خانه / فرهنگ و هنر / داستان خانه / کوچه‌های نوروز کابل

کوچه‌های نوروز کابل

 

کابل شبیه یک‌نور از میان دانه‌های برف سفید بیرون می‌شود و مقابل درخشش آفتاب قرار می‌گیرد. مردم دیگر از پوشیدن لباس‌های بزرگ و زمستانی خسته به سمت لباس‌های رنگ روشن می‌آیند؛ گل شفتالو، نخ، کاتن… می‌گویند کابل بی‌زر باشد اما بی‌برف نی و باز هم کابل مثل همین متلک چنان در برف غبطه‌میخورد که همه دست به‌دعا می‌شوند که دیگر برفی در کار نباشد. زنان و مردان میان‌سال از خانه‌های چری‌دار بیرون می‌آیند و هرجا که آفتابی یافتند می‌نشینند و آفتاب را تا مغز و استخوان خود فروکش می‌کنند. آفتاب تازه‌بهار‌ کابل پوست را رنگی‌می‌کند و دیگر از جلد سفید تا چند ماه خبری نمی‌ماند. خانم‌های‌که دسترسی دارند و مردان دل زنده‌یی کابل به‌سمت مندوی هجوم می‌برند، بازار هفت میوه چنان گرم است که میوه‌فروشان گاهی دعا می‌کنند مشتری نداشته باشند. مردم مهاجر ولایت‌ها با همسایه‌ها و مردم اصیل کابل با دوستان و اقوام گِرد هم‌جمع می‌شوند و الی این‌که سمنک پختن‌اش به‌سر برسد با تبله آهنگ می‌خوانند:
‎سمنو در جوش ما کبچه زنیم
‎دیگران در خواب ما دفچه زنیم
‎سمنو نذر بهار است
‎جشن شب زنده دار است
‎این خوشی سالی یکبار است
‎سال دیگر یا نصیب
از یک‌سو باران‌های پی‌هم آغاز می‌‌شود، طوری که بعد از ظهر‌ها کوچه‌ها و سرک‌ها خالی از آدم می‌شود و این شدت باران را نشان می‌دهد. زندگی طوری دیگری جریان پیدا می‌کند، کابل در خود جریان زندگی را با شگوفه‌ها، غنچه‌های سبز و نمناک و زنبور‌های روی‌گل‌ها آغاز می‌کنند. روی سفره هفت سین هر افغان می‌توانی آن ظرف بزرگ و خوش‌رنگ هفت‌میوه را بیبنی. بعد از ظهر‌ها کنار هم سر می‌کشند و سنجد‌های شیرین در دهان آب می‌شود. صبح وقت زمانی که سمنک دیگر آماده برای چشیدن و مزه کردن است، صف بزرگ از همسایه‌ها عقب درب می‌ایستند تا از آن سمنک هم مقداری برای‌شان برسد. دهاقین با استراحت طولانی حالا سمت زمین‌های خود می‌روند و دوباره شش‌ماه پُرکار آغاز می‌شود. کودکان در اولین روز با لباس‌های رنگی در کوچه و پس کوچه می‌خندند و گاهی می‌دوند. بوی زندگی در آواز‌کودکان افغانی طنین عشق است و آرامش که گویی پایان ندارد.
کابل هر سال با عشق شروع می‌شود، با غم ادامه می‌دهد و با دانه‌های سفید و سرد پایان یک‌سال را رقم می‌زند.

فرزانه “فحص”

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*