خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / تراژیدی دموکراسی انجویی در افغانستان

تراژیدی دموکراسی انجویی در افغانستان

در پانزده سال گذشته، هیچ‌چیزی به اندازه واژه دموکراسی مورد نفرین و تحسین قرار نگرفته است، خیلی‌ها با دشمنی به آن به نان و نامی رسیدند و شماری هم با پشتیبانی از آن به ثروت دست یافتند. برخی آن را حرف مفت دانستند و شماری هم آن را نظام عادل. کژفهمی‌ها پیرامون دموکراسی پایان نیافته، اما در این جدال نابرابر، بیشترین استفاده از دموکراسی متزلزل کشور را کسانی کردند که دشمن آن بوده‌اند اما در مقابل کسانی‌که خود‌شان را حامی دموکراسی می‌دانستند، هیچ کنش هدفمندی نداشتند و سرشان با انجوها و گرفتن پروژه از نهادهای کمک‌کننده گرم بود و اگر دفاعی صوری هم از دموکراسی انجام می‌دادند، ناآگاهانه و در جهت تضمین فعالیت‌های انجویی بود. در این‌جا باید اعتراف کرد که دموکراسی انجویی به جایی ختم شد که ما امروز در آن قرار داریم.

دشمنان دموکراسی:
دموکراسی متزلزل افغانستان، تنها در شهرهای بزرگ کشور بستر اجتماعی محدودی دارد و اما در این شهرها نیز، دشمنان آن هدفمندانه‌تر به تخریب آن می‌پردازند و افکار عمومی را در برابر آن قرار می‌دهند. اما پرسش مهم این‌جا است که آیا جایز است که دشمنان دموکراسی از آن علیه خودش استفاده کنند؟ چرا به‌گونه علنی علیه دموکراسی نفرت ورزیده می‌شود و سفره افراط‌‌گرایی پهن‌تر؟
کارل پوپر در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» می‌نویسد: «در دموکراسی، حمایت کامل از اقلیت‌ها نباید شامل حال کسانی شود که از قانون سر می‌پیچند و به‌خصوص نباید کسانی را در بر گیرد که دیگران را به برانداختن خشونت‌آمیز دموکراسی برمی‌انگیزانند.»
این سخن پوپر را باید جدی تلقی کرد و این‌که دشمنان دموکراسی نباید مجال آن را یابند که با سو‌استفاده از آن به انحراف افکار عمومی بپردازند. کسانی‌که به گفتگو باور ندارند نباید فرصت یابند تا خودشان از این مزیت دموکراسی استفاده کنند. احترام به هر باوری نباید مصداق دموکراسی و آزادی بیان دانسته شود، اگر این‌گونه باشد پس باید به باورهای داعش و تروریست‌های دیگر هم احترام گذاشت. در دموکرات‌ترین کشورهای دنیا چراغ قرمزهای خاصی از سوی دولت تعیین می‌شود. مثلا در آلمان تحسین هیتلر جرم پنداشته می‌شود و یا انکار هولوکاست در برخی از کشورها.
پوپر هم‌چنان می‌نویسد: «برای دفاع از دموکراسی، باید بهای آزمایش‌های ضد دموکراسی را به قدری کمرشکن کنید که کسی دست به چنین آزمایش‌ها نزند- یعنی حتا به مراتب کمرشکن‌تر از سازش به شیوه دموکراتیک»
اما در افغانستان، دموکراسی بیشتر به یک سوتفاهم شباهت دارد تا یک سیستم سیاسی عدالت محور. ما برای دشمنان دموکراسی بستر مناسبی را فراهم کردیم و امروز آن‌ها صاحب رسانه، مدارس دینی، مکاتب و پوهنتون‌ها می‌باشند و به‌گونه هدفمند علیه قانون اساسی و نظام سیاسی کشور به تبلیغات خصمانه‌ اقدام می‌کنند.
تضاد خرد و نفرت در دانشگاه کابل:
دانشگاه- پوهنتون، باید خاستگاه گفتمان‌ها و جایگاه تولید اندیشه باشد نه مکانی برای تولید نفرت. بازداشت یکی استادان دانشگاه کابل چندی پیش به اتهام تبلیغ به نفع شبکه‌های تروریستی یکی از خبرهای سخت نا‌امیدکننده بود. وقتی در مهم‌ترین دانشگاه کشور در پایتخت، اندیشه‌های افراطی تبلیغ می‌شود و بدون شک مخاطبینی نیز برای آن وجود دارد، چگونه می‌توان روستاهای دوردست کشور را کنترول کرد؟ این نخستین بار نیست که صداهای افراطیت از درون یک مرکز علمی بیرون می‌شود در گذشته نیز بارها اتفاق افتاده که از درون برخی از دانشگاه‌ها علیه نظام تبلیغ صورت گرفته است. هرچند اقدام ریاست امنیت ملی برای بازداشت مبلغان نفرت ستودنی است اما نیاز است تا وزارت تحصیلات عالی زمینه گفتگوهای سازنده‌ای را میان دانشجویان به‌وجود بیاورد واز یک‌سو با برگزاری کنفرانس‌ها و سیمینارها و از سوی دیگر با نظارت شدید بر برخی از دانشگاه‌ها، فرصت سو‌استفاده از مراکز علمی را از دشمنان نظام بگیرد.
تاکید محض روی سیاسی‌نبودن دانشگاه‌ها نیز امکان‌پذیر نیست، به هر حال این دانشگاه‌ها هستند که در حوزه‌های سیاست، جامعه‌شناسی، اقتصاد و… باید کتاب بنویسند، کنفرانس برگزار کنند، نقد کنند و وضعیت کشور را تحلیل کنند.
تفاوت وضعیت کنونی با وضعیت دهه دموکراسی در این است که در آن زمان ایدیولوژی اخوان‌المسلمین شکل خاصی از بنیادگرایی را نهادینه می‌کرد و اما در مقابل آن جریان‌هایی با گرایش‌های چپی قرار داشتند اما حالا ایدیولوژی داعش و سلفیسم به تکروی می‌پردازد و حرکت دومی‌‌ای که در برابر آن قرار گیرد، به‌صورت نهادمند وجود ندارد و این یک تراژیدی و بدبختی بزرگی است که گفتمان داعش و سلفیسم، امروز حریف جدی‌ای ندارد تا در برابر آن قرار گیرد و این نشان می‌دهد که در پانزده سال گذشته ضد ارزش‌ها دارند به ارزش در میان بخش بزرگی از تحصیل‌کرده‌ها تبدیل می‌شوند.
دانشجویان ما امروز فاقد اندیشه منسجم هستند تقریبا اکثریت‌شان این‌گونه هستند و از این وضعیت افراط‌گرایان بهره‌برداری می‌کنند.
در تمام دانشگاه‌های معتبر دنیا گفتمان‌ها، سیمینارها و کنفرانس‌های مختلفی برگزار و دیدگاه‌های گوناگون ارایه می‌شود و دانشجویان در آن‌ها مشارکت می‌کنند، اما در دانشگاه‌های افغانستان از این خبرها نیست و دانش آپدیت (بروز‌شده) نیز وجود ندارد.

