«ما حاصل کشت و زرع پیشینیانمان هستیم، نسلهایی که پس از ما میآیند، ثمره زحمات ما خواهند بود.»
کتاب «از بذر تا چنار» اثر فتحالله گولن، به دسترس بنده قرار گرفت تا چند سطری در باره آن بنویسم. علامه فتحالله گولن، متفکر و اندیشمند ناموری است که با آثار ارزشمند و گرانبهایش انقلاب فکریِ را در میان مردم به میان آورده است. او با تشویق برای ایجاد نهادهای تعلیمی و تربیتیِ بیشمار، در قلمرو عرفان و اندیشه کشورمان از جایگاه ویژهای برخوردار است.
با مطالعه این اثر، دریافتم که نوشتن این اثر، کار چندان آسان بهنظر نبوده است. زیرا بحث تربیت به لحاظ محتوا، از غنامندی بیشتری برخوردار است، در چارچوب آیات و احادیث بهدستگرفتهشده و در لابهلای موضوعات آن پیامهای بسیاری نهفته است. در اینجا نمیتوان به همه مسایل این کتاب پرداخت. در اینجا روی مسایل عمدهای که در لابهلای کتاب به تکرار تذکر یافتهاند، بحث خواهیم کرد.
گذاشتن نامِ «از بذر تا چنار» بالای آن، حکایت از تواضع نویسنده آن میکند.
این اثر را با دهها اثر دیگر که با نامهای مشابه در بازار کتاب عرضه شده و به دست کسانی نوشته شدهاند که معلومات کافی در زمینه «تربیت نسل» ندارند نباید یکسان تلقی کرد. عامل مهم ناهمسویی ما با نام این اثر، محتوای آن است. در لابهلای این اثر پیامهایی وجود دارد.
بحث تربیت در این کتاب به نحو گسترده و مطابق با شرایط مطرح شده است. آنگونه که در لابهلای این کتاب خواهید خواند نویسنده را هدف تربیت و نایل آمدن به انسانهای کامل نبوده، بلکه تنها هدف آن، از دید نویسنده پرورش فرد و خانواده ایدهآل بوده است. آنجا که مولف در سطرهای این کتاب نگاشته است: «کشور توانمند و سالم، به موجودیت افراد ایدهآل و خانوادههای ایدهآل وابسته است». با توجه به همین اصل، مولف نخست به مسایل «ازدواج» و «خانواده» پرداخته و بحث تربیت را در صفحات بعد به دست گرفته است.
چینش و ترتیب موضوعات
ترتیب موضوعات یکی از برتریهای این کتاب است. بحث تربیت را نباید منفرد و مجزا از زندگی اجتماعی تلقی کرد. بلکه باید آن را راه و روش درازمدتی به حساب آورد که مراحل گوناگونی چون گزینش همسر دارای اوصاف والا، خانواده، پرورش کودک و دیگر موارد را میپیماید.
علامه فتحالله گولن در بخش پیشگفتار، به منظور قانع ساختن خواننده در اهمیت و گستره تربیت، به مسایل عمومی پرداخته است. در این بخش با پرداختن به عناوین «برداشت ما از اخلاق»، «اسباب سقوط ملتها»، «اخلاق عالی»، «زیب و زینت زندگی دنیا»، بلندترین مرتبه انسانیت» بر اهمیت تربیت تاکید کرده است.
در صفحات بعد، هفت عنوان دیگر در قالب مراحل تربیت به رشته تحریر گرفته شده است. عناوینی که هرکدام از ارزش و جایگاه ویژهای برخوردار است: «ازدواج»، «خانواده»، «حساسیت در تربیت»، «تعلیم وتربیت دینی کودک»، «چگونگی بیان»، «ابعاد تربیت» و «مقایسه تربیت قرآنی با دیگر نظامهای تربیتی».
اهمیت خانواده
به باور علامه فتحالله گولن، خانواده نخستین عنصر مهم در تربیت محسوب میشود. چرا که «خانواده نخستین کانون و نخستین مکتب برای تعلیم و تربیت است». «تربیت باید از خانواده آغاز شود، تا ماندگار باشد. اگر خانواده بر پایه تربیت بنا نهاده نشود، از باتربیتبودن جمعیت نمیتوان سخن زد»، «برای ایجاد نسلهای ایدهآل، به خانوادههای ایدهآل نیاز است»، «خانواده مهمترین رکن جامعه است؛ سلامتی این رکن به معنای سلامتی ملت و دولت است.»
رکن اساسی خانواده را زن تشکیل میدهد، به باور گولن از همینرو نخستین مسولیت رییس خانواده، این است که شریک زندگیاش را از «مسلمات، مومنات» را برگزیند. در خانواده ایدهآل، پدر و مادر باید بر همه امور تربیت تسلط داشته باشند و خود را در قبال تربیت فرزندان مسول بدانند: «کسانی که میخواهند پدر و مادر شوند و تشکیل خانواده بدهند، باید از اساسات روانشناسی و پیداگوژی آگاه باشند یا حداقل به اساسات و ارشادات قرآن در پیوند به چگونگی تربیت کودکان تسلط داشته باشند. انسانها باید راه و روش تربیت نسلهای خوب را بیاموزند.» این در واقع پیامیاست به منسوبان دولت. همانند برخی از کشورهای غربی، دولت برای جوانانی که قصد تشکیل خانواده دارند، دورههای آموزشی را در باره تربیت اولاد، بهداشت، اقتصاد خانواده برگزار کنند و قبل از ازدواج شرایط و ضوابطی را وضع کنند. تا زمانیکه دولت بتواند دست به چنین اقدامات کارساز بزند، انسانها باید خود، در راه رشد و پرورش خودشان دست به کار شوند.
