترده، ادامهی جنگ در جنوب و تضعیف حکومت مرکزی بداند.
به وضوح دیده میشود که طبقهی سیاسی افغانستان به کمکهای مالی غرب، همانند ثروت خداداد و رایگانی نگاه میکند که باید تا جای ممکن از آن استفاده شخصی کرد. به دشواری میتوان تعهد سیاستمداران افغان به مبارزه با فساد و حکومتداری خوب را دید. حتا گاهی میتوان ادعا کرد که آنان آشنایی لازم با چیزی به نام مبارزه فساد و حکومتداری خوب نیز ندارند.
واقعیت این است که توقعات ناتو از افغانستان، قبل از هر چیزی به کشورمان کمک میکند تا از آستانهی فروپاشی و درگیریهای داخلی نجات پیدا کند. قدرت طالبان قبل از هر چیزی، مولود بیکفایتی حکومت از یک دست و ناتوانی طبقهی سیاسی که عمدتا با تفکرات بدوی سیاسی و اجتماعی و ناآشنایی با دنیای امروز دستوگریبان است، میباشد. به همین خاطر به دشواری میتوان پذیرفت که کسی در اینجا از آجندای اصلاحات و دگرگونیهای بنیادین سکتوری حمایت کند.
از همه مهمتر، نباید فراموش کرد که حکومت وحدت ملی، دچار درگیریهای درونی و جدالهای قومی است. تیم غنی با یک آجندای سیاسی و قومی در حکومت حضور دارد و تیم عبدالله با آجندای سیاسی و قومی دیگر. هر دو تیم به شدت درگیر رقابت و تخریب یکدیگراند. بیدلیل نیست که کسی به توانایی حکومت وحدت ملی برای اعمال اصلاحات و تغییرات اساسی در کشور خوشبین نیست. غنی میتواند که برای کسب مشروعیت در نزد افکار عام و تمویلکنندگان غربی، یک سلسله اصلاحات محدودی را عملی کند ولی انحصارگرایی سیاسی و قومی از یکسو و و روش آمرانه و تکروانهی سیاسی و مدیریتیاش از سوی دیگر، اجازه نمیدهد که حکومت علیه سیاستمداران و ماموران قدرتمند ولی فاسد، پرچم مبارزه با فساد و حکومتداری خوب را بلند کند. به هر حال حکومتی که از دل یک تقلب انتخاباتی بیرون میشود، جناحهای اصلی آن برای حفظ قدرت،حتا از متحدان فاسد خود حمایت میکنند، نمیتواند که استراتژیها و برنامههای عملی برای رفع بحران و آوردن اصلاحات در کشور را روی دست بگیرد. تنها یک گروه سیاسیای در راس قدرت قادر است از اصلاحات دم بزند که برنامه و کفایت این کار را داشته باشد.
دوشنبه ۲۱ سرطان ۱۳۹۵ – حمید خاوری
منبع : هشت صبح