بحث بر سر تغییر نظام «جمهوری» به «امارت» و یا انتخاب نظام سیاسیای میان این دو، میتواند، ناعادلانهترین موضوع گفتوگوهای صلح در روزهای پیشرو باشد. پس از دو دهه جنگ و تلاش جهت دستیابی به یکسری ارزشهای مهم در افغانستان، به نظر میرسد که اکنون دورهی جدال برای حفظ این ارزشها فرا رسیده است. قرار است تا یک هفتهی دیگر گفتوگوهای رو در روی صلح میان حکومت افغانستان و گروه طالبان آغاز شود. از هماکنون انتظار میرود که این مذاکرات، بسیار پیچیده، طولانی و در عین حال برای هر دو طرف نفسگیر باشد. عمدهترین بحثی که میتواند این مذاکرات را پیچیدهتر و طولانیتر سازد، تفاوت در تعریف ارزشها است. یکی از واضحترین و شاید اصلیترین موضوعات، حفظ ارزشی تحت عنوان «جمهوری اسلامی افغانستان» یا «جمهوریت» برای حکومت و حفظ ارزشی تحت نام «امارت اسلامی افغانستان» برای طالبان باشد.
اگر در گفتوگوهای صلح، موضوع امارت یا جمهوریت روی میز گذاشته شود، بیتردید – این بزرگترین چالشی است که در آن دستکم، حق با طالبان نیست. در قرن ۲۱ و پس از دو دهه تلاش برای ایجاد نظامی تحت نام جمهوری در افغانستان، مشخص است که بازگشت به نظامی با عنوان «امارت اسلامی» غیر ممکن است. حکومت افغانستان بارها اعلام کرده که حفظ جمهوریت، برای نظام و مردم افغانستان خط سرخ است، واقعیت این است که این خط سرخ، کلان و غیر قابل معامله نه تنها برای حکومت، بلکه برای مردم افغانستان خواهد بود.
جمهوری یا جمهوریت، حکومتی است که در آن مسوولان، موروثی انتخاب نشوند و ریاست کشور با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده شده و دوران تصدی او محدود باشد، تأکید اصلی مفهوم جمهوری بر عدم وجود منصبی دائمی برای شخص اول مملکت است. نظام جمهوری و یا مبتنی بر جمهوریت، پذیرفته شدهترین نظام سیاسی در جهان است.
در تعریف کلی، جمهوری شیوهای از حکومتداری است که بر پایه مردمسالاری، مردم در آن حق حاکمیت بر سرنوشت اجتماعی خودشان را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق زمامدارانی که با رضایت و رأی مستقیم یا غیرمستقیم آنان به گونهای که توارث در آن دخالتی نداشته باشد تعیین و آنان نیز اقتدارات معین قانونی خود را در یک مدت محدود و تحت نظارت آنان اعمال مینمایند. در افغانستان کنونی که میلیونها تن طی ۲۰ سال گذشته در سطوح مختلف، تحصیلات عالی کسب کردهاند و ارزشهای مدنی را یاد گرفتهاند، هیچ منطقی نمیتواند نظام موروثی را به یک نظام غیر موروثی ترجیح دهد. به ویژه میان نسل جوان افغانستان که آیندهی این کشور را رقم میزنند، تردیدی نیست که کمتر کسانی را میتوان یافت که نظام مردمسالاری را به نظام استبدادی ترجیح دهند.
جمهوریت، نظام سیاسیای است که هر شهروند صدایی برای گفتن داشته باشد و این صدا شنیده شود، بر بنیاد عدالت اجتماعی متکی باشد، به انسان ارزش قائل شود و رهبران آن خدمتگذاران شهروندان باشند. جمهوریت چتری است برای اداره عامه مولد و پویا که توسعه خلق میکند. جمهوریت نهادی است جهت تغییر زندهگی شهروندان و مکانیزمی است برای اراده انسان در چهارچوب قانون.
بدون شک، شماری از مردم در افغانستان نسبت به نظام جمهوری و یا جمهوریت نگاه تردیدآمیز دارند. دلیل عمده این تردید، ضعف در حکومتداری طی ۲۰ سال گذشته در افغانستان بوده است. جمهوریت اساسا طرفدار فساد اداری نیست، جمهوریت به معنای ترویج کشت مواد مخدر و یا همه مشکلات موجود در افغانستان هم نیست. آنچه زیر چتر نظام جمهوریت در افغانستان طی سالهای پسین اتفاق افتاده، در واقع میراث شوم جنگ، ضعف حکومتداری و وجود افراد فاسد در این نظام سیاسی بوده است.
