برچهرهی گل نسیم نوروز خوشست
درصحن چمن روی دلفروزخوشست
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست،
خوش باش و زدی مگوکه امروز خوشست
نمی خواهم به تکرار مکررات روی آورم و آنچه بار ها بر برگه های اجتماعی ثبت شده است را بازگشایی کنم وبا تاریخ پیدایی این روز بزرگ که آن را نوروز (روزجدید) نامند صفحه پرنمایم. می خواهم بنویسم که چرا با نوروز چنین کرده اند.
چرا با نوروز …
آیین های پر مفهوم آریایی؛ هر کدام ارتباط مستقیم با روند زندگی روزمرهی انسان های جامعهی چندهزار سالهی ما داشته است. نوروز؛ خردادگان؛ تیرگان؛ مهرگان؛آبانگان؛ آذرگان؛ دیگان؛ سده؛ یلدا؛ چهارشنبه سوری ووو… با پشتوانهی مفهومی خود نخست راهی بس عظیم دربین جامعه ي آریایی و بعد ها در سطح جهان باز نموده است. جامعه با پیوندی نا گسستنی این جشن های با شکوه رابه تبجیل می نشیندو مفهوم یابی این روز های پر شکوه در میان جامعه پخش و کسانی با دلایلی غناعتمند مفهوم این جشن هارا بسنده کرده اند. این جشن ها ازمیان مردم برخاسته و جوامع از این روز های بزرگ در مقابل آفات دینی وسیاسی پشتیبانی کرده است. با آن که ادیان و سیاسیون خواسته و ناخواسته ضربات محکمی بر پیکر این روز های متبرک زده اند، اما پاسداری از این فرهنگ؛ مستحکم تر از حریفان دین خوی و سیاست پیشهی آن بوده است.
نوروز از نامش هویداست که روز جدید را گویند و این جشن با قدمت سه هزار سالهی خود آغاز اعتدال طبیعت را نشان می دهد و فردوسی نیز این روز را روز نو می خواند و چنین می سراید:
به جمشید برگوهر افشاندند
مرآن روز را روز نو خواندند
این نوشدن به مثابهی زنده شدن است. در این روز حیاتی دوباره به جهان مادی دمیده میشود.گرچه هویت این روز را به جمشید پادشاه می رسانند اما این روز در حیات بشری همواره وجود داشته است واین زنده شدن ها از زمان پیدایش ماده وجود داشته است. شاید انسان هم برای اولین بار در همین روز چشم به جهان مادی گشوده باشد. نمی دانم؛ شاید چنین بوده باشد. بعد از باز شدن یخبندان ها و سپری شدن زمستان های سرد، بهار می رسد و نوروز جلوه می کند. نمی خواهم هویت این روز متبرک را به نقطهیی وصل کنم که بُعد مذهبی و یا سیاسی آن چرب تر شود. اما نوروز در ذات طبیعت همواره کارآرا بوده و روز نو با زنده شدن های خود؛ سبب حیات بشر شده است و نمی توان آن را از سوراخ ادیان نظاره کرد.
برای انسان های پیشین؛ نور خورشید و یا روشنی روز اهمیت به سزای اقتصادی داشته است. نوروز برابری نور و تاریکی است که بیشتر پیشنیان متوجه این بُعد آن بوده اند. با این برداشت پرسشی ایجاد می شود که :
آیا می توانیم نوروز را دین باورانه قضاوت کنیم؟
به هیچ عنوانی نمی شود جشن های آریایی را به چوکات دین باوران بکشانیم و از آن “جهنده بالا”را اصول کنیم. یا این که با کارکرد های زرتشت یکجا به مقایسه بنشینیم. گرچه عقل دین باور چیزی جز ایجاد مسمومیت های عقلی به وجود نمی اورد اما با عقل منطقی می توانیم درک کنیم که پدیده های طبیعی ربطی با روند پیدایی ادیان و یا موارد جیوپولیتیکی ندارد.
گرچه امروزه نوروز را هویت طلبانه تجلیل می کنند و خطبه به نامش می خوانند. اما نوروز از ابتدا نمی تواند چنین بوده باشد که خطبهی عربی و یا دعای زرتشتی به آن بخوانند. دیگانان و یا زمین داران سه هزار سال پیش به حرمت نوروز و به منظور بهتر شدن و برابر شدن شب و روز، به منظور فرارسیدن موسوم کار و کشت و باز شدن یخ های زمستان و بهتر شدن هوا برای کشت و زراعت بوده است که نوروز را جشن می گرفتند و هیچ سببی برای تفصیل های دینی و سیاسی برآن نداشتند.
گرچه بیشترینه موارد فرهنگی را ادیان به نام خود ثبت نموده اند، اما این بدان معناست که آنچه از موارد فرهنگی یا روز ها و جشن های پرشکوه طبیعت که دینیزه شده ، خود موهبت فرهنگ های پیشن بوده است که توانسته به داشته هایش حرمت نگه دارد تا دیگران آن را نیز از آن خود بدانند. بحث تخریب نوروز هم سالهاست که جریان دارد. از آوردن جسد حضرت علی در بلخ و تحت الشآع قرار دادن آتشکدهی نوبهار با همان عظمتش و جای نوروز را به جهنده بالا عوض کردن خود مبرهن است که ادیان چی استفادهی از این روند داشته اند. بحث من دین ستیزانه نیست اما واقعیت های است که باید نوشته شود. همانگونه شب یلدا که بلندترین شب سال است را به تولد حضرت عیسی ارتباط داده اند که هیچ ربطی هم نداشته است.