نتیجه‌گیری:
برای بی‌اثر کردن کنش‌های دشمنان نظام، نیاز است تا وزارت‌های اطلاعات و فرهنگ، حج و اوقاف، تحصیلات عالی و معارف، استراتژی فرهنگی جامعی را تدوین کنند و در پیاده‌ساختن آن گام‌های عملی را بردارند. اما تنها این کافی نیست و تا زمانی‌که نهادهای جامعه مدنی بدون چشم‌داشت به پروژه‌های بزرگ و فعالیت انجویی در متن جامعه به آگاهی‌دهی و مبارزه با چالش‌های اجتماعی نپردازند، دولت به تنهایی قادر نیست که گام‌های موثری را بردارد.
افغانستان در دهه دموکراسی، شاهد جنبش‌های دانشجویی بود اما این جنبش‌ها چند مشکل بزرگ داشتند:
نخست این‌که حرکت‌های دانشجویی در افغانستان کاملا ایدیولوژیک بود. دوم این‌که، این حرکت‌ها مرکزگرا بودند و ساختار مدیریتی آن توان بسط آن را به سایر مناطق کشور نداشت و سوم این‌که مطالبات این حرکت‌ها با نیازهای جامعه در تضاد بود، بدین مفهوم که یکی در عرش بود و دیگری در فرش. دانشگاه و سایر نهادهای آموزشی کشور اکنون باید تحت نظارت بیشتری قرار گیرند و از سوی دیگر نیاز است تا جلو فرستادن دانش‌آموزان افغان برای فراگیری علوم دینی گرفته شود و زمینه‌‌های تحصیل آ‌ن‌ها در مدارس تحت کنترول دولت در داخل کشور مساعد شود.

دوشنبه ۱۴ سرطان ۱۳۹۵ – سید محمد فقیری- دانشجوی مقطع ماستری در هندوستان

منبع : هشت صبح

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*