خانه / سیاست / تحلیل ها و دیدگاه ها / روش جنگ افغان‌ها : اردو، سیاست و تقابل تاریخی افسر و چریک

روش جنگ افغان‌ها : اردو، سیاست و تقابل تاریخی افسر و چریک

تمیم عاصی، معاون پیشین وزیر دفاع ملی و رییس انستیتوت مطالعات جنگ و صلح افغانستان

تاریخ از افغان‌ها من‌حیث جنگ‌جویان دلیر، سخت‌کوش و شجاع یاد می‌کند. جغرافیای افغانستان مقصد و هدف لشکریان، فرماندهان، جاسوسان و دیپلماتان طغیان‌گر و ماجراجو بوده است. اگر از عینک تاریخ‌نویسان غربی نگاه کنیم، افغانستان را یک کشور حایل، بی‌ثبات و شکننده با اقتصاد ضعیف و مردم فقیر خواهیم یافت که قبرستان امپراتوری‌ها بوده است و اگر از دید مستشرقان و حماسه‌سرایان شرقی بنگریم، افغانستان معبر جهان‌گشایان اما جایگاه قبایل متفرق با پیشه ره‌زنی، قطاع‌الطریقی و باج‌گیری بوده که از تمدن و حکومت‌داری به دور اند. این دو دیدگاه هر دو مشکل دارد، چون هردو روایت بومی و افغانی نیست، بلکه دیدگاه‌های وارداتی است؛ اما در تمام این تاریخ سلحشوری، جهان‌گشایی و فتوحات، امرا، حاکمان و حکومت‌های افغانستان کم‌تر مبتکر، آغاز‌گر و بانی این جنگ‌ها و منازعات بوده و زیادتر دریافت‌کننده و حتا قربانی جنگ‌های وارداتی، تحمیلی، نیابتی و رقابت‌های قدرت‌های بزرگ در خاک و جغرافیای خود بوده‌اند.

سه جنگ افغان – انگلیس، بازی بزرگ میان هند برتانوی و روسیه تزاری، جنگ سرد و تهاجم اتحاد جماهیر شوروی سابق و جنگ اخیر امریکا در این کشور برای افغان‌ها ثابت ساخته است که این ملت و جغرافیا زیادتر قبرستان خود افغان‌ها بوده تا این‌که قبرستان  امپراتوری‌ها باشد و یا این‌که دریافت‌کننده جنگ و منازعاتی بوده که خود مالک و کنترل‌کننده آن نبوده است.

اما با این هم اگر ما به دور از روایت‌های حماسی و خود‌بزرگ‌بینی‌های ناسیونالستی به جنگ‌های متعدد افغان‌ها در طول تاریخ معاصر این کشور بنگریم، چند سوال اساسی مطرح می‌شود:

االف) آیا جنگ‌ها که در خاک و جغرافیای افغانستان از قرن هجدهم میلادی به این سو واقع شده است، جنگ‌های افغان‌ها بوده و یا این‌که جنگ‌های وارداتی و تحمیلی خارجی در خاک افغانستان بوده است؟

ب) آیا افغان‌ها روش جنگی خاصی را دنبال می‌کنند؟ استراتژی و تکتیک‌های جنگی‌شان چیست؟ فرهنگ، جغرافیا و تاریخ چه نقشی در جنگ‌های افغان‌ها داشته است؟

ج) چرا اردوهای کلاسیک در جنگ‌های افغانستان ناکام مانده و شکست خورده‌اند؟ نسخه جنگ‌های نامتعارف و چریکی چرا در این کشور کارامد و موثر بوده است؟

د) چرا شورشیان و چریک‌ها در جغرافیایی هم‌چون افغانستان همیشه بالای افسران یونیفورم‌دار پیروز شده‌اند؟

من در این نوشته به موضوعات حیاتی حربی و روش جنگ افغان‌ها پرداخته‌ام.

