خانه / خانواده / زنان / دختران دانش‌آموز پشت در‌های بسته مکتب‌ها

دختران دانش‌آموز پشت در‌های بسته مکتب‌ها

کابل/۳حمل/فرهنگستان
هفت صبح بود هنوز سنگینی خواب از چشمانم دور نشده بود که صدایی گرفته‌اش بیدارم می‌کرد:« لالا بلند شو که ما را به مکتب نمی‌ماند» چند بار دست به صورتم کشیدم تا صورتش را ببینم.. به آغوشم آمد چشم‌های اندوه‌گین‌اش صبح‌ روشن را تاریک ساخت از جا برخاستم و به آغوش کشیدمش حس می‌کردم  که با او تمام دخترانی که از مکتب با چشم های تر به خانه برگشتند را به بغل می‌کشم.
چشمانم را عایشه چهارده‌ساله گرفته بود که پنج روز پیش برای زنگ مکتب لحظه شماری می‌کرد و چقدر خوشبین به وعده های طالبان بود.
این کار طالبان برای بسیاری از خانواده‌ها و دختران دانش‌آموز تکان‌ دهنده بود و ام‌روز بسیاری از دختران با گریه از مکتب به خانه برگشتند.
هدیه دانش‌آموز صنف دوازده است او می‌گوید:«صبح با شور و شوق به مکتب رفتم، اما وقتی که در صحن مکتب جمع شدیم، مدیر مکتب آمد و در زمان سخنرانی گفت، شاگردان صنوف ۷ الی ۱۲ تا اطلاع ثانوی به مکتب نیایند، این خبر نابودم کرد، بغض گلویم را گرفت و اشک در چشمان من و همه‌ی صنفی‌هایم جمع شد، همه‌ی ما ناامید به خانه‌های مان برگشتیم. بعد از برگشت به خانه نیم ساعت گریه کردم زیرا هرگز تصور نمی‌کردم در قرن ۲۱ دختران از رفتن به مکتب محروم شوند.»
رویاهای هدیه چشمانم را گرفته بود و نمی‌توانستم کاری کنم لحظه نگذشت که گریه‌های یک دانش‌آموز دیگر فضای مجازی را ابری ساخت.
او با گریه در مقابل یک مکتب می‌گوید: « از افغانستان هستیم، انسان هستیم، چرا مکتب نرویم؟… قلبم خون گریه می‌کند.»
دختران دانش‌آموز نگران است که طالبان در مورد سرنوشت میلیون‌ها دانش آموز دختر همان تصمیمی را بگیرند که در دور اول حکومت سرنوشت هزاران زن را به خاک سیاه نشاندند.
اورانوس دختر پانزده ساله می‌گوید: «صبح مکتب آمدم زیاد خوش بودم، اما دیدم که معاون مکتب ما گریه می‌کند، حیران شدم که چرا؟ وقتی فهمیدم همه شاگردان گریه کردند و زیاد ناامید شدیم.»
او گفت: «ما حجاب اسلامی را رعایت کردیم. ما نمی‌دانیم که طالبان درباره کدام نوع حجاب صحبت می‌کند.»
سمیرا هفتده ساله آرزو داشت  به دانش‌گاه راه پیدا کند و در رشته انجینری تحصیل کند. وقت از وضعیت پیش آمده حرف می‌زند، بغض در گلو را می‌شکند و می‌گوید: « با محدودیت که طالبا برای دختران وضع کرده خودما و آرزوهای ما را زنده به گور می‌کنند. هر روز بیشتر امید خود را به آینده از دست می دهم.»
خیلی از پداران و مادران  صبح زود دختران شان‌ را به مکتب آورده بودند. مثل چمن‌یار که صبح امروز دو دختر دانش‌آموز خود را  برای رفتن به مکتب آماده کرده بود. مادر ۴۷ ساله‌ی که در مقابل مکتبی خبر شد که دو دخترش هم‌چنان اجازه ندارند به مکتب بروند، با صدای بلند گریست.
وقت از احساسش در مورد این تصمیم طالبان می‌گفت، صدایش  از خشم و ناامیدی می‌لرزید: « از درد دل یک مادر هیچ‌کسی خبر نداره.  از روزی که طالب آمده خواب از چشم‌هایم پریده، گوش‌هایم کر شده، چون نگران آینده‌ی فرزندانم هستم. سال‌ها با قالین‌بافی و هزار مشکلات دیگر خرج تحصیل دخترانم را مهیا کردم تا روزی آنان به آرزوهای شان برسند و مثل من بی‌سواد نشوند. اما طالبان همه‌چیز را نابود کرد.»
مثل کابل، دانش آموزان در ولایت‌های دیگر سردسیر ام‌روز ساعاتی به مکتب رفتند، اما با سرنوشت مشابه دانش‌آموزان کابل روبرو شده‌اند.
خبرنگار فرهنگستان از کابل
سمیع صدیقی

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*