کابل/۱۳جدی/فرهنگستان
زنان در جامعه ی سنتی در اسارتی عقیدههای دگم است و این دگماندیشیها نفی کنندهای آزادی زنان پنداشته شدهاست. اندیشههای تاریک؛ نه تنها به زنان تاثیر میماند، بلکه مردان هم در این اسارت سهیم است و در این تاریکی، خود را آیینهای اسارت میبینند و حلقه ی این اسارت را به زنان تنگتر میسازند. دگم اندیشی غبار بر چهرهای الوهیت و دین میسازد و تصویر غبار گرفتهای از دین بیرون میدهد، غبارها تا زمانی زدوده نشود همچون بندی در بند دیگر نگه میدارد. انسانها برای نفیکردن این بندها نیازمند آزاد اندیشی است.
زن یعنی یک موجود استثنایی، زن یعنی موجود که فنا ناپذیری انسانها را تامین میکند، زن یعنی تداوم انسان در روی زمین، زن یعنی موجودی که خدا را میپرستد و خلیفهای واقعی خدا در روی زمین است، زن یعنی در زمین خود خدایی میکند و در رحماش دست به خلقت نوع آدمی میزند و با این کارش نسل نوع آدمی را در زمین ماندگار میکند و اگر انسان خلیفهای خدا بر روی زمین است؛ این زن است که تدوام دهندهای کاری، خداوند بر روی زمین را میکند. زنان کسانی که بار رنج را به دوش میکشد اما عدهی مردان تنها خود را در آیینه اشرف مخلوقات میبینند و به زنان ظلم روا میدارد و آزادی او را صلب میکند، یادش میرود پیش از این که به این جایگاه برسد؛ و خود را یکه تاز میدان بداند زحمت های زیادی را تحمیل مادری کرده است که او را با مایه ی گذاشتن از جانش او را تا به اینجا رسانده است. اما به این زن؛ به این موجود الهی به این تداوم دهندهای آدمی روی کرهای خاکی به این موجود رنج کش به این موجود دردمند چه دردهای اضافهای را که روا نداشته و چه زنجیرهای را که به نام دین و باور و اعتقاد بر او روا نداشتهایم. زن که لایق تکریم کردن، نوازش کردن و تمجید کردن است، او را رنج میدهیم و با دید یک شی به او میبینم، باید فهمید که زن کالا نیست، زن زمین نیست. زن تجلی خلقت است، زن تکمیل کنندهای مرد است، مرد اگر انسان است زن انسانتر آنچه که مرد فکر میکند، است.
زنان که در دهات زندگی میکند زندگی توام با رنجهایی را دارد که بیش تر شبه یک ماشین از آن ها استفاده میکند و گاهی هم شبه یک کالا…! زنان در دهکدهها و جامعههای سنتی استقلالیت فکری ندارد.
همهای کارهای شان متاثر از اوامر مردان است زنان در جامعههای سنتی مصروف در کارهای خانه است و وظیفهای شستن و پختن را به عهده دارد. در جامعه سنتی آزادی زنان نقض میشود و آزادی آنان صلب میشود زنان در جامعههای سنتی؛ و در دهات حق اظهار نظر را ندارد و بودن آن ها در بسیار از امور نادیده گرفته میشود. در جامعه سنتی؛ و در دهات ها حتی زنان را معامله میکند. انتخاب همسر به خواست پدر است نه به خواست دختر؛ اما یک امر که این واقعیتها را قابل قبول برای زنان کرده است، عادت است. و پذیرفتن این سرنوشت گاهی آنها فکر میکند که آنها همین گونه خلق شده است. زنان در جامعههای سنتی در بند است بندِ که خود آنها متوجه نیست چون از همان آوان زندگی، زندگی همان گونه برای آنها تعریف شده است و در همان شرایط بزرگ شده است و با آن شرایط خو گرفته است و گاهی این دردها و آلام را که زنان متحمل میشود و یک عمر در میان زندانهای نا مرئی باورهای خرافاتی زندگی میکند متاثر از فهم غلط از دین است. اعتقادها و باورهای که زنان را محدود میکند و این باورها و اعتقادها چون دیوار و حصار زنان را در درون خود نگه میدارد و به آنان اجازه بیرون رفتن از این حصار را نمیدهند و برای آن توجیه شرعی میسازد و با این کاریشان این باور را تداعی میکند که دین یک امر مرد سالار بوده است.
وقتی به قرآن مراجعه میکنیم آیتهای فراوانی را می یابیم، که انسان ها را به فکر کردن و اندیشیدن و خواندن تشویق میکند و از انسان به عنوان خلیفه خود بر روی زمین یاد میکند. با اندیشیدن و فکر کردن پرسشهای در ذهن آدم خلق میشود و برای خواندن هم ضرورت است که به جاهای مراجعه کنیم پس نیاز است که برای فهمیدن تبادل نظر کنیم اگر به آیتهای قرآن عمل کنیم باید بخوانیم پرسشهای مان را دنبال کنیم و حدیث پیغمبر را که گفت دانش را بیاموزد ولو در چین باشد یا باید این آیه ها و حدیث را مختص مردان بدانیم و یا به زنان هم اجازه این را بدهیم که فکر کند و بی اندیشد و به دنبال کسب دانش تا به چین هم که شود بیرود امروزه زمینه کسب دانش و حق اظهار نظر برای زنان در امرهای اجتماعی در شهر ها تا جای رواج پیدا کرده است در شهر ها دیدگاه در باره زنان تغیر کرده است و دختران میتواند به مکتب برود به دانشگاه برود و در زیر یک سقف همرای مردان درس بخواند. اما در جامعههای سنتی عرصه برای زنان همانگونه تنگ باقی مانده است زن بودن به معنای موجود برای فرمان بردن و رنج کشیدن و قربانی شدن است. زنان در جامعه های سنتی به معنای واقعی کلمه قربانی است، چون زنان را به چشم یک موجود متفکر و دارای ایده و آرمان دیده نمی بینند، چون آرمان های زنان نادیده گرفته میشود و با آنها به دید یک موجود بدون آرمان دیده میشود. زنان در جامعه سنتی وظیفهاش کار کردن در خانه و ارضا کردن شهوت مردان و طفل پس انداز کردن است. در جامعههای سنتی زن نه خلیفهای خدا بر روی زمین است و نه از کرامت انسانی برخوردار است و نه مخاطب آیههای که حرف از یعقلون و یتفکرون میزند و نه آن حدیث پیامبر که گفت اُطلب العلم ولو بی چین زنان را شامل میشود. در حالی که نباید چنین باشد چون زن هم انسان است و مخاطب همان یتفکرون و یعقلون و یتدبرون قرآن است. در جامعه که زنان را به کشت زار، برای مردان بداند یعنی زنجیر کردن زنان، صلب آزادی ارادهای زنان، موجود پایین تر از مرد، یعنی جنس دوم. جنس دوم نه، با آن معنای که میگوید هرجفت برای یکدیگرش جنس دوم است جنس دوم که تکمیل کنندهای جنس اول است و جنس دوم یعنی همان جنس اول اما در جامعه سنتی و دهاتها زن جنس دوم به معنای جنس پایین تر، جنس نا مکمل و باز نگاهی توام با ضعف به زن روا داشته اند.
نویسنده: لیلا یوسفی