 

الف) تاریخ حرب و ارتش‌داری در افغانستان

افغانستان و افغان‌ها همیشه در محراق تاریخ لشکر‌کشی‌ها و جهان‌گشایی‌های قدرت‌های بزرگ کهن و معاصر من‌حیث معبرگاه آسیا، شرق میانه و اروپای شرقی بوده است. فرماندهان بزرگی چون اسکندر کبیر، تیمور لنگ، چنگیز خان و همراهانش، یعقوب لیث صفار، محمود غزنوی و ده‌ها چهره نامور نظامی و سیاسی یا در این جغرافیا جنگیده‌اند و یا هم حکمرانی کرده و یا از آن به مقصد هند، فارس و بخارا عبور کرده‌اند. متاسفانه یا خوش‌بختانه تاریخ افغانستان با فتوحات و جهان‌گشایی این قدرت‌ها و حاکمان‌شان گره خورده است. تاریخ افغانستان اساساً یک تاریخ نظامی – سیاسی و لشکر‌کشی‌های بی‌پایان داخلی و خارجی برای گسترش اراضی، حاکمیت و تصرف منابع طبیعی و دسترسی به آب‌ها و سرزمین‌های جدید بوده است.

سرشت نظام‌های سیاسی افغانستان از زمان تاسیس آن به وسیله احمدشاه ابدالی در قرن هجدهم میلادی با لشکر‌کشی، جهان‌گشایی، پیروزی و شکست‌های حاکمان محلی و ملی گره خورده است. تولید جانبی این لشکر‌کشی‌ها، حکومت‌های دست‌نشانده، قدرت‌مندان محلی جدید، توزیع مجدد قدرت و ثروت و بالاخره نخبه‌های جدید بوده است که با رفتن باداران‌شان دیری دوام نیاورده و این نظم غیر‌بومی هماننده سرآب دوباره دست‌خوش اغتشاشات داخلی و در نهایت سرنگون شده‌اند.

اردو و اردوسازی یکی از جنون‌های دوام‌دار حاکمان افغان از زمان امیر شیر‌علی خان تا رییس جمهور غنی است. دلیل اصلی آن بی‌اعتمادی حاکمان بالای ملیشه‌های محلی و قومی برای تداوم اقتدار‌شان بوده که تهدید جدی و بالقوه برای حاکمیت‌شان است.

اردو و اردو‌داری در افغانستان سابقه بیش از صد سال دارد و هر باری که افغان‌ها صاحب یک نظام عسکری و ارتش شده‌اند، یک نیروی بومی چریکی از دهات افغانستان بالاثر شورش مثل سیل باعث انحطاط و نابودی‌شان شده است. شکست اردوی امیر شیر‌علی خان، شکست اردوی منظم و مجهز غازی امان‌الله خان در برابر ملیشه‌های محلی و قومی امیر حبیب‌الله خان و دیگر بزرگان قومی مشرقی و بالاخره فروپاشی اردوی معاصر افغانستان در زمان داکتر نجیب‌الله در مقابل مجاهدین، نمونه‌های بارز آن است.

سوال اساسی این‌جا است که چرا اردوهای کلاسیک در مقابل ملیشه‌های قومی و مقاومت مردمی تاب نیاورده و کارآیی لازم نظامی – امنیتی نداشته‌اند؟ علاوه بر آن چرا نسخه جنگ‌های متعارف با اردو‌های متعارف در مقابل نسخه جنگ‌های نامتعارف، چریکی و استخباراتی با نیرو‌های نامنظم و چریک شکست خورده و در بسیاری مواقع و جنگ‌های تاریخی در جغرافیای افغانستان ناکار‌آمد بوده است.

