خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / پیامدهای سیاسی هم‌ صدایی با طالبان

پیامدهای سیاسی هم‌ صدایی با طالبان

از چند ماه به این‌سو، روند مذاکرات صلح افغانی شتاب گرفته است. شتاب گرفتن این مذاکرات به معنای منسجم بودن این مذاکرات نیست؛ زیرابه هراندازه که تعدد بازیگران و میزبانان این مذاکرات افزایش یابد به همان اندازه پیچیدگی در مطالبات و اهداف این مذاکرات نیز افزایش می‌یابد. افغانستان با توجه موقعیت ژئوپلیتیکی خود همواره به‌صورت ناخواسته وارد مناسبات سیاسی- امنیتی منطقه ای و جهانی بوده است. در قرون هجدهم و نوزدهم که بریتانیا و روسیه تزاری ازجمله قدرت‌های مسلط جهانی پنداشته می‌شدند، افغانستان را به حیث حائل میان حوزه‌های نفوذی خویش در نظر گرفته بودند. بعد از جنگ دوم جهانی آمریکا و شوروی برای بسط نفوذ جهانی خود در تلاش بودند و افغانستان در نیمه دوم قرن بیستم به‌صورت مستقیم صحنه رقابت این دو قدرت جهانی شد که نتیجه آن دهه‌ها جنگ داخلی و بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان بوده است. بعد از حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به‌صورت نسبی اجماع جهانی مبنی بر مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی شکل گرفت اما سیاست‌های بوش در قبال اوراسیا و خاورمیانه باعث گردید این اجماع تازه تشکیل روند واگرایانه در پیش بگیرد. با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه مخصوصاً در عرصه مبارزه با تروریسم دچار تحول اساسی گردید زیرا مبارزه با تروریسم از دریچه تجاری نگریسته شد و برای خاتمه بخشیدن به هزینه‌های کلان مبارزه با تروریسم هر نوع سازش با هر گروه که قبلاً ولو تروریست قلمداد می‌شد، مجاز پنداشته می‌شود. از زمانی که آمریکا به‌صورت آشکار مسأله مذاکره با طالبان را مطرح نموده است، بسیاری از کشورهای منطقه به‌صورت علنی داشتن رابطه با طالبان و میزبانی این گروه را در راستای تأمین منافع ملی خود و تأمین امنیت منطقه تلقی می‌کنند. مسکو برای دومین بار میزبان طالبان بوده است و هدف از این نشست‌ها، یافتن راهکار مناسب برای برقراری صلح در افغانستان خوانده‌شده است.
در آخرین نشستی که میان نمایندگان طالبان و چهره سیاسی برجسته مانند رئیس‌جمهوری سابق افغانستان و چهره‌های عمده جهادی افغانستان در مسکو بر گزار شده است، این پرسش به میان آمده که هم‌صدایی با طالبان برای دموکراسی، حقوق بشر، قانون اساسی دموکراتیک، برابری زنان و مردان و آزادی بیان چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟
طالبان بخشی از جریان اسلام سیاسی در افغانستان است که در اواخر قرن بیستم درنتیجه هرج‌ومرج که ناشی از جنگ سرد در افغانستان بود، به میان آمد و برای مدت پنج سال با خشونت تمام بر بخش‌های وسیع افغانستان حکمرانی نمودند. در دوران زمامداری طالبان زنان عملاً از زندگی سیاسی و اجتماعی حذف شدند و برای آنها به‌عنوان انسان هیچ ارزشی قائل نبودند. قرائت بنیادگرایانه از دین اسلام، برای طالبان این ابزار توجیهی را به میان آورده بود که برای برقراری شریعت از استفاده هر نوع خشونت و سرکوب مجاز هستند. قتل‌عام مردم مزار شریف، قتل‌عام مردم یکاولنگ و نابودی آثار باستانی و تاکستان‌های شمالی نمونه‌های از اقدامات ضد بشری طالبان هستند که در دوران زمام داری این گروه، ارتکاب یافته بود. بعدازاین که گروه طالبان در ۲۰۰۱ با حمله آمریکا و متحدان آن از صحنه قدرت کنار گذاشته شدند، برای بازگشت به قدرت در این مدت از هیچ نوع جنایتی دریغ نورزیدند. انفجار مکاتب، شاهراه‌ها، پلچک‌ها، عملیات انتحاری، گروگان‌گیری و سربریدن نظامیان و غیرنظامیان از عمده‌ترین استراتژی این گروه برای ایجاد رعب و وحشت بوده است. باوجوداینکه سال‌ها جنگ و خون‌ریزی برای مردم افغانستان هزینه‌های کلان انسانی و مالی در پی داشته است اما طالبان هنوز هم به ابتدایی‌ترین خواسته‌های خود اصرار دارند و هیچ عقب‌نشینی در مواضع این گروه تروریستی دیده نمی‌شود. طالبان به دموکراسی که مظهر اراده مردم پنداشته می‌شود، باور ندارند. طالبان قانون اساسی را نمی‌پذیرند و برقراری شریعت اسلا‌می‌را با تفسیر باب میل خود می‌خواهند که در صورت برقراری آن، سرکوب مخالفان از طریق قتل و کشتار به‌راحتی فراهم است.
