رویا سادات؛ از نسل گوهرشاد و شمیره
رویا سادات کارگردان و نویسندهی معروف کشور در جمع ۱۰ اندیشمند و چهرهای تأثیرگذار جهان در سال ۲۰۱۷ از سوی نشریه معتبر (فارنپالیسی) قرار گرفت. او در یکونیم دههی گذشته سیمای غبارآلود سینمای افغانستان را صیقل دوباره داد و با نبوغ هنریاش صنعت سینمای کشور را رنگ و روح تازه بخشید. رویا سادات افغانستان متفاوت را با زبان هنر و به زیبایی این زبان در سرزمین پهناور سینمای جهان معرفی کرد و طلوع دوباره آفتاب جهانتاب هنر را در کشورش، آیینهداری کرد.
بیانصافی است اگر از همطرازان او چون صدیق برمک، انجنیر لطیف و بزرگان دیگری از این قماش یاد نکرد، اما رویا سادات در این میان خیلی به سرعت از دیگران پیشی گرفت و از صخرههای هولناکی در سرزمین پر پیچوخم سینمای افغانستان عبور کرد. او که سینما را زندهگی میکند، مملو است از دغدغههای انسانی، اقتدار و پایداری، سادات در آسمان بلندپروازیهایش نشانگر نقش تحولآفرینی زنان در سرنوشت کشور است. او اولین کوششهای هنریاش را در شهر هرات با فلم سهنقطه آغاز کرد، فیلمی که نام او را در سینمای افغانستان سر زبانها آورد و رویای داشتن سینمای غیر آرمانی و تاثیرگذار را در او تقویت کرد.
رویا سادات با ادامه تلاشها، با خلاقیتها و فرآوردههای هنری بیبدیل، سینمای خفتهی افغانستان را با اجتماع آشتی داد و صنعت فلمسازی را از روزمرهگی و معیشتمحوری به عرصه تاثیرگذار و معتبر هنری بدل ساخت. رویا سادات با کارگردانی سریالهای «عشق ممنوع» و «رازهای این خانه» معیارها را برای فلمسازان کشور دشوار ساخت. هرچند او کمتر در نقش یک منتقد سینما ظاهر شد، اما ساختههای پرمایهاش خود، تولیدات بیمصرف و پروژهای سینمایی را برهنه سر بازار رسوایی برد. رویا سادات نخستین زن این سرزمین است که اولین جشنواره بینالمللی فلم زنان را پایهگذاری کرد. جشنوارهای که سینمای افغانستان را از حاشیهترین حاشیهها، به سرخط مهمترین خبرها برد و گفتمان تازهای را در باب اهمیت سینما و نقش زنان گشود.
او که سینما را مظهر عشق و منشأ تحول میداند، با عشق تمام، سراغ نابرابریهای اجتماعی رفت و از جانمایهی گذاشت تا گل لبخندی بر لبان مردمش بنشاند. سرگذشت سینمای افغانستان قصه سراسر درد است، چه بسا که در طلاییترین روزهایش با انواع تعصب، تحجر و بدبینیهای تهنشینشدهی دههها پیش روبهرو بوده است. در واقع نه دولتها چندان علاقهای به رشد آن داشتند و نه هم نگاههای زننده و منفی مردم به این آدرس تقلیل یافت. اما در دهه ۷۰ این داستان غمانگیز به نقطهی اوج رسید و سونامیای از راه رسید و خانه را از پایبست ویران کرد.
سینمای افغانستان با عبور از دوران سیاه طالبان جز پیکری بیجان از ارزشهای هنری گذشته، میراثی را با خود به همراه نداشت. چهرههایی همچون رویا سادات در دو دهه واپسین این مسیر پرفراز و موّاج را به سطحی هموار بدل کردند. رویا سادات اخیراً با فلم «نامهای به رییسجمهور» قدرت هنریاش را دوباره به رخ کشید و پرده از زوایای پنهان آفرینشگریهایش برداشت. کمال او در خلق آثار ماندگار، اکنون او را به نماد توانمندیهای سینمایی بدل کرده است. رویا سادات ناممکنهای زیادی را در بستر سینمای افغانستان ممکن ساخت، چنان که اوج نقشآفرینی زنان را در کانون تحولات ژرف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور مصداق عینی بخشید. ناگفته پیداست که کار در سینمای افغانستان دشوارتر از آن چیزی است که تا حال ظاهر شده است. اگر از انواع مشکلات اقتصادی و تخنیکی و نبود سالنهای سینما و غیره بگذریم، مشکلات فرهنگی موجود سر راه صنعت سینما و تئاتر را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت.
