جمعیت اسلامی افغانستان با نقش محوریش درتداوم مقاومت ملی مردم افغانستان علیه جریان افراطی طالبان سرانجام موفق شد درتبانی با نیروهای نظامی خارجی ضد طالبان بر کابل مسلط شده و طالبان را حتی از تمامی نقاط کشور بیرون راند.
جمعیت اسلامی افغانستان در راس حکومت مجاهدین و نیروهای مقاومت ملی مردم افغانستان بعد از اینکه قدرت سیاسی را توسط شهید استاد برهان الدین ربانی به آقای کرزی واگذار کرد بازهم در صدر تعاملات روز قرارداشت اما با یک تفاوت از دوران مقاومت علیه طالبان و آن اینکه استاد شهید بنا بر دلایل و معاملات روز از بیان حرف اول بازمانده بود. یاران استاد شهید و قهرمان ملی کشور شهید احمدشاه مسعود با احرازسمتهای مهم کلیدی در کنار آقای کرزی ایستادند، اعتماد کردند، همراز گردیدند و شریک فکری و ثروت کرزی شدند. دیری نگذشت که تمام زحمات راه مقدس آزادی و عدالت که مسیر اصلی گذشته بود توسط مجاهدین سابق با قدرت مجازی و فریبنده ثروت حرام به خوشگذرانی مبدل شد. جریان نظام مند گذشته که توانست ثمره جهاد را تا حدودی به کرسی بنشاند و مقاومت را به مقصد برساند با غفلت و تنپروری سران دخیل در قدرت و مصروف در اندوختن ثروت درهم ریخت. اینجا بود که کرزی باد آورده فرصتی دیگر به دست آورد: یعنی همان گسست ساختار هدفمندانه قبلی جمعیت اسلامی که توسط سران سبک سرآن و با گذشت زمان به دست آمد. ازآن بعد محوریت کرزی قوی ترو صفوف یاران استاد شهید و قهرمان ملی ضعیف تر و بیارزش تر شد؛ شروع این وضعیت خود به نحوی یکی از عوامل آغاز قتلهای زنجیرهای علیه افراد این حزب تلقی میگردد. همین عالی جنابان با سوء ادب نسبت به استاد شهید ایشان را در انزوا قرارداده و میدان را کاملاً در اختیار کرزی گذاشتند.
کرزی نیز با استفاده از شکست و ریخت درونی سران جمعیت و در انزوا بودن استاد شهید بازی موفقانه سیاسی اش در تضعیف هرچه بیشتر و وابستگی آنها به خود را اغازنمود.
کرزی در گسست تشکیلات قوی حزب حمعیت اسلامی موفق شد. سران درقدرت جعمیت اسلامی آهسته آهسته اقتدار را باختند و در فکر پنهان نمودن سرمایههای اندوخته شان برآمدند و درنهایت مبدل به تاجران اقتصادی و معاون فروشان سیاسی به نظام شدند. با تاسف انتظارات از بین رفت، چشم امیدها بسته شد و صدایی از هیچ حنجرهای برای تداوم راه گذشتگان شنیده نشد. ساختاری بزرگ هرگز شکل نگرفت و اهداف، دستاوردها، ارزشها و آیندهای روشن همه گرد و غبار فراموشی گرفت. اما در این روزها چراغ خاموش و برق رفته سیاست باختگان جمعیت دوباره نورافشانی دارد، گویی که به سویچ توتاپ دست یافتهاند؛ حرفها از نشست هایشان به گوش میرسد. صداهای وحدت مجاهدین از حنجرههای تنگ و چرب شان بیرون میشود وهزینه این دغدغه حسابهای بانکی میلیون دالری چهارده ساله شان را رقم میزند. سراسیمه و رنگ پریدهاند، بی تاب اند و قرار ندارند.
به تازگی نیز صدای پای حکمتیار و آوازه ورودش به کابل خواب چهارده ساله را از چشمان این سران جمعیت ربوده است.
در حقیقت حکمتیار و طراحان این برنامه سران جمعیت را غافلگیر نمودهاند و حتماً درتبانی با آقای غنی و اتمر برنامههای عملی تضعیف هرچه بیشتر سیاسی سران جمعیت را روی دست دارند. حال که سران جمعیت اسلامی خطرات سیاسی شخصی را بعد از چهار ده سال درک کردهاند میخواهند به مجاهدین واقعی که همان ستون واقعی زحمات جهاد و مقاومت هستند، روی آورند و از آنها سپری برای حفظ قدرت و ثروت نا مشروع خود بسازند.
به هر حال به اذعان کارشناسان امر ورود حکمتیار و دار و دسته اش به کابل نه تنها برای جمعیت اسلامی که برای مجاهدین واقعی نیز درد سر ساز خواهد شد. حکمتیار آدمی نیست که آرام بنشیند و بدون شک اگر از حمایت خارجی نیز بهرهمند باشد که به نظر میرسد این طور باشد، افغانستان یک بار دیگر کانون تحولات سیاسی و نظامی منفی خواهد شد.
نویسنده: احمد ذکی
دوشنبه ۳ جوزا ۱۳۹۵پیام آفتاب