خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / دیورند را مفت رها کنیم؟
دیورند را مفت رها کنیم

دیورند را مفت رها کنیم؟

خط دیورند بیش از آن که یک معضل حقوقی باشد، سیاسی است.

پژوهشگرانی که در این مورد قلم زده‌اند به این باور ‌اند که اگر افغانستان به یکی از دادگاه‌های جهانی عارض شود، نمی‌تواند حرف خود را به کرسی بنشاند. نظام بین‌الملل در برابر شکستن مرزهای دولت–ملت‌ها خیلی مقاوم است. حتی بیشتر الیت سیاسی پشتون هم می‌دانند که خط دیورند دیگر بر نمی‌گردد. آنان در حضور دوربین رسانه‌ها و دستگاه‌های ضبط صوت خبرنگاران به این نکته اذعان نمی‌کنند، اما در نشست‌های خصوصی بسیار به روشنی می‌گویند که داعیه‌ی رد دیورند و ادعای ارضی بر پاکستان، یک توهم است.

کتاب‌ها و مقاله‌هایی که پژوهشگران در این اواخر نوشته‌اند همه اثبات می‌کند که در معضل دیورند دست افغانستان به لحاظ حقوقی بسته است. اما بعد سیاسی معضل دیورند خیلی اهمیت دارد. دیورند یکی از برگه‌های افغانستان در تقابل با پاکستان است. در سیاست اصل داد و ستد برقرار است. آنانی که می‌گویند افغانستان باید به رسمیت خط دیورند اعتراف کند، باید متوجه اصل داد و ستد در سیاست باشند. افغانستان در بدل کدام امتیاز به رسمیت خط دیورند اعتراف کند؟ اعتراف به رسمیت خط دیورند وقتی عاقلانه است که جانب پاکستان به افغانستان امتیاز بدهد.

اعتراف به رسمیت خط دیورند در صورتی که پاکستان هیچ امتیازی به کابل ندهد، منطق سیاسی ندارد. جناح‌های سیاسی، سیاست‌مداران و پژوهشگران فارسی‏ زبان کشور باید بُعد حقوقی و سیاسی معضل دیورند را از هم تفکیک کنند. معاهدات شاهان کابل و حکومت هند بریتانیایی و اذعان امان‌الله خان و نادرخان به رسمیت خط دیورند و اثبات‌ناپذیری ادعای افغانستان در دادگاه‌های بین‌المللی، همه بعد حقوقی قضیه است. از آن جایی که در بُعد حقوقی قضیه دست افغانستان بسته است، کابل این معضل را به هیچ دادگاه بین المللی ارجاع نکرده است. این معضل به هیچ دادگاه بین‌المللی هم ارجاع نخواهد شد. اما به رغم بسته‌بودن دست افغانستان به لحاظ حقوقی، دیورند برگه‏ای در دست افغانستان است.

اگر پاکستان حاضر به امتیازدهی باشد، کابل باید این برگه را بازی کند. مثلاً اگر پاکستان اتحادش با طالبان را از بین ببرد، سیاست هندمحور در قبال افغانستان را کنار بگذارد، به افغانستان امتیازهای لازم تجارتی و اقتصادی بدهد و قبول کند که یک دولت مدرن بر کل جغرافیای افغانستان حاکم باشد، در آن صورت اعتراف به رسمیتِ مرز دیورند، قابل دفاع است. هیچ دولت دنیا به دولت دیگر امتیاز یک‌جانبه نمی‌دهد. هر دولتی امتیاز می‌گیرد و امتیاز می‌دهد.
به پرونده‌ی هسته‏ای ایران نگاه کنید. ایران یک عالم استدلال حقوقی داشت. دیپلومات‌های ایرانی در هر نشست جهانی استدلال‌های حقوقی گوناگون ردیف می‌کردند و تولید انرژی هسته‏ای را حق خودشان می‌خواندند. اما مشکل غرب با برنامه‌ی هسته‌ای ایران حقوقی نبود، سیاسی بود. در بُعد حقوقی، غرب نمی‌خواست با ایران بحث کند. اما غربی‌ها وقتی به حق ایران برای استفاده از انرژی هسته‏ای اعتراف کردند که امتیاز گرفتند. دولت ایران توافق کرد که با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‏ای همکاری می‌کند تا یک سیستم نظارتی تشکیل شود و فعالیت‌های هسته‏ای ایران، زیر نظر آن باشد.

بحث افغانستان با پاکستان در باره‌ی دیورند هم در اصل سیاسی است. اگر بپذیریم که دیورند یک برگه‌ی سوخته است، باز هم به لحاظ سیاسی خیلی بی‌معنا است که افغانستان این برگه‌ی سوخته را از دست بدهد.

پاکستان حاضر به امتیازدهی به کابل در بدل اعتراف به رسمیت خط دیورند نیست. پاکستانی‌ها تا حال حاضر نشده‌اند که در این مورد تضمین بدهند. آنان از زمان روی کارآمدن حامد کرزی تا امروز، می‌خواهند با ترفند‌های دیپلوماتیک امضای افغانستان را پای سندی بگیرند که در آن به رسمیت خط دیورند اعتراف شده باشد. پاکستانی‌ها از چند سال به این سو بحث «مدیریت مرزها» را با جانب افغانستان مطرح می‌کنند. آنان می‌گویند برای مدیریت موثر مرزها ضرورت است که افغانستان و پاکستان اسناد همکاری مشترک امضا کنند. پاکستانی‌ها در این اسناد، عبارت «مرز رسمی میان افغانستان و پاکستان» را به کار برده‌اند. اما کابل نمی‌خواهد پای چنین سندی امضا کند. امضا روی چنین سندی، به معنای اعتراف به رسمیت دیورند است.