جواب این سوال برمی‌گردد به چهار عنصر اساسی هر نظام عسکری: الف) مشروعیت سیاسی و مردمی؛ ب) نظام مسلکی و مجهز نظامی به دور از سیاست؛ ج) مشخصات جغرافیایی افغانستان من‌حیث میدان جنگ منطقه؛ د) قابلیت‌های نظامی و اطلاعاتی. اردو‌های متعدد افغانستان در نبود یک یا چندین تا از این عناصر، جنگ‌ها را باخته و از هم پاشیده‌اند.

تاریخ جنگ در افغانستان حماسی توام با شعر، غلو و اغراق احساسات ملی نوشته شده است، اما قدرت‌های بزرگ غربی و شرقی که در مقابل افغان‌ها جنگیده‌اند، افغان‌ها را اقوام و قبایل متفرق، نظم‌گریز و مرکز‌گریز، دور از تمدن و قبایل سرکش و آزاداندیش و مستقل نگریسته که هیچ بویی از تمدن نبرده و شیفته تفنگ، قوم، دین و مذهب و رسوم و عنعنات کهن خویش بوده که آن‌ها را می‌توان من‌حیث گروه‌های نیابتی با استفاده از سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن کرایه کرد، اما هیچ وقت نمی‌توان خرید. قسمی که قبلاً نیز ذکر شد، هردو روایت قربانی‌محور توام با حماسه و احساسات ملی و فاتح و تمدن‌محور تاریخ‌نویسی نظامی و حربی افغانستان، افراط و تفریط بوده که اشتباه محض از خوانش حوادث و انکشافات تاریخی است.

افغانستان سرزمین نیروهای مقاومت مردم و محلی است، اما آثار اولین اردوی منظم  را در زمان میرویس خان هوتکی می‌توان دریافت. میرویس هوتک برای تحکیم پادشاهی خود در لوی قندهار و قسمت‌هایی از هند برتانوی و لشکر‌کشی‌های خویش به فارس از جمله اصفهان و مشهد، یک ارتش بیست هزار نفری را که مجهز با توپ‌خانه و سواره بود، تنظیم کرد؛ اما لشکر‌کشی‌های متعدد او و هم‌چنان اقتصاد ضعیف باعث این شد که در ضد حمله‌های امپراتوری فارس تاب نیاورده و نیرو‌های او متلاشی شوند. به تعقیب او شاه محمود خان هوتکی سپاه بیست‌وهشت هزار نفری را با تجهیزات ابتدایی تشکیل داد که بعدها لشکر او بنا بر اختلافات داخلی، اقتصاد ضعیف و نبود دسپلین از هم پاشید.

تاریخ لشکر‌داری و اردو‌سازی در افغانستان را می‌توان به چهار دوره تقسیم کرد:

الف) لشکر‌های قومی و قبیله‌ای با تعداد معدود سپاهیان مسلکی غیر‌افغان (از زمان احمد‌شاه ابدالی الی زعامت امیر شیر علی خان)

ب) لشکر‌های ترکیبی قومی و هسته‌گذاری ارتش‌های مسلکی (از زمان شیر‌علی خان الی زعامت امیر عبدالرحمن خان)

ج) اردو‌های معاصر و مسلکی (از زمان امیر امان‌الله خان الی محمد‌ظاهر شاه خان)

د) اردو‌های ایدیولوژیک و سیاسی (از انقلاب ثور و حاکمیت کمونستان الی حاکمیت مجاهدین و طالبان).

اما لشکر‌کشی‌های قومی و قبیله‌ای که براساس سهمیه‌بندی فعالیت می‌کردند، جایگاه خاصی در تاریخ حرب افغانستان داشته‌اند و احمد‌شاه ابدالی نبوغ خاصی در تشکیل این لشکر‌های قومی داشت که این کار او نه تنها باعث تقویت نظامی او می‌شد، بلکه پایه‌های سیاسی حکومت او را نیز استحکام می‌بخشید. اما حاکمان افغان  لشکر‌های قومی و محلی را وفادار به خود ندانسته و وفاداری این نیرو‌ها را زیادتر به بزرگاه قبیله و محلات‌شان می‌دانستند که تهدیدی بالقوه‌ به سلطنت و حاکمیت‌شان بود و از آن‌ها تنها در فتوحات و حملات در داخل و خارج از افغانستان استفاده می‌کردند. شاهان افغان به شمول احمد‌شاه ابدالی علاقه‌مندی وافری به تشکیل یک اردوی معاصر و مجهز داشته که وفاداری آن‌ها به نظام و برای حراست از سلطنت‌شان باشد.

