حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، همایشی برگزار کرد و در آن از تمدید نانوشته معیاد حکومت وحدت ملی انتقاد کرد. او جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده و دولت امریکا را به نادیده گرفتن اصل حاکمیت ملی و قوانین داخلی افغانستان متهم کرد. انتقاد حامد کرزی از امریکا چیز تازهای نیست، اما نکتهای که در سخنرانی حامد کرزی خیلی تازگی داشت، «شهید» خواندن جنرال ضیاالحق حاکم نظامی پاکستان در دههی هشتاد میلادی بود. او هیچ گاهی نسبت به ضیاالحق تا این حد ابراز احترام نکرده بود.
تمام رهبران و فرماندهان تنظیمهایی که در دهه هشتاد میلادی علیه شوروی میجنگیدند، به ضیاالحق احترام عمیقی دارند. حتا فرماندهان مربوط به تنظیم جمعیت که خود را قهرمان مقاومت در برابر پاکستان معرفی میکنند، نیز از ضیاالحق به احترام یاد میکنند. ضیاالحق به اسلام سیاسی گرایش داشت و گرویدهی مرام جنبش اخوانالمسلمین مصر بود. کرزی با آنکه در دهه هشتاد میلادی در پاکستان رییس دفتر صبغتالله مجددی بود، اما رسانههای جهانی او را مسلمان لیبرال و دموکرات معرفی میکردند.
رسانهها و محافل غربی پس از یازده سپتامبر چنان شیفتهی کرزی بودند که باری او را شیکپوشترین مرد جهان لقب دادند. دانشگاههای مختلف امریکایی و اروپایی به ایشان گواهینامههای افتخاری دادند و در تمام این مراسمها از او بهعنوان مسلمان مدرن، لیبرال و دموکرات نام برده میشد. از آنجایی که سران و فرماندهان تنظیمها، دیگر محبوب غرب و امریکا نبودند، حامد کرزی تلاش میکرد تا به آنان منسوب نشود. غربیها- بهویژه امریکاییها- حتا به فرماندهان ضدطالبان که واشنگتن را در سقوط امارت ملا محمدعمر یاری کردند، نیز بدبین و مظنون بودند. زلمی خلیلزاد که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ سفیر امریکا در افغانستان بود، در کتاب خاطراتش افشا کرده است که جورج بوش، رییسجمهور وقت امریکا باری به او زنگ زد و گفت نسبت به امنیت کرزی نگران است. به نوشته خلیلزاد، بوش به مارشال فهیم مظنون بود و تصور میکرد که او کرزی را خواهد کشت.
خلیلزاد مینویسد که امریکا در سالهای اول پس از سقوط طالبان، از احتمال کودتای فهیم بر ضد کرزی نیز نگران بود. اینها نشاندهنده اوج بیاعتمادی امریکا به سران جبهه شمال بود. علاوه بر این، نظریهپردازان اخوانالمسملین مصر که سران تنظیمهای افغانی هم افکار خود را از آنان الهام گرفته بودند، بعد از حملههای تروریستی سال ۲۰۰۱ بر امریکا، پدر فکری سازمان القاعده شناخته شدند. این امر هم به بیاعتمادی امریکا به سران و فرماندهان تنظیمهای افغانی کمک میکرد.
پس از یازده سپتامبر، دولت امریکا گزارشیهایی به نشر رساند که در آن آمده بود اسامه بنلادن، از نوشتهها و سخنرانیهای سید قطب و محمد قطب، نظریهپردازان اسلام سیاسی، الهام گرفته بود. در زندگینامههایی که برای بنلادن نوشته شده نیز آمده است که او شاگرد محمد قطب بود و در نوجوانی عضویت سازمان اخوانالمسلمین سوریه را بهدست آورده بود. گزارشهایی وجود دارد که بنلادن پیش از لشکرکشی شوروی به افغانستان، از پول پدرش به اخوانالمسملین سوریه کمک میکرد. این گزارشهای مستند سبب بیاعتمادی غرب به چهرهها و سازمانهایی میشد که خود را پیرو اسلام سیاسی معرفی میکردند. با آنکه حامد کرزی در دهه هشتاد در صف مقابل شوروی قرار داشت، اما پیوسته تلاش میکرد تا به او برچسب تنظیمی نزنند.
مخالفان لیبرال کرزی در داخل افغانستان هم هیچ گاهی او را متهم به اسلامگرایی نکردند. کرزی در سال ۲۰۰۳ از پخش آهنگهای آوازخوانان زن از تلویزیون ملی افغانستان حمایت کرد و به این ترتیب نشان داد که هیچ پیوندی با اسلامگرایی ندارد. اما منتقدانش او را به قومگرایی متهم میکردند. همدردی او با گروه طالبان هم تفسیر قومی میشود. هوادارانش او را یک «سیاستمدار ملیگرا» توصیف میکنند. اما رفتار اخیر رییسجمهور پیشین، بهگونهای است که میشود از آن، علاقهمندی ایشان را به اسلام سیاسی استنباط کرد. شاید این انتباه درست نباشد، اما «شهید» خواندن ضیاالحق از سوی کرزی توجیه دیگری ندارد.
ضیاالحق یک اسلامگرای مستبد و ستمکار بود. به محض به قدرت رسیدنش جامعه مدنی پاکستان را تضعیف کرد، با بنیادگرایی مذهبی دست اتحاد داد و از آرمانهای تمامیتخواهانهاش پرده برداشت. آنانی که تاریخ افغانستان را فارغ از گرایشهای ایدیولوژیک بررسی میکنند، به این باوراند که ضیاالحق در واقع طراح سیاست ویرانی افغانستان و به آتشکشیدن کابل بود. مگر اختر عبدالرحمان رییس سازمان آیاسآی در دهه هشتاد میلادی از لزوم به آتشکشیدن کابل در حضور جنرال ضیاالحق سخن نگفته بود؟ ضیاالحق خواستار به قدرت رسیدن یک همفکرش در افغانستان بود و برای رسیدن به این آرمان شوم، حتا از سوزندان کابل نیز ابایی نداشت. حالا ابراز احترام کرزی به چنین شخصیتی را چگونه میتوان تفسیر کرد؟
– فردوس
سایت هشت صبح