تعداد فرزند
اگر چه نخستین هدف خانواده، بقا و دوام نسل است، ولی به باور مولف « از بذر تا چنار» کیفیت بر کمیت برتری دارد چنانچه گفته است:
«مسلمانان باید به داشتن رابطه نزدیک به خداوند، کیفیت و ژرفای درونی توجه کنند تا کمیت و کثرت.» یعنی توصیه مولف این است که انسانها نباید وارد بنبست اعداد و ارقام شوند، بلکه باید به قدری فرزند به دنیا بیاورند که بتوانند از پس تربیت و پرورش آن برآیند.
تفکر قبل از تربیت
یکی از جوانب قانعکننده این اثر آن است که خواننده را به تفکر و به پاسخ گفتن به چراها و چگونههای مساله فرا میخواند: «پیش از تربیت باید اندیشید! بهنظر شما چیها خوباند و چیها بد؟ میخواهید فرزندانتان چگونه تربیت شوند؟ شبگشتیها و ناوقتآمدنهای او را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا در هر ساعتی که خانه بیاید، در را به رویش باز کرده و به آغوشاش خواهید کشید؟
اینچنین اندیشه به منزله محاسبه نفس است. ما که بالای تربیت فرزندانمان تاکید بسیار میکنیم و برای آموزش و پرورش آنان هستوبودمان را در میان میگذاریم، آیا این سوالها را از خود پرسیدهایم؟ ارزشهای مقدسی که باید به فرزندانمان بیاموزیم کدامهااند؟ اگر این سوالها را تا کنون از خود نپرسیدهایم یا پاسخی برای آنها نداریم، پس عیب و کاستی در وجود ماست. این هم هشداری است برای سستی و گسستگی ما:
«طبیعت خلا را نمیپذیرد. قلبی را که شما خالی گذاشتهاید، دیگران پُر خواهند کرد و شما ناآگاهانه فرزندتان را به مسیری نادرست و بیگانگان سوق دادهاید.»
تعلیم و تربیه دینی
در این کتاب، تعلیم دینی جایگاه نخست را در پرورش کودک دارد و به نحو گستردهای رویش بحث شده است. نویسنده بالای روش و محتوای تعلیم دینی بسیار تاکید کرده است.
قرآن را باید آموخت، اما نه بهصورت سرگرم شدن با الفاظ و تعابیر آن. مولف در این باره میگوید: «به باور من، خواندن قرآن بدون شعور، انسانها را بیاحساس بار میآورد».
در این میان، روی روش و میتود آموزگار نیز توجه صورت گرفته است. به باور نویسنده، آموزگار نیز به اندازه میتود تربیه از اهمیت ویژهای برخوردار است:
«اگر شما به جوانی که در ۲۵ سالگی در اوج جوانی قرار دارد، مسایلِ دینیِ مربوط به پانزدهسالگی را بیاموزید، تمامیِ مسایل دینی، ایمانی و اخلاقی او را زیرورو خواهید کرد.»
یکی از مهمترین مسایل در بحث تعلیم دینی، تاکید مولف روی به کارگیری همه علوم در راستای معرفی خداوند است. مولف با توضیحات قناعتبخش، به اصرار تاکید میکند که در شناساندن و معرفیکردن خداوند، باید از همه شاخههای علمی، به ویژه علوم طبیعی استفاده کرد. مولف با اینگونه توصیههایش، برای قلم به دستانِ تربیه کودک، اهداف و راهبردهایِ مبتکرانهای را نشان داده است.
نقش والدین
در این کتاب بالای تربیه والدین تاکید بیشتری صورت گرفته است، تا تربیه فرزندان. اگر نام کتاب را «تربیه والدین» می نهادند، شاید با درونمایه کتاب سازگاری بیشتری میداشت. ولی از این نام چگونه برداشت میشد؟ کسانی که خود را افراد تعلیمیافته قلمداد میکنند – که اکثر مرد ما همینگونه فکر میکنند- شاید توجه چندانی به این کتاب نشان نمیدادند و دامنه تاثیر آن را محدود میساختند. ولی مولف از نهادن چنین نامی در اثر خویش ابا ورزیده و با مهارت خاص پدر و مادر را قانع ساخته است تا قبل از اینکه والدین به تربیه و پرورش فرزندان خود بپردازند، نخست باید خودشان «الگو و سرمشق» در آن زمینه باشند. نویسنده در سطرهای این کتاب، بالای «مسوولیت تربیتی» و «نقش والدین در تربیه موفقیتآمیز فرزندان» تاکید بیشتری کرده است.
آری، بزرگان را میتوان بهگونه نظری آموزش داد، ولی هنگام «آموزش و پرورش کودکان»، باید همه چیز را عملا نشان دهیم و الگوی خوبی برای آنان باشیم. آنگونه که همه آموزگاران میدانند، زندگی کودکان سرشار از تقلید است و «مقلدبودن» در زندگی آنان نسبت به زندگی بزرگسالان چندین مرتبه بیشتر به نظر میرسد. آنان هر رفتار پسندیده و ناپسند را تقلید میکنند و جزیی زندگیشان میسازند.
سه شنبه ۲۵ جوزا ۱۳۹۵ – دوکتور ابراهیم جانان
روزنامه هشت صبح