احمدشاه ابدالی سپاه هفتاد هزار نفری مجهز با توپ، فیل، نیزه‌های گوناگون و انواع سواره داشت. اکثریت نفرات این سپاه براساس سهمیه‌بندی از طرف عشایر و قبایل مختلف در خدمت لشکر احمدشاه قرار داده شده بودند. امرا و حاکمان افغان اردو‌ها را زیادتر به خاطر حفظ جان و مال خود و عیال خویش و هم‌چنان کرسی قدرت خویش استفاده می‌کردند و بالای لشکر‌های قومی و محلی به دلیل وفاداری‌های دوگانه‌شان به سران و بزرگان قبایل و عشایر مختلف، اعتماد و اطمینان نداشته‌اند. بعد از احمد‌شاه ابدالی، امیر شیر‌علی خان و دوست‌محمد خان دو تن دیگر از پادشاهان افغان نقش بارزی در ایجاد اردوی منظم افغان داشتند.

امیر شیر‌علی خان اولین اردوی منظم افغان را با کمک انگلیس‌ها، روسیه تزاری و امپراتوری فارس بنا نهاد. او را می‌شود پدر و بنیان‌گذار اردوی نوین و منظم در افغانستان نامید. اردوی امیر شیر‌علی خان منظم، دایمی و تحت تعلیم و تربیه نظامی قرار گرفت. این اردو دارای یونیفورم نظامی، رتب و سلسله‌مراتب حربی بود که از نظم و دسپلین خاصی برخوردار بود. صنوف ثلاثه پیاده، سوار و توپچی داشت که موقعیت قرارگاه اساسی آن در قلعه تازه‌بنیاد شیرپور بود. به نقل قول از میرغلام‌محمد غبار، اردوی  امیر شیر‌علی خان شامل ۵۷ غند پیاده، ۲۰ غند سواره، ۲۷ بطری کوهی، سواره و فیل‌دار بوده که مجموعاً یک اردوی منظم ملبس به یونیفورم ۵۰ هزار نفری را تشکیل می‌داد. افسران این اردو علاوه بر افغان‌ها، شامل افسران هندی و انگلیس نیز بودند. اما مشکلات مالی، تخنیکی، تعلیم و تربیه و بالاخره نبود اراده راسخ سیاسی برای حمایت و مسلکی‌سازی اردو، عامل اصلی فروپاشی اردوی امیر شیر‌علی خان شد.

اما امیر عبدالرحمن خان را می‌توان امیر ارتش‌ساز در تاریخ افغانستان نامید. او اردوی منظم دایمی ساخته بود و هفته‌ای یک بار را برای امور لشکری تخصیص داده بود. در مجموع امیر عبدالرحمن خان یک ارتش ۸۴ هزار نفری داشت که مشتمل قوای پیاده، سواره، توپ‌خانه و محافظان خاص شاهی بود. او علاوه بر تاسیس یک اردوی نوین، نیروی پولیس و استخبارات قوی را نیز برای اولین بار در افغانستان پایه‌گذاری کرد.  امیر عبدالرحمن خان بنیان‌گذار بزرگ‌ترین اردوی اردوی منظم و مجهز دایمی در تاریخ افغانستان به شمار می‌آید. او هم‌چنان ماشین‌خانه کابل را بنا نهاد که مشتمل از شعبات ریخته‌گری، توپ‌سازی، تفنگ‌سازی، تولید باروت و کارتوس، اسلحه سرد و غیره بود. او این همه را براساس کمک‌های تخنیکی و نظامی انگلیس و هند برتانوی بنا نهاد، ولی در تحکیمات این نهاد‌ها از کمک‌های تخنیکی – نظامی آلمان و فرانسه نیز استعانت جست.