واقعیت این است که در برخی مناطق کشور هنوز در ادبیات روزمره واژههای «صحنه» و «سینما» بار معنای یک دشنام رکیک را با خود حمل میکنند، اما هنگامی که پای حضور زنان در صحنه سینما به میان میآید، واکنشها و عصبانیتهای برخاسته از آن سر به آسمانها میکشد. رویا سادات محصول چنین فرایند پیچیدهای است که همزمان باید در چندین جبهه بجنگد، یک طرف افراطیت و جزماندیشی و سمت دیگر مبارزه برای برابری جنسیت. یعنی او در دنیای درونش سراسر بازی با آتش را تجربه کرده است، او که حتا برای اثبات خودش باید برزمد، بیباکانه خطر میکند و حاضر میشود قهرمان فلمنامهای شود که در سرزمین بکر و کویر تاریکیها، بذر آگاهی و دانایی بپاشد و مشعلی فروزان برپا کرده، به جنگ جهل و نابرابریها برود.
رویا سادات از نسل گوهرشاد و شمیره است و محشور با روح بلند مهری و جلالی. او با نهادی آرام، ضمیری روشن، مفکورهای جهان شمول، قلب مهربان، اندیشهی انسانمحور، به سر چشمههای زلال انسانیت پا نهاد تا صدای تاثیرگذار زنان قهرمان و آزادهی این سرزمین باشد. او به زیبایی و درایت تمام توانسته است بدون هیچ نوع عقبنشینی در عقاید و باورهایش میان سنت و مدرنیته پل بزند و از میان دیوهای مست سر به آسمان، عبور کرده به قلههای رفیع هنر تکیه کند. چه بسا همنسلان فروانی دارد که در این شکاف گیر مانده، یا میدان را خالی کردند و یا هم با بازیهای فرسایشی باعث شدند مشکلات، موانع و نابسامانیها، از سطح به عمق کشیده شود. اما رویا سادات در اوج بیباوریها و دشمنی بسیاریها با صحنه و سینما، از راه اعتدال و میانهروی، اهمیت و حقانیت این صنعت جهانشمول را در باورها نشاند و سینمای کشور را دوباره در جای اصلیاش قرار داد.
سادات در این میدان همرزمان زیادی دارد که نام شماری در آغاز این نبشته آمد، ولی نمیتوان از سر تقصیر شماری هم گذشت که هنر سینما را همچو مضحکهای سرگرمکننده و متاع بیارزش سر بازار فریب و معامله برده و آن را وسیلهی شهرت و معاش و خوشگذرانی میسازند. به هر حال «درد» را از هر طرف بخوانیم «درد» است. مثل زندهگی هنری رویا سادات و همطرازان او که چهار سوی آنها سنگلاخ است و صخرههای بیامان. در واقع این که نشریه «فارنپالیسی» سادات را در لیست ١٠٠ متفکر جهان قرار داده، هیچ باری از مسوولیتهای کشور ما را در قبال او و همنوعانش کم نکرده است. ما همواره حسرت شهرت او را در سر داشتیم و تصورات ما ریشه در صحنهی اخذ جوایز بینالمللی او دارد و اغلب در عالم ظاهر قضاوت کردیم، دریغ از لحظهای که اندیشه به عالم درون برده باشیم و درد او را لحظهای حس کنیم.
ما حتا یک لبخند کمارزش را از کسانی دریغ کردهایم که شاید جهان آنها را منقلب میکند و در یک رابطه یکسویه فقط یاد گرفتیم مفت و رایگان، انرژی جوانی و عشق و عواطف آنها را نردبانی بسازیم برای بالا رفتن بر بام تفنن و نیازهایمان. فراموشمان نشود. بیمهریهای ما، چه دولت و چه ملت آتش به خرمن سینما زده و آینده سینماگر و هنرمند را مغشوش کرده است. اگر قدرشناسی از هنر و هنرمند عین فعالیت هنری است، پس بدانید که بزرگ زنانی همچون رویا سادات با این کمبود عظیم مسیر طولانی هنر را پیموده و رنج ۷۲ ملت را به دوش کشیدهاند تا افتخار جهان بشریت باشند.
شنبه ۱۸ قوس ۱۳۹۶
نویسنده : آریا رووفیان
منبع : هشت صبح