خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / انقلاب، غرور و فروپاشی

انقلاب، غرور و فروپاشی

حتا اگر ۲۸ام اسد سال‌روز استقلال افغانستان باشد، جای بحث و گفت‌وگو دارد. دست‌کم چهار روز در تاریخ، برای روز استقلال افغانستان ثبت شده است؛ ۹ام حوت، ۲۴ام حمل، ۲۰ام اسد و سرانجام ۲۸ام اسد. اکثراً پس از به قدرت رسیدن رژیم کمونیستی و شکست طالبان، ۲۸ام اسد را به عنوان روز استقلال افغانستان در نظر می‌گیرند. ابهام در تاریخ دقیق استقلال افغانستان، استعارۀ روشنی از ابهام در کلیت این مسأله و تاریخ سیاسی چنددهۀ اخیر کشور است.

هرگز صلحی اتفاق نیفتاد که بتوان از متن آن استقلال کشور را استخراج کرد. دخالت‌ها در شکل و شمایل دیگری ادامه یافت و امان‌الله خان تلاش ورزید تا با به نمایش گذاشتن نوعی ملی‌گرایی حاد و ناخنک‌زدن به آن‌چه غرور ملی مردم نامیده می‌شد، وانمود کند که جنگ را با پیروزی افغانستان به فرجام رسانده است
عجیب نیست که تاریخ استقلال از دو سو دچار ابهام باشد. اول، این ابهام ریشه در پیچیده‌گیِ‌ منازعۀ افغان‌-انگلیس دارد و دوم، منازعۀ درونی‌یی که در داخل دستگاه اقتدار سیاسی و خاندان شاهی وجود داشته است. از جهت اول، طبق معمول پیچیده‌گی منازعه و نداشتن دستگاه دیپلماسی منضبط و قدرتمند سبب شده است جریان تحولاتی که منجر به سخنرانی تاریخی امان‌الله شد ( در آن سخنرانی امان‌الله مدعی شد که به هیچ کشوری اجازۀ دخالت در امور داخلی افغانستان را حتا به اندازۀ یک تار موی نمی‌دهد) ابهام‌آمیز است. چند دور گفت‌وگو و بستن پیمان، هیچ کدام به روشنی، پا پس‌کشیدن هند بریتانیایی را از افغانستان تضمین نمی‌کرد. این منازعه، به نظر می‌رسد هرگز به پایان خود نرسید. نتیجۀ روشن‌تری که از جریان پایان جنگ افغان-انگلیس می‌توان گرفت این است که هرگز صلحی اتفاق نیفتاد که بتوان از متن آن استقلال کشور را استخراج کرد. دخالت‌ها در شکل و شمایل دیگری ادامه یافت و امان‌الله خان تلاش ورزید تا با به نمایش گذاشتن نوعی ملی‌گرایی حاد و ناخنک‌زدن به آن‌چه غرور ملی مردم نامیده می‌شد، وانمود کند که جنگ را با پیروزی افغانستان به فرجام رسانده است. استقلال به مفهوم پایان منازعه و دخالت کشور متجاوز، هرگز به دست نیامد؛ به هر حال زمان اندکی گذشت تا این را به درستی درک کردیم.