عملکرد حکومت فعلی افغانستان مملو از خلاهای متعدد است. خلاهایی که منجر به ایجاد فاصله عمیق میان مردم و حکومت شده است. این خلاء اما نمیتواند دلیلی بر ایجاد فاصله میان مردم و نظام جمهوریت شود. یکی از اساسیترین راههایی که مردم میتوانند، فساد و بیبندوباری را از افغانستان دور سازند زندهگی زیر چتر جمهوریت مبتنی دموکراسی است. حکومتی که زیر چتر جمهوریت فعالیت میکند اساسا باید زمینهی برگزاری یک انتخابات آزاد، شفاف و عادلانه را فراهم سازد. مردم در نظام جمهوری مبتنی بر دموکراسی میتوانند رأی بدهند و با رأی، حکومت دلخواه خود را زیر بیرق جمهوریت، ایجاد کنند. آنها با تغییر و برگزاری انتخابات سالم، میتوانند جامعهای عاری از فساد را پدید بیاورند. از شخص اول مملکت تا وزرا و بستهای مهم سیاسی را میتوانند با تغییر و تحول مواجه سازند و در نهایت، حکومتی پاسخگو را ایجاد کنند. مسوولیت پدید نیامدن چنین حکومتی، طی ۲۰ ساله گذشته را نباید بر عهده «نظام جمهوریت» گذاشت، بلکه عوامل مختلف به ویژه جنگ و نبود دانش سیاسی – اداری لازم، بانی اساسی اینهمه مشکلات در افغانستان بودهاند.
واقعیت این است که از آغاز مذاکرات صلح طالبان با ایالات متحده، این گروه خواستهای متعدد خود را به کرسی نشانده است. آخرین مورد، رهایی ۴۰۰ زندانی باقی مانده این گروه بود که در نهایت بر اساس میل طالبان، انجام یافت. شرایط تا اکنون به گونهای پیش رفته است که احتمالا گروه طالبان برای تحقق دیگر خواستهای خود مبتنی بر ارزشهای نهفته در دل امارت، فروگذاشت نمیکنند. طالبان میتوانند ماهها، بحث نوعیت نظامی سیاسی آینده افغانستان به درازا بکشانند. موضوعی که به هر صورت، برای مردم افغانستان خط سرخ است و اینبار هیچ لویهجرگهای نیز توان تغییر و یا مدیریت آن را نخواهد داشت.
نظام فعلی برای افغانستان و مردمش به یک ارزش بدل شده است، ارزشی که با تلاش زیاد و به قیمت خون دهها هزار تن به دست آمده است. جمهوریت، کلانترین ارزشی است که مردم افغانستان طی ۱۸ سال گذشته به تدریج به آن دست یافتهاند و تقریبا اکثریت مطلق مردم افغانستان باور دارند که این ارزش نباید از بین برود.
واقعیت این است که حوزه جمهوریت نیز، پر از دیدگاههای متضاد و اختلافنظرهای گروههای سیاسی است. شاید برای حزبی مانند جمعیت اسلامی افغانستان، ارزش، حضور پر رنگ مجاهدین در مناصب حکومتی و حفظ دستاوردهای جهاد چهارده ساله باشد. برای حزب اسلامی افغانستان، ارزشهای دیگری تعریف شده باشد و به همین ترتیب هر گروه سیاسی، ارزشهای تعریف شده و تعریف ناشدهی خودش را داشته باشد اما واقعیت این است که همه احزاب و گروههای سیاسی در افغانستان دستکم در مورد بقای نظام جمهوری اسلامی افغانستان اتفاق نظر دارند.
مردم افغانستان در جستوجوی صلحاند اما تردیدی نیست که این صلح را حاضر نیستند با هر قیمتی به دست بیاورند. آنها به نظامی که در آن انتخابات واقعی و شفاف حرف اول را بزند باورمند شدهاند. مردم افغانستان آموختهاند که با آزادیهای مدنی زندهگی اجتماع معنای بهتری دارد. آنها نظامهای استبدادی متعددی را تجربه کردهاند و با وصف همه نارضایتیهایی که از حکومت سیاسی موجود دارند به تقویت نظام فعلی فکر میکنند. به جمهوریتی عاری از فساد فکر میکنند و به آیندهای بدون استبداد و خودرأیی – تا از فقر، جنگ و نابسامانی عبور کنند. عبور از چنین وضعیتی بازهم مستلزم بقا و تقویت نظام جمهوری اسلامی افغانستان است.
طالبان باید آموخته باشند که پس دو دهه، افغانستان و مردمش متحول شدهاند. افغانها تفاوت میان نظام دموکراتیک و غیر دموکراتیک را حالا به خوبی میدانند. آنها حکومت را نقد میکنند، ضعفهای حکومتداری را بیان میکنند، رئیسجمهور را زیر بار شدید انتقاد قرار میدهند. مردم افغانستان نمیتوانند حالا به دورانی برگردند که زعیم مملکت، واجبالانتقاد نباشد.
زندهگی زنان در افغانستان دچار تحول شده است. زنان امروز افغانستان زنان دهههای۶۰ و ۷۰ خورشیدی نیستند. آنها بیش از هر زمان دیگری کثرتگرا شدهاند. نسل جوان افغانستان هیچ خشونتی را تحمل نمیکند. جوان امروز، صاحبنظر است و تعیین کنندهی خطوط اساسی ارزشها در افغانستان. در چنین شرایطی به نظر میرسد که بحث روی بقای جمهوریت و یا تغییر آن به امارت و یا انتخاب چیزی میان این دو، بیهوده و در واقع وقتتلفی از سوی دو جانب مذاکره کننده است و میتواند نتیجهی مذاکرات صلح را با چالش بسیار جدیای روبهرو سازد.
نویسنده : وحید پیمان
۲۱اسد , ۱۳۹۹
منبع : هشت صبح