کابل/۶سنبله/فرهنگستان
اسدالله ولوالجی شاعر،نویسنده معروف، روزنامهنگار، كارشناس نظام و سياست افغانستان به عمر۶۸ سالگی درگذشت.
حسیب الله ولوالجی فرزند اسدالله ولوالجی شاعر و نویسنده نامدار افغانستان در یادداشتی مرگ پدرش را تایید کرد.
اسد الله ولوالجي در سال ۱۳۳۲خورشیدی در ولسوالی رستاق ولایت تخار چشم به جهان گشود، تعلیمات ابتدایی را در ولسوالی هاي رستاق و دشت قلعه ولایت تخار و دوره متوسطه را در لیسه بیبی مهروی کابل به اتمام رساند.
او در سال ۱۳۴۷خورشیدی به لیسه حربی رفت و در سال ۱۳۵۲خورشیدی از آنجا فارغ شد، درسال ۱۳۵۳خورشیدی به پوهنتون حربی رفت و سال ۱۳۵۵خورشیدی آنجا را تمام کرد، ازسال ۱۳۵۵خورشیدی تا سال ۱۳۷۰خورشیدی در مراجع مختلف وزارت دفاع افغانستان اجرای وظیفه کرد.
اسدالله والوالجی از سال ۱۳۷۱خورشیدی در سمتهای مهمی چون ریاست انجمن قلم افغانستان، انجمن فرهنگی امیر علیشیر نوای، نشریه آزاد اندیشه و..کار کرد.
ولوالجی به زبانهای دری و اوزبیکی شعر میسراید، اشعار و مقالههای او از سال ۱۳۶۵خورشیدی تا حال در نشریه های معتبر افغانستان چاپ شده است.
گفتنی است که اسدالله ولوالجی با خانوادهاش حدود یک سال قبل در ولسوالی پغمان کابل هدف انفجار ماین قرار گرفت که در این رویداد به خود آقای ولوالجی آسیبی نرسید؛ اما چهار عضو خانواده او بهشمول همسر و یک دخترش جان باختند.
اسدالله والوالجی بیش از ۲۵ اثر نوشتاری ازجمله آدم ربایان و آقابلی ها، از اعلیحضرت محمد ظاهر شاه تا استاد برهان الدین، ترک صفتی یا ترک فریبی؟، وزیر محمد گل مومند و کار کرد های او، ژورنالیزم مبرا از توهین، تحقیر و عقده گشایی، طالبان از کجا آمدند و تا کجا خواهند رفت؟(مجموعه مقالات)، نگرشی پیرامون جرگه و قبایل پشتون(مجموعه مقالات)، انگلیس مابی، روسی بودن یا آمریکایی شدن، نام باستانی سرزمین ما توران است، فانوس بر درگاه شب(مجموعه شعر)، مهر و مصحف(مجموعه شعر)، با تو بهار میرسد(مجموعه شعر)، روسها از چه مجرای تاریخی وارد افغانستان شدند، در صفحات شمال افغانستان چه می گذشت، آیا قوای نظامی اتحاد شوروی از افغانستان خارج ساخته شد، صفحات شمال افغانستان در فاصله بین طرح و تحقق برنامه خروج ارتش اتحاد شوروی، مرور بر مشخصات جامعه افغانی، آغاز و تداوم اختلافات میان احمد شاه مسعود و جنرال دوستم و سپیدههای سرزده از خود به جا گذاشته است.
نمونه شعر اسدالله والوالجی:
قفل صلح
کلید قفل صلح ما کی دزدید ؟
که درب این معما بسته مانده
درون کشور بی نورو تاریک
هزاران زخمی دلخسته مانده
به رستنگاه گلهای محبت
گل امید ما نا رسته مانده
علاج درد ما را کو طبیبی ؟
که صد دل در رهش بنشسته مانده
به طبل جنگ می کوبد همی خصم
وشمشیر یلان بی دسته مانده
به بازار فروش جنگ اینجا
دکان صلح ما بی رسته مانده
خدایا راه آرامی توبگشا
که دست و پای ما بشکسته مانده
خبرنگار فرهنگستان ازکابل
سمیع صدیقی