پاکستان بدون این که امتیاز بدهد، می‌خواهد که کابل مفت و مجانی، به رسمیت خط دیورند اعتراف کند. روشن است که کابل مفت و مجانی پای سندی که در آن به رسمیت خط دیورند اعتراف شده باشد، امضا نمی‌کند. حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۴ به قیمت نارضایتی گسترده در داخل کشور، تلاش کرد که به پاکستان نزدیک شود. در آن زمان آقای محمداشرف غنی رییس جمهور به مقر فرماندهی ارتش پاکستان در راولپندی رفت و به جنرال‌های پاکستانی گفت که او طرف‌دار ماجراجویی و دشمنی دوام‌دار نیست و می‌خواهد که جنگ اعلام‌ناشده میان دو کشور به پایان برسد و هر دو دولت در هماهنگی با هم دیگر برای بهبود زنده‌گی مردمان دو کشور کار کنند، اما پاکستان، با آن که در لفظ از رویکرد حکومت وحدت ملی استقبال کرد، اما حاضر نشد امتیاز بدهد.

سرتاج عزیز مشاور روابط خارجی نواز شریف که با الیت نظامی آن کشور نیز نزدیک است، پس از برگشت محمداشرف غنی از اسلام‌آباد به کابل، با بخش اردوی بی‌بی‌سی مصاحبه کرد و به این رسانه گفت که طالبان دوستان تاریخی اسلام‌آباد هستند و دشمنان امریکا و افغانستان لزوماً دشمن پاکستان نیستند و اسلام‌آباد نمی‌خواهد برای دیگران در قلمرو خودش بجنگد. اظهارات آقای عزیز به این معنا بود که پاکستان حاضر به امتیازدهی به کابل نیست.

در دوران حامد کرزی هم تلاش‌هایی برای تفاهم با پاکستان شد. کرزی در سال‌های اول روی کارآمدنش به اکادمی نظامی پاکستان رفت و خطاب به دانشجویان این اکادمی سخنرانی کرد. سخنرانی کرزی در آن زمان از تلویزیون ملی افغانستان پخش شد. کرزی در‌آن جا خطاب به نظامیان پاکستانی گفت که به جای «عمق استراتژیک» در افغانستان به دنبال «عمق اقتصادی» باشند. در دوران حامد کرزی حتا تلاش شد که از ورود کالای برخی از کشورها به بازار افغانستان جلوگیری شود، تا تولیدات پاکستانی در افغانستان بازار داشته باشد و برای این کشور در افغانستان «عمق اقتصادی» ایجاد شود، اما نظامیان پاکستانی طالبان را بر منافع اقتصادی کشورشان ترجیح دادند.

چیزی دیگری که سیاست‌مداران، جناح‌های سیاسی و قانون‌گذاران افغانستان باید بدانند این است که اتحاد پاکستان و طالبان، زیاد به خط دیورند رابطه ندارد. پاکستان‌شناسی بسیاری از سیاست‌مداران و جریان‌های سیاسی ما مشکل دارد. اتحاد طالبان و ارتش پاکستان، در تفکر و ایدیولوژی پاکستان ریشه دارد. پاکستان علاوه بر این که یک کشور است، اسم یک تفکر است. تفکری که بر بنیاد نفرت از هندوها، دین هندو، تاریخ هندو و فلسفه‌ی هندو، شکل گرفته است.

محمدعلی جناح، در کنار این که لیبرال بود، یک خوانش هویتی را از دین اسلام تبلیغ کرد. او برخلاف بزرگانی چون مولانا ابوالکلام آزاد به این باور بود که مسلمانان و هندوها، نمی‌توانند در صلح با هم دیگر زنده‌گی کنند. نفرت از هندوها و هندوهراسی، تفکر مسلط در دستگاه‌های امنیتی پاکستان از جمله ارتش این کشور است. پاکستان در افغانستان هم دنبال «عمق استراتژیک» است. برخی از سیاست‌مداران در تلویزیون‌ها می‌گویند که «عمق استراتژیک» خیلی مسخره و بی‌معنا و مبالغه است، اما این طور نیست. این آقایان صرف بُعد نظامی «عمق استراتژیک» را مد نظر قرار داده‌اند. تردیدی نیست که یک ارتش دارای جنگ‌افزارهای اتومی، به عمق استراتژیک نیاز ندارد. وقتی جنگ‌افزارهای اتومی در اختیار شما باشد، هیچ کشوری به قصد نابودی کامل شما اقدام نمی‌کند. اما پاکستان به دنبال عمق استراتژیک سیاسی و ایدیولوژیک در افغانستان است. پاکستان می‌خواهد عمق سیاسی و ایدیولوژیک تفکرش را تا افغانستان و آسیای میانه گسترش دهد.

ارتش پاکستان تصور می‌کند که اگر عمق استراتژیکش تا افغانستان و آسیای میانه گسترش یابد، در نبرد هویتی با هند، با قدرت بیشتر ظاهر خواهد شد. بنا بر این اتحاد پاکستان با گروه‌هایی مثل طالبان ریشه در تفکر پاکستان دارد. پاکستان حتا پیش از زمان جنرال ضیأالحق، تنظیم‌های ایدیولوژیک ضد هند به وجود آورد و به جنگجویان این تنظیم‌ها لقب «مجاهد» و به سازمان‌های آنان لقب «تنظیم» داد. ارتش پاکستان هم خودش را «مجاهد فوج» می‌خواند. بعد پاکستان همین نام‌ها را روی جریان‌های افغانی هم‌پیمانش گذاشت. این واقعیت‌ها را باید سیاست‌مداران و جریان‌های سیاسی ما مد نظر داشته باشند.

دوشنبه ۱۴ حمل ۱۳۹۶

نویسنده : فردوس کاوش

منبع : هشت صبح

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*