طالبان هنوز هم به حقوق بشر و تساوی زن و مرد باور ندارند بلکه بر آموزه‌های قرون‌وسطایی که در آن زنان جز امتعه مردان محسوب می‌شود، اصرار دارند. طالبان برای گردش قدرت، انتخابات را مردود می‌شمارند و هنوز هم به تشکیل شوراها که همانا تفسیر از شورای اهل حل و عقد است، تأکیددارند. در نشست اخیر مسکو عده از رهبران جهادی و رئیس‌جمهور سابق افغانستان، طالبان را همراهی کردند و حتی به امامت یکی از طالبان نماز جماعت برگزار کردند. چهل سال قبل شوروی که روسیه امروزی وارث آن محسوب می‌شود، به افغانستان حمله نمود و این رهبران جهادی امروزی در آن دوران علیه شوروی به جهاد برخاستند. البته نقش آمریکا و متحدان بین‌المللی آن را در جریان جنگ سرد و حمایت از افغان‌ها در برابر شوروی نباید نادیده گرفت. در دوران ریاست جمهوری حامد کرزی بسیاری از چهره مطرح طالبان از زندان رها شدند که بعداً به میادین نبرد برگشتند. بسیاری از چهره‌های جهادی که رهبری قو‌می‌را نیز یدک می‌کشند، طالبان را تروریست خطاب نمودند و علیه آن‌ها با آمریکا همسو شدند و طالبان را از قدرت خلع کردند. بسیاری از چهره‌های شرکت‌کننده اعم از طالبان و غیر طالبان تنها یک وجهه مشترک دارند و آن همانا مخالفت با رهبری سیاسی حکومت فعلی است اما وجهه تقابل این شرکت‌کنندگان به‌مراتب بیشتر از تفاهمشان است. طالبان از اساس نظام سیاسی فعلی را مردود می‌شمارند و نگاه ایدئولوژیک به این مسأله دارند درحالی‌که بسیاری از رهبران جهادی که خود از بنیان‌گذاران این نظام سیاسی هستند، نظام را در کلیت امر قبول دارند و صرفاً مخالفت آن‌ها با رئیس‌جمهوری و نگاه انتخاباتی آن‌ها باعث شده است که با طالبان همسویی نشان دهند. می‌توان پیامدهای هم‌صدایی رهبران جهادی را با طالبان این‌گونه دسته‌بندی نمود:
۱- در مرحله نخست هم‌صدایی با طالبان می‌تواند گروه حاکم و در کل نظام سیاسی فعلی را در تنگنا قرار دهد و موضع مخالفان حکومت اعم از دشمنان ایدئولوژیک و مسلح (طالبان) و غیرمسلح (رقبای انتخاباتی و سرخورده از کنش‌های رئیس‌جمهوری) را تقویت نماید. همسوی میان طالبان و این رهبران دیر دوام نخواهد آورد زیرا ازیک‌طرف به لحاظ ایدئولوژیک این‌گروه‌ها قابل‌جمع نیستند و از جانب دیگر توسل به مانیفست قو‌می‌این دو گروه را در تقابل قرار می‌دهد.
۲- حکومت و حامیان آن از هم‌صدایی مخالفان مسلح و غیر و مسلح در مسکو آسیب جدی می‌بیند. وقتی مناسبات یک حکومت با همسایگان و قدرت‌های جهانی دوستانه نباشد، تنها انسجام ملی و همکاری گروه‌های داخلی می‌تواند حکومت را از طوفان‌های سیاسی و امنیتی منطقه ای مصون نگهدارد.
۳- در درازمدت هم‌صدایی با طالبان این پیام را به جامعه بین‌المللی ‌می‌رساند که افغان‌ها حرمت جان سربازان خود و هزینه جانی و مالی غرب را زیر پا گذاشته‌اند و برای رسیدن به منافع فردی و تضعیف رقبای سیاسی خود از هیچ اقدا‌می‌دریغ نمی‌ورزند. هم‌صدایی با طالبان به این معنا است که دموکراسی نیم‌بند، برابری صوری زنان و مردان، انتخابات و حقوق بشر برای بسیاری از رهبران سیاسی که یا تفکر طالبانی دارند و یا با آن همسویی دارند از ارزش و معنای خاص برخوردار نیست و می‌تواند مانند بسیاری از مسائل دیگر مورد معامله قرار بگیرد.
۴- طالبان در نتیجه این هم صدایی رهبران سیاسی کشور دو نتیجه مثبت به دست آوردند؛ اول این که با این اقدام ولو نمادین، توانستند در عرصه بین المللی مشروعیت خود را افزایش دهند. طالبان بعد از این در عرصه بین الملل به صورت واضح تروریست پنداشته نخواهد شد بلکه به عنوان بازیگر سیاسی مشروع و قدرتمند مطرح خواهد شد. دوم این که طالبان در دراز مدت در صف مخالفان خود (حکومتی و غیر حکومتی) شکاف‌ها را بیشتر نمودند که امکان تشکیل جبهه ضد طالبان تضعیف خواهد شد و دیگر در برابر طالبان، گروه قدرت مند که بتواند جلو تک تازی این گروه را بگیرد وجود نخواهد داشت.
۵- یکی از پیامدهایی هم‌صدایی رهبران با طالبان این است، مردم مخصوصاً جوانان کشور متوجه شوند که بت‌وارگی رهبران باید شکسته شود و نباید برای آن‌ها جنبه قدسی قائل شد زیرا آن‌ها می‌توانند بر سر خون نظامیان، غیرنظامیان، ارزش‌های مانند دموکراسی، حقوق بشر و برابری زنان و مردان معامله کنند. تا وقتی تهدید از دست دادن موقف اجتماعی و سیاسی رهبران از جانب مردم وجود نداشته باشد، رهبران هیچ‌گاه تردیدی مبنی بر هر نوع معامله بر سر هر ارزشی به خود راه نمی‌دهند.

نویسنده : محمد سالم ناجی

پنجشنبه ۱۸ دلو ۱۳۹۷ 

روزنانه افغانستان ما

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*