خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / در پایان نظام شکل گرفته بعد از جنگ جهانی دوم، دنیا چگونه خواهد بود

در پایان نظام شکل گرفته بعد از جنگ جهانی دوم، دنیا چگونه خواهد بود

جنگ جهانی دوم جنگی بود که بیش از هر چیز چهره جهان ما را تغییر داد.

“روز پیروزی در اروپا” فصل پایانی جنگ نبود: ژاپن کاملا در این جنگ شکست خورد اما بعد گام‌های بزرگی برای ورود به نوعی نظم تازه جهانی برداشت.

آمریکا از این جنگ به عنوان یک ابرقدرت نظامی بیرون آمد و با سبقت گرفتن از مسکو در تولید تسلیحات هسته‌ای، محور اصلی قدرت در استراتژی جهانی شد.

روس‌ها هم خیلی زود خودشان را به آمریکا رساندند. تصمیم آنها برای حفظ سلطه‌شان بر بیشتر اروپای شرقی، جایی برای اینکه نظم جدید کمتر مقابله‌جویانه باشد، نگذاشت.

این موضوع باعث مطرح شدن ایده تشکیل ناتو و ارتباط پایدار نظامی و دیپلماتیک اروپای غربی و آمریکا شد.

ان اپلبام، روزنامه نگار و مورخ می‌گوید: “این امر باعث شکل‌گیری ایده غرب ‘ شد، یعنی نظام ائتلاف مبتنی بر ارزش‌ها، ایده‌ای که فقط به مرزها محدود نمی‌شود بلکه خود ایده هم مهم است.”

اما مسئله فقط ناتو نبود. آنطور که پروفسور مایکل کلارک می‌گوید: “چیز خیلی کمی از نهادهای قبل از جنگ مانده بود و شکل دادن به نظم جهانی از میان ویرانی‌ها ضروری بود،”

“سازمان ملل دستاوردی کلیدی بود و بعد از آن بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول. بریتانیا در بسیاری از این نهادها نفوذ داشت اما قدرت تعیین کننده آمریکا بود.”

تقریبا تمام نهادهای بین‌المللی وابسته به منافع آمریکا بودند.

سازمان ملل
سازمان ملل متحد ، که در سال ۱۹۴۵ تشکیل شد، هم اکنون ۱۹۳ کشور عضو دارد

پروفسور مایکل کلارک استدلال می‌کند که نظم بین‌المللی بر اساس قوانین دهه‌های ٥٠ و ٦٠ تکامل یافت اما “این نظم حالا زیر فشار است زیرا بنیان‌های‌ سیاسی آن به طرز قابل توجهی در حال تغییر است.”

قدرت چین رو به افزایش و چرخش قدرت اقتصادی به سوی آسیا و شرق دور است.

علاوه بر این، در بسیاری از کشورهای دموکراتیک غربی تمایلات پوپولیستی رو به رشدند، مثلا به تنش‌های درون ناتو توجه کنید، تنش‌هایی که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا با زیر سوال بردن ارزش ناتو برای واشنگتن برانگیخت یا ظهور دولت‌های اقتدارطلب در کشورهای عضو ناتو مثل ترکیه و مجارستان.

ان اپلبام می‌گوید نظام ارزشی غرب ترک برداشته و تغییر نسل به این معنی است که تعداد بسیار کمی از سیاستمداران واقعا ریشه در دوران پس از جنگ جهانی دوم دارند.

نادیده گرفتن تاریخ معاصر هم مشکل دیگری است. چین کشوری نیست که تازه وارد صحنه شده باشد بلکه یکی از اولین اعضای دائم شورای امنیت بوده است.

پروفسور مایکل کلارک می‌گوید: “آمریکا همواره نگرانی خاصی از چین داشته چه قبل از جنگ و چه در جریان جنگ. آمریکا همیشه چین پیش از دوران کمونیستی را قدرتی مهم در دنیای جدید می‌دیده است، قدرتی که به طور طبیعی موازنه قدرت‌های قدیمی مانند فرانسه و بریتانیا را بر هم می‌زند.”

“به این دلیل است که وقتی چین در سال ١٩٤٩ کمونیستی شد آمریکا وحشت کرد.” و حالا دچار سندرم ‘ سرخوردگی’ بر سر نقش چین در جهان شده است.”

ترامپ

پروفسور لورنس فریدمن از دانشگاه کینگز کالج با این استدلال موافق است اما در عین حال تاکید می‌کند که در دوران جنگ سرد ” مسئله چین فرق می‌کرد.” برخلاف دوران کنونی، چین قرن بیستم تهدید اقتصادی و تکنولوژیک در نظر گرفته نمی‌شد.

در واقع همانطور که پروفسور کلارک گفت، انکار ‘ قدرت چین’ از سوی واشنگتن بیشتر یک علامت است نه نتیجه پایان نظم بعد از جنگ جهانی دوم.

با وجود این او معتقد است که ‘نظم جهانی رو به ظهور’ مبتنی بر یک حقیقت ساده است و آن اینکه نیمی از جمعیت جهان حالا در در دایره‌ای زندگی می‌کنند که پیرامون هند، چین و آسیای جنوبی شرقی ترسیم می‌شود.

اما آیا بحران کرونا می‌تواند اینها را تغییر دهد؟

مایکل کلارک می‌گوید جهان بعد از کرونا ‘ قرن آسیا ‘ را متوقف نخواهد کرد اما تاثیرش احتمالا باعث اختلالاتی در دهه آینده خواهد شد.

به نظر آقای کلارک چین در بلندمدت بازنده بحران کرونا خواهد بود بویژه از لحاظ پیامدهای سیاسی عملکردش در هنگام شیوع کرونا.

برای ارزیابی جدی از دوران بعد از کرونا احتمالا زود است اما می‌توانیم بگوئیم که حس ایثار و همبستگی که در جنگ جهانی دوم ظهور کرد در دوران بعد از این جنگ هم تداوم یافت. خیلی خوب خواهد شد که اتفاق مشابهی هم در دوران کنونی بیفتد اما متاسفانه تمام نشانه‌ها حاکی از آن است که بعید است اینطور باشد.

هشتم می ۲۰۲۰

منبع : بی بی سی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*