خانه / فرهنگ و هنر / هنر / رنگ‌ و آرزو‌؛ هنری که زهرا را امید بخشید

رنگ‌ و آرزو‌؛ هنری که زهرا را امید بخشید

نقاشی، دنیایی است که در کنار رنگ‌ها با ردیف‌کردن احساس، اندیشه، خیال، عشق و عاطفه ساخته می‌شود و به زندگی ما شادمانی را رنگ‌افشانی می‌کند. این هنر نه تنها ابزاری برای بیان عواطف و اندیشه‌هاست، بلکه راهی برای فرار از چالش‌ها و تنگناهای زندگی نیز به شمار می‌آید. یکی از نمونه‌های بارز این موضوع، داستان زندگی زهرا محمدی است؛ دختری که اصرار و کوشش را سرلوحه زندگی‌اش قرار داده و با قلمش دنیایی جدید را به تصویر کشیده است.
زهرا محمدی متولد ۱۴ اسد سال ۱۳۸۴ در ولایت کاپیسا، فرزند عبدالعالم، دانش‌آموز کلاس یازدهم است. او از بدو تولد با چالش‌های جسمی روبه‌رو بود، اما این چالش‌ها هرگز مانع از پیگیری آرزوهایش نشده است. زهرا از همان کودکی به نقاشی علاقه‌مند بود و با خلاقیت‌اش دنیای جدیدی را برای خود ساخت. او به طور خودآموز و با به کارگیری تکنیک‌های مختلف نقاشی، توانسته است آثار چشم‌نوازی خلق کند.

زهرا در این‌باره می‌گوید: «از زمان کودکی به نقاشی علاقه داشتم، با همان یک قلم و کتابچه نقاشی می‌کردم تا این‌که کم‌کم نقاشی‌هایم بهتر شد و خانواده‌ام و دوستانم تشویق کردند. تا به اکنون مدت ۱۰ سال می‌شود که نقاشی را به طور خودآموز با دهن کار می‌کنم و می‌توانم بگویم نقاشی غذای روحم است.»

زهرا به خانواده و دوستانش اشاره می‌کند که همواره مشوق او در این مسیر بوده‌اند. او همچنین الگوی خود را ربابه‌ محمدی، دختر معلول هزاره، معرفی می‌کند و به تأثیر مثبت او در زندگی‌اش اشاره می‌کند: «خواستم مانند ربابه‌جان تسلیم نشوم و با وجود این نقص روال زندگی‌ام معمولی پیش برود.»

زهرا در سن ۷ سالگی به مکتب رفت و در آنجا با دوستان بسیاری آشنا شد. او از تجربه‌هایش در مکتب با شوق یاد می‌کند و می‌افزاید: «استادهایم خیلی مهربان و با عاطفه بودند، همیشه درجه‌ی اول و دوم را در مکتب کسب می‌کردم. خیلی مکتب را دوست داشتم و در صنف هم همیشه درجه‌های اول و دوم و سوم را داشتم.»
او‌می‌گوید مدتی نگذشت که حکومت سقوط کرد و از مکتب هم باز ماندم؛ لیکن امیدم را از دست ندادم، فن بیان و سخنوری آموختم. نخستین روز که رفتم حتی نام خود را فراموش کرده بودم تمام وجودم را ترس فرا گرفته  بود و اصلاً حرف‌زده نمی‌توانستم. زمانی که درس‌ها را تمام کردم، روز آخر در مقابلِ ۱۰۰ نفر برای نخستین‌بار بدون کدام ترس سخنرانی کردم. نقاشی مولانا را به تمام پرسونل تحفه دادم سرتیفیکیت و تحسین‌نامه گرفتم.
زمانی که ما به موقعیتی می‌رسیم و با چالشی روبرو می‌شویم، باید این حرف‌ها را با خود تکرار کنیم و بگوییم: صدفی که پوسته‌اش شکسته شده باشد؛ باعث ناراحتی تو نشود چرا که در داخل صدف مروارید است.»

