خانه / فرهنگ و هنر / هنر / هنرمندی خالی از صدا و مملو از خلاقیت‌ها‌

هنرمندی خالی از صدا و مملو از خلاقیت‌ها‌

کابل/۳حوت/فرهنگستان
دنیای ناشنوایان، دنیایی است که سکوت در آن فرمانروایی می‌کند، سکوتی که با آن نمی‌شود خواسته‌ها را عنوان کرد؛ اما می‌شود از خود هنر به خرج داد و افتخارانه زندگی کرد.
محمد حنیف حنیفی جوان ۳۰ ساله‌ای است که ناشنوا به دنیا آمده است و سه دهه از عمرش را در سکوت گذرانده است. این سکوت‌ها سبب شده تا به زندگی‌اش رنگ رو ببخشد.
حنیف باشنده‌ای قلعه قاضی چهاردهی شهر کابل است، او در سال ۱۳۶۹ در پاکستان به دنیا آمده و سفر آموزشی‌اش را در شش سالگی از مکتب ناشنوایان پاکستان آغاز کرد.
عبدالخالق پدر حنیف می‌گوید:« از پاکستان به جلال آباد رفتیم و حنیف راه آموختن را رها نکرد او در مکتب ناشنوایان جلال آباد ادامه داد تا به کابل آمدیم، حنیف پنج سال در مکتب ناشنوایان کابل آموخت تا این‌که خواندن و نوشتن را یاد گرفت.»
ترس فقر به او اجازه نداد که راه آموختن را ادامه بدهد او برای این‌که بی‌سرنوشت نماند ‌خواست تا استعدادش را در کار‌های دیگر یابد، او مدتی در ورکشاپ کپی‌کشی و رنگمالی شاگردی می‌کرد او شاگر لایق استادش در ورکشاپ بود.
پدر حنیف می‌گوید:« در ورکشاپ خیلی کار می‌کرد و مزد ناچیز می‌گرفت در کنار آن مشکل ناشنوایی پسرم وادارم کرد که او را از آن‌جا دور کنم.»
فراز و نشیب های زندگی او را دل‌سرد نساخت او از فرصت استفاده کرد و برای آموختن هنر در موسسه آقا خان آستین بر زد و کندن کاری را در مدت شش ماه آموخت.
این فرصت بزرگ در زندگی‌ حنیف سبب شد که او بتواند توانایی‌های درونی‌اش را به نمایش بگذارد او به این راه ادامه می‌دهد.
حنیف اکنون به عنوان یکی از بهترین هنرمندانی هنر چوب  در افغانستان است که اثر های بی‌نظیر را از خود به جامانده است.

انجنیر عبدالخالق می‌گوید که او ذکاوت خاصی در رسامی و دیکور کردن دارد و اوقات بی‌کاری‌اش را با دوستان ناشنوای‌اش سپری می‌کند و از کار هایش به آن‌ها تعریف می‌کند.
حنیف دوست دارد که کارگاهی داشته باشد و دوستانش در کنارش مثل او اثر های مانگار برای جهانیان بسازد.
پدر حنیف از تاجران افغانستان می‌خواهد که برای پیشرفت کارهای هنر چوب در افغانستان حنیف را در ساخت یک کارگاه هنری یاری رساند.
خبرنگار فرهنگستان ازکابل
سمیع صدیقی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*