در تاریخ رسمی، از عصر استقلال با آب‌وتاب فراوان یاد می‌شود. این که افغانستان با دست خالی کمر استعمار انگلیس را شکست و آن‌ها را با روی سیاه به عقب راند. ما در تاریخ رسمی با ادبیات حماسیِ ابتذال‌آمیزی مواجه هستیم، از نوع حملۀ حیدری که در آن پهلوانی‌ها و پیروزی‌های زیادی به علی، چهارمین خلیفۀ مسلمانان نسبت داده شده است. هشدار ملی‌گرایانۀ امان‌الله خان به خارجی‌ها نیز مشابهت بسیاری با تاریخ رسمی دارد؛ عاری از منطق، تهییج‌کنندۀ افکار عمومی، میان مایه و نادرست. او در حالی غازی معروف جنگ شد که (از منظر روایت رسمی) انگلیسی‌ها را شکست داده و آزادی را به افغانستان بازگشتانده بود. اما بسیار زود شورش‌ها علیه‌اش شکل گرفت و پایه‌های اقتدارش فرو پاشید و پس از آن حتا تاریخ روز استقلال تبدیل شد. ضمناً اگر از چند سالی که افغانستان به سمت توسعه در حرکت بود صرف نظر کنیم، فروپاشی و سقوط پیشتر از آن شروع شده بود. این روند در زمان حاکمیت کمونیست‌ها و شروع جنگ داخلی به اوج خود رسید و با طالبان افغانستان یک‌سره جویبار خون و جغرافیای استبداد شد. هنوز کشوری که مدعی است یک‌صد سال پیش از امروز استقلال خودش را گرفته، بر ویرانه‌ها و خاکسترهای جنگ نتوانسته است خاک بپاشد.

پس از یک‌صد سال، هنوز ارتش افغانستان با کمک‌های جهانی سر پا نگهداشته می‌شود و معاش کارمندان حکومتش از صندوق کشورهای کمک‌کننده تأمین می‌گردد و حتا منازعۀ سیاسی داخلی‌اش با پا درمیانی دیپلمات‌های خارجی حل و فصل می‌گردد.
تاریخ رسمی در تمام این دوره‌ها بر خلاف وقایع روایت شده است. ما در تاریخ رسمی، با انسان‌های جنگ‌جو، سلحشور و مغرور مواجهیم که تن به رذالت نمی‌دهند. واقعیت اما کاملاً بر عکس چنین پنداری است. پس از یک‌صد سال، هنوز ارتش افغانستان با کمک‌های جهانی سر پا نگهداشته می‌شود و معاش کارمندان حکومتش از صندوق کشورهای کمک‌کننده تأمین می‌گردد و حتا منازعۀ سیاسی داخلی‌اش با پا درمیانی دیپلمات‌های خارجی حل و فصل می‌گردد.

با این توضیح، می‌خواهم بگویم که ۲۸ام اسد و سال‌روز استقلال افغانستان، مایۀ تأمل بیشتر برای نسل جوان کشور است. ما با پرسش‌های فراوانی مواجهیم. از ابهام در تاریخ استقلال گرفته تا خود آن، و این پرسش که اساساً «آیا استقلالی گرفته شده یا نه؟» بی‌ربط نیست.

یک‌صد سال اخیر در افغانستان، فصل فروپاشی‌های ممتد بوده است. نسل‌کشی‌های فراوانی رخ داده و دست‌کم نظام سیاسی هفت دفعه تغییر کرده است. هنوز راه ما تا رسیدن به ثبات سیاسی طولانی‌ست و چشم‌انداز روشنی از فردا که شاهد روی کارآمدن چه نوع نظامی خواهیم بود و این که در کشور چه اتفاقی رخ خواهد داد، مه‌آلود است.

انقلاب‌ها در این کشور به معنای واقعی آن میان خالی بودند. در افغانستان اکثراً مزدوران جنگی شکل گرفتند که با نیت «کار» بسیار جنگیدند. نمی‌توان گروه‌های واقعی عدالت‌خواه و مبارز را انکار کرد، اما آن‌ها تا کنون قابل به انجام کار زیادی نبوده‌اند. با این حال، کم‌اند کسانی که بر وجود انقلاب‌ها در این کشور تردید کنند و غروری که بر آن تأکید می‌شود را مورد تردید قرار دهند. اما نمی‌توان از گفتن این مسأله که غرور نخی‌ست که بر آن تحولات خونین افغانستان در یک پیوستار قابل جمع است، خودداری کرد. روشن است که ما بر دایرۀ خیال باطل و بی‌خردی محض چرخیده‌ایم. ۲۸ام اسد، برای من، یادآورندۀ این نیش‌خند تلخ و گزنده است.

خلیل پژواک روزنامه‌ نگار

۲۷ اسد ۱۳۹۵

منبع : سلام وطندار

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*