در ادامه می‌افزاید: «وقتی نقاشی می‌کنم، به این فکر می‌کنم که خداوند چه چیزهایی را از انسان می‌گیرد و چه چیزهایی را به او عطا می‌کند. به این پی بردم که چه نعمت‌هایی به انسان ارزانی داشته و او با اندک‌ترین چیزها چه کارهایی می‌تواند انجام دهد! بیشتر از همه به این فکر می‌کنم که خداوند ما را به خاطر چه هدفی خلق کرده است؟ به خاطر تلاش و کوشش، به منظور آسایش و آرامش خودمان.»
او ادامه می‌دهد: «با هر بار نقاشی کردن، خدا را سپاسگزاری می‌کنم که می‌توانم کاری انجام دهم و به زندگی‌ام هدفی تعیین کرده‌ام. به نظرم باید بیشتر از کمبودی‌ها، از چیزهایی که داریم قدردانی کنیم. اگر یک لحظه تعمق کنیم؛ اگر یکی از اعضای بدن ما تغییر می‌کرد، چه می‌شد؟ هر چقدر هم که مد روز می‌شدیم، فایده‌ای نداشت. بیندیشیم که خداوند انسان را در بهترین صورت و شکل آفریده و آفرینش او چقدر زیباست. خداوند با دقت و ظرافت تمام ما را خلق کرده است.»

زهرا بیان می‌کند: «از زندگی‌ام راضی هستم. همه دوستم دارند و من می‌توانم با دهان و یک دست نقاشی کنم. همین که خواندن و نوشتن بلدم، خود را خوشبخت‌ترین فرد جامعه حس می‌کنم و از همه بیشتر از این خوشحالم که دختر مسلمان افغان هستم.»
او در ادامه می‌گوید: «زندگی‌ام و روحم با نقاشی پیوند عمیق دارد و نقاشی جزء جداناپذیر زندگی‌ام شده است. در نقاشی‌هایم بیشتر طبیعت را به تصویر می‌کشم. غروب و طلوع آفتاب را نقاشی می‌کنم؛ چون نقاشی آن‌ها نشان‌دهنده این است که بعد از هر غروب، طلوعی وجود دارد، بعد از هر سختی آسانی است و بعد از هر مشکلی، گره‌گشایی.»
زندگی زهرا محمدی نشان‌دهنده‌ی اراده‌ی راسخ و پشتکار او در مواجهه با چالش‌هاست. او با ایمان به خود و استعدادش، در مسیری پیش می‌رود که نه تنها به خودش بلکه به دیگران نیز الهام می‌دهد. نقاشی برای زهرا نه تنها یک هنر، بلکه ابزاری برای بیان وجود و احساساتش است که به او امکاناتی برای بهره‌مندی از زندگی فراهم می‌آورد.
بانو زهرا محمدی در پهلوی نقاشی به کارهای دیگر هنری هم مشغول است و می‌گوید که انسان‌ها در وجود خود پدیده‌های درونی، خلاقیت‌ها، استعداد‌ها و گنج‌های نهان دارند؛ هر وقت ما استعدادهای‌مان را بروز بدهیم، دنیای ما دگرگون خواهد شد. من هم مانند اکثر افراد علاقه‌ی وافر به آرایش صورت دارم همچنان گهگاهی دکلمه می‌کنم، کاردستی می‌سازم در ضمن در بعضی گروه‌های که چالش مقاله‌نویسی می‌گذاشتند شرکت کردم و دوست دارم زندگی‌نامه‌ام را در آینده بنویسم.

زهرا حکایت‌هایی را قبل از موفقیت‌هایش و بعد از موفقیت‌هایش شریک می‌سازد که چگونه در یک‌ محیط به نام اجتماع مردم دورنگ پذیرایی می‌کنند.
«از این پیش مردم به دیده‌ی ترحم می‌نگریستند و از خودم می‌شرمیدم، وقتی در محفل یا جای دیگر می‌رفتم، صدها سوال می‌پرسیدند و جرات پاسخ‌گفتنش را نداشتم، سابق اعتماد به نفس پایین داشتم و دلم نمی‌خواست با کسی هم‌کلام شوم. از دنیای بیرون می‌ترسیدم، از این‌که مردم به سویم می‌دیدند و به علامت افسوس سر تکان می‌دادند هراس داشتم، از پچپچه‌ی مردم و حیف‌حیف گفتن‌های‌شان رنج می‌بردم؛ اما بعدش کورس فن بیان وسخنوری رفتم و جرات به دست آوردم، حال بعضی استاد‌ها و دوستانی چون خود شما هستند که تشویق می‌کنند. این‌که درنمایشگاه‌ها اشتراک کردم و تلویزیون طلوع دعوت شدم، خیلی باعث کسب اعتماد به نفس و تشویقم شد.
بعضی‌ها قبلا‌ًها می‌دیدند و باهم پچ‌پچ می‌کردند و البته اکنون هم کسانی که نمی‌شناسند، همین‌طور می‌کنند و به دیده‌ی ترحم می‌نگرند.
حالا هم وقتی سوالی می‌پرسند و در مورد چالش‌ها و موفقیت‌هایم حرف می‌زنم، تعجب می‌کنند و این خیلی برایم خوشایند است. خوشحال می‌شوم با چیزهایی‌که در وجودم نیست، کاری را انجام دادم و در جامعه دیده شدم.»