نوروز ؛ روز شادمانی و آغاز لطافت طبیعت است. این روز را پیشینیان همیشه با شادمانی آغاز کرده اند.از نوروزنامهی عمر خیام می خوانیم:
“اکنون که نوروز ارزوهای کهن را از نو جوان کرده است دل را خواهش آسایش کردن برطرف چمن و زیر درختان است.باغ ارم و جام جهان نمای جم برباد رفته است اما تاک عصارهی یاقوت رنگ خویش را دریغ نمی دارد و داوود مهر خاموشی برلب زده است لیکن هنوز :
بلبل به زبان پهلوی با گل زرد
فریاد همی زند :” می باید خورد”
بیا و درین موسوم گل جام می پرکن که وقت در گذراست.”
برخلاف تصور بعضی از دوستان دین خوی که معتقد به نوروز و میراث فرهنگی آن نیستند باید گفته شود، نقش مهمی را که جشن های ما به ویژه نوروز ایفا می کند، اتحاد دوبارهی پارسی زبانان در سراسر حوزهی جغرافیایی تمدنی پارسی زبانان است. نوروز می تواند در همین برهه از زمان نقشی و پیامی بسزا برای پیوند فرهنگ از هم پاشیدهی فارسی زبانان داشته باشد. پیوند زدن بار فرهنگی یی که سالها زیر بار سیاست و دین تلاش کرده شده است تا این میراث فرهنگی نیاکان ما را از برگه های تاریخ غنامند ما پاک نمایند، باید جدی گرفته شود.
پرسش این جا است که:جایگزین جشن های مفهومی طبیعت را چه جشنی می تواند داشته باشد؟
تاریخ گواه است که تا به حال هیچ دین و سیاستی نتوانسته است با روند دایمی طبیعت و تغیرات مثبت و منفی جیولوژی مقابله کند. یکی از دلایلی که توانسته است حرمت خود را این جشن ها حفظ کنند همانا مفهومی بودن شان است. جشن های دینی مذهبی همیشه بدون مفهوم واقع شده اند ؛ چه چشن های اسلامی باشد و چه جشن های ادیان دیگر . در هیچکدام شان مفهومی که به تواند قناعت انسان را بدست آورد؛ وجود ندارد.
دو دیگر در جشن های آریایی می توانیم شادمانی و نشاط را بررسی کنیم که با جشن های ادیان در تناقض قرار دارد. پیدایی نوروز به گفته ی بسیاری از پژوهشگران در بلخ بوده است. مردم با شادمانی به میله(جشن) گل سرخ می رفتند و در دامنه ها ارغوانی به رقص و پایکوبی می پرداختند. اما با آمدن ادیان ، نخست زرتشتیان این رسم را از آن خود کردند و در این روز آتش افروختند و مراسم مذهبی خویش را پی گرفتند. به همین منوال با آمدن دین اسلام رنگ عوض شد و نوروز را اسلامیزه نمودند و جای شادمانی و پایکوبی گریه و ناله در زیر تریشه های از پارچه ها با رنگ های مختلف به نام جهنده بالا آغاز شد و همه چیز به نفع دین اسلام تغیر بی مفهوم داده شد. اما دین اسلام به این کار هم قناعت نکرد و مزاری – غیر واقعی – برای حضرت علی ساختند و شهر بلخ را هرساله در این موقع به ماتمسرا مبدل نمودند. گرچه اعراب تا به حال از چیزی به نام نوروز یاد نمی کنند و در ایام کهن در کشور های که تاریخ قمری داشتند از نوروز خبری نیست اما در گذشت زمان روایاتی من در آرودی از زبان پیغمبر اسلام و خلفای دینی و امامان اهل تشیع درست شده است که با عمل کرد دین خویان امروزی برابر نیست . از سوی روایت از پیغمبر اسلام می کنند وچنین آورده اند:” در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان. فرمود: «آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد و ابرها را فرمود که به آنان ببارند.» از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.
همچنان در آیین تشیع نوروز به عنوان روزی خجسته نگریسته شده و بر گرامی داشتن آن تأکید شده است. از دیدگاه شیعیان ، نوروز روز ظهور امام زمان است.”
آنچه را نمی شود به راحتی پذیرفت همین روایت های دینی است که نه صاحبش وجود فیزیکی داشته است و نه روایتش می تواند چنگی بدل زند. در ارتباط به نوروز روایت های زیادی وجود دارد که ادیان نه تنها دین اسلام بلکه ادیان دیگر و آیین ها دیگر نیز فراوان زبان فرسایی نموده اند. ولی آنچه باعث آزار جمعی از قلم بدستان می شود این است که عملکرد دین باورها با نوروز شکل دیگری بوده که همیشه با گفتار شان مغایرت داشته است .
مصلح سلجوقی