در “خنده مدوسا” (۱۹۷۵) هلن سیکسو، فمینیست و نویسندهی فرانسوی، زنان را فرا میخواند تا کاری را انجام دهند که صدا، بدن و جنسیتشان را آزاد میکند: «زن باید خود و امیالش را بنویسد، باید در مورد زنان بنویسد و زنان را وادار به نوشتن کند، چیزی که از آن منع شدهاند، به همان شدتی که از بدنشان منع شده اند. زن باید با جنبش خود، خودش را در متن قرار دهد، همینطور در جهان و در تاریخ» (۳۴۷)
هلن سیکسو در مقالهی معروفاش ادعا میکند که زنان از نوشتن منع شده اند درست به همان شیوه و توسط همان افراد که آنها را از بدن و میل جنسیشان منع کرده اند. مردان متهم هستند، مردان تاریخ را نوشتهاند و همینطور قوانین خدا، دانش، و نوشتار را تعریف کردهاند و از این جایگاه عمومی برای تعریف زنان به “نامتعارف” و “دیگری” استفاده کردهاند. زنیکه مینویسد با این عمل زنان دیگر را نیز وادار میکند تا داستانها و زندهگیشان را بنویسند و اجازه ندهند تا هیچچیز و هیچکس آنها را به عقب برگرداند یا متوقف کند.
سیکسو در مورد مشکلات متعددی که بسیاری از زنان نویسنده در هنگام انتشار آثارشان با آن مواجه میشوند صحبت میکند. آنها تحت سلطهی مردان و نویسندهگان مردی هستند که سعی در کنترل قصهگویی زنان دارند. او در این مقاله به دنیای نویسندهگی به عنوان موجودیتی قضیب محور اشاره میکند. « تشکیلات احمقانهی سرمایهداری که در آن انتشارات حیلهگری پیشه میکنند و متملقینی که بایدهایی را که از سوی اقتصاد مخالف زنان دیکته میشود بازگو میکنند؛ خوانندهگان از خود راضی، سر ویراستار و مدیران مطرح متن حقیقی زنان، متن زنانه، را دوست ندارند. چنین متنی آنها را میترساند»(۳۴۸)
از نظر اقتصادی مردان قدرت را در دست دارند. آنها تمام موسسات عمومی را که به زنان مربوط میشود تحت کنترل دارند، این که توانایی زنان چقدر است و چقدر میتوانند به دست بیاورند. حتا در هنر و ادبیات مردان آنقدر هویت زن را به دلخواه خود به تصویر کشیدهاند که زنان خود را بر مبنای همان تعاریف باور کردهاند. « تاریخ نوشتار به اشتباه تاریخ خرد تصور میشود در حالی که تاریخی است با سنتی قضیب محور» (۳۵۰). صداها مردانه بوده اند، داستانها مردانه بودهاند و عقاید بر محور مشاهدات و دیدگاههای مردانه قرار داشته اند. صدا و افکار زنان صامت بود.
از منظر پزشکی، روان پزشکانی مانند زیگموند فروید بدن و افکار ما را آزمایش کردهاند و ما را در شاخههای عصبی، هیستریک، شکننده و ناقص دستهبندی کردهاند. و طبق گفتهی آن ها فقدان فالوس ارزشمند ما را در جایگاه پستتر قرار داده است، آنهم نه تنها به عنوان زنانی دارای سمتهای اجتماعی بلکه در حوزههای خصوصی که گفته شده تنها به زنان تعلق دارد. به طور سازگاری با کشفیات آنان حتا فرزندان ما نیز وقتی به نداشتن فالوس قدرت ما پی میبرند دچار اظطراب اختهگی می شوند و ما را به خاطر پدری صاحب فالوس قدرت ترک میکنند. زنان در عشق کنار گذاشته شدهاند و محکوم به دادن بدون گرفتن شدهاند. قربانی کسانی میشویم که ما را مصرف میکنند و بعد دور میاندازند و صدایمان، اشتیاقمان و حتا تمایلات جنسیمان را سرکوب میکنند زیرا این رژیم قضیب محور نقش جنسیتی ما را محدود کرده است به فاحشهای سرکش یا مادری اهلی شده. همیشه ما خاموش نگه داشته شدهایم. اما هلن سیکسو برای ما مینویسد، برای ما طغیان میکند و از ما میخواهد که خود را بنویسیم، به خاطر خودمان و به خاطر همدیگر.
نوشتن برای زنان و به وسیلهی زنان ضروری است زیرا « هنوز نوشتهای نداریم که زنانهگی را ثبت کرده باشد» (۳۴۹). سیکسو این طور استدلال میکند که وقتی زنان مینویسند نه تنها با مجبور کردن مردان به اندیشیدن در مورد موقعیتشان در برابر زنان باعث به وجود آمدن مشکل برای مردان میشوند بلکه باعث قدرتمند شدن زنان نیز میشوند. طبق ادعای سیکسو «تصور زنان مانند موسیقی، نقاشی و نویسندهگی خستهگی ناپذیر است، جریان خیال آنها باورنکردنی است و اگر زنان از آن استفاده کنند ظلم اجتماعی و سیاسی را که قرنها است محدودشان کرده است از بین خواهند برد” (۳۴۷). تنها با نوشتن روایتهای شان خود را اظهار میکنند، آزاد میکنند، « خود را از کمند سکوت میرهانند» و دوباره « به قدرت فطریشان باز میگردند» (۳۵۱). تاریخ، تاریخ مرد ساخته، تاریخ مرد ثبت کرده، به طوری برنامه ریزی شده است که صدای زنان را سرکوب کند، زنان مهربان و مطیع فرض شدهاند و تنها برای نیاز مردان و کودکان وجود دارند. سیکسو بر این باور است که تنها راهی که زنان میتوانند این تاریخ مرد محور را تغییر دهند یا دوباره بنویسند این است که خود را در آن بنویسند. «خود را بنویسید. بدن و امیالتان باید شنیده شوند» (۳۵۰).
پانوشت: مدوسا در اسطورهشناسی کلاسیک یونان یکی از سه خواهر گورگون است که موهایش با مار بافته شده است و هر مردی که به او نگاه کند تبدیل به سنگ میشود در حالیکه پیش از آن دختر بسیار زیبایی بود که مردان زیادی خواستگار او بودند. پوسیدون، خدای دریاها بعد از شنیدن جواب منفی از مدوسا او را نفرین و تبدیل به هیولایی ترسناک میکند. این اسطوره نمایانگر سرکوبی غریزه جنسی و زیبایی زنانه است. سیکسو بر این باور است که مدوسا تصویریست که مردان در ناخودآگاه ذهنشان از زنان دارند، او با احیای این بخشهای سرکوب شده سعی در تخریب تصویر ساختهگی مردان از زنان دارد. مدوسا به این تاریخ ساختهگی میخندد و خود روایتاش را از نو مینویسد.
هلن سیکسو “خنده مدوسا”
نویسنده: مارینا دلوچیو
برگردان: ماری موسوی