زهرا از شرکت در نمایشگاه‌ها و دریافت ایده‌ی ایجاد گالری می‌گوید: «یک نمایشگاه در سال ۱۳۹۸ که صنف هفت مکتب بودم، مسابقه‌ای میان مکاتب برگزار شد و نقاشی‌های من تحت عنوان‌های: طلاق بدون شرح، کبوتر صلح، صلح به جای جنگ، منع خشونت علیه زنان و سگرت‌کشیدن به صحت مضر است که پیام‌های خوبی داشتند به نمایش گذاشته شد و خوشبختانه در رقابت برنده شدم. همه استقبال کردند و برایم یک ویلچر تحفه دادند.
نمایشگاه‌های دیگر به نام نمایشگاه خدیجه‌ کبرا و در گل‌غندی درهوتل پروان استار بود، استقبال‌شان عالی بود و توانستم همان مصرف خود را باز پس بگیرم.
تصمیم دارم بعد از این یک اسپانسر خوب پیدا کنم و بخیر در نمایشگاه‌های ولایتی هم اشتراک کنم.
زهرا از شرکت در نمایشگاه‌ها دریافت ایده‌ی ایجاد گالری وآرزوها و هدف‌ها برای آینده‌اش دارد که باید به همت بلند او احسنت گفت، می‌گوید که اگر در آینده با او همکاری صورت بگیرد، تنها آرزویم این است که نقاشی را به طور مسلکی فرابگیرم و امثال خودم را تدریس کنم و بتوانم به آن عده اشخاصی‌که نقاشی را یاد می‌گیرند، سرتیفیکیت بدهم.
نام دومم خورشید است و گالری‌ام هم به همین نام است. زمانی‌که در نمایشگاه خدیجه کبرا اشتراک کردم، تصمیم گرفتم که باید یک گالری هنری داشته باشم و این‌طور بی‌نام نباشم و همین شد گالری خورشید را ایجاد کردم.»

او در پایان برای هنرجویان و جوانان توصیه می‌کند که قدردان نعمت‌های خویش باشند و به هیچ‌وجه ناامید نشوند:
«توصیه‌ی من به دوستانی که مثل خودم هستند این است که همیشه در تلاش باشند، به خود یک هدف تعیین کنند که بتوانند از طریق آن ‌‌هدف به رویاهای خود برسند.
درست است انسان گاهی افسرده می‌شود و کمبودی‌هایی را دروجود خود احساس می‌کند، می‌گوید خدایا چرا دستم این‌طور است و چرا پایم آن‌طور است؟
اما خداوند همه‌ چیز را می‌فهمد و هیچ‌چیزی بدون حکمت نیست، خداوند یک‌چیز را می‌گیرد و یک‌چیز دیگر را حتماً می‌دهد و بدانند که درد همیشه راه را نشان می‌دهد.
می‌دانم زهرا‌های زیادی در گوشه‌ی اتاق نشسته‌اند و منتظر یک‌ معجزه هستند تا یکی بیاید و دست‌شان را بگیرد، درک‌شان کند، حال‌شان را بفهمد؛ ولی مهم این است که خودشان بتوانند برای خودشان آینده‌ی بسازند. روی خلاقیت‌های خود کار کنند و استفاده کنند، با عزم راسخ در مسیر هدف‌های خویش قدم بگذارند.
این گفتنی تنها به اشخاص امثال من نیست! بلکه به افرادی است که سالم هستند. بیش‌تر افراد سالم از کارهایی‌که ما انجام می‌دهیم، آن‌ها انجام نمی‌دهد، خداوند را سپاس‌گزاری باشند و زحمت بکشند.»
زندگی فراز و نشیب‌های خودش را دارد؛ اما مقابله‌کردن با مشکلات به نظرم شهکار است پس در این هیاهو چه خوب است که تلاش کنیم و هیچ‌وقت تسلیم نشویم!
ای جوان! آفتاب به خاطر تو طلوع می‌کند؛ پس بلند شو و به خاطر هدف امروزی‌که در زندگی‌ات داری، بجنگ! هیچ‌وقت از جنگیدن دست نکش چون هرگاه از جنگیدن دست کشیدی، باخته‌ای!
زندگی خودمان را با افکار و اندیشه‌ی خود رنگارنگ کنیم. زندگی ما انسان‌ها رنگینه است پس رنگین زندگی کنیم. این افغانستانی‌که همیشه خاکستری به نظر می‌‌رسد، با رنگ‌ها مزین کنیم.

مسعوده رحمانی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*