اردوی امیر عبدالرحمن خان از نگاه قدرت آتش، تجهیزات و نظم و دسپلین بر لشکر‌های قومی و قبیله‌ای قبایل و عشایر مختلف فضیلت‌ها و تفوق‌های زیادی داشت، اما اردوی آب‌دیده و با‌تجربه‌ای نبود. بنابراین خامی‌های خاص خودش را در سوق و اداره خصوصاً در سرکوب اغتشاشات مختلف داخلی نمایان کرد.

بعد از مرگ امیر عبدالرحمن خان پسر وی امیر حبیب‌الله خان تحکیمات و اصلاحات حربی وی را برای تقویت اردوی افغانستان ادامه داده و مکتب حربیه را برای اولین بار ایجاد کرد که نقش به سزایی در اکمال کادر افسری ارتش افغانستان بازی می‌کرد و سالانه تا ۹۰۰ نفر افسر و بریدمل را آموزش می‌داد.

امان‌الله خان نیز به یک دور جدید از اکمالات و اصلاحات حربی دست زد. او نقش مهمی در خریداری تجهیزات و اسلحه مختلف‌النوع برای تجهیز و عصری‌سازی اردوی افغان بازی کرد. غازی امان‌الله خان از هند، فرانسه، انگلستان، ترکیه، ایتالیا و یک تعداد کشور‌های دیگر اروپایی تجهیزات مختلف‌النوع نظامی براساس قرار‌داد‌های نظامی خریداری کرده و آن را به دسترس ارتش وقت افغانستان قرار داد. او را می‌توان بنیان‌گذار قوای هوایی افغانستان یاد کرد، چون وی اولین طیاره‌ها را برای افغانستان از کشورهای مختلف از جلمه انگلیس، آلمان و ترکیه خریداری کرده و پیلوت‌های متعدد افغان را به کشور‌های اروپایی برای آموزش فرستاد. او هم‌چنان کارنامه‌های قابل توجه دیگر در عرصه نظامی از قبیل ایجاد قطعه نمونه، استخدام افسران و آموزگاران هندی، ترکی، انگلیسی و حتا یک امریکایی برای آموزش اردوی وقت افغانستان دارد.

بعد از مرگ امیر عبدالرحمن خان، اردو‌های افغان را خارجی‌‌های مسلمان همانند افسران ترک، هندی‌های مسلمان و اروپایی‌های مسلمان آموزش می‌دادند و در دوران حاکمیت امان‌الله خان این افسران مسلمان خارجی حتا سوق و اداره قسمتی از ارتش را برعهده داشتند. این به دو دلیل بود: اول این‌که آن‌ها به زعم امیر بی‌طرف و خارجی بوده و کدام تهدید سیاسی به سلطنت به شمار نمی‌رفتند و دوم، تجربه و دانش این کار را نسبت به افغان‌ها که تازه‌کار بودند، بیش‌تر داشته و در این کار ماهرتر بودند.

بعد از امان‌الله خان، سپه‌سالار نادر خان و متعاقب او آخرین شاه افغانستان محمد‌ظاهر شاه نیز دست به اقدامات مشابه از جمله خریداری تجهیزات نظامی و فرستادن افسران جوان به ترکیه، کشور‌های اروپایی و هند برای کورس‌های نظامی قصیر و طولانی‌المدت پرداخته و اردوی افغانستان را در امر تسلیح، تجهیز، آموزش و بلند بردن قابلیت‌های نظامی‌شان کمک‌های وافری کرد. اما فرستادن کتله‌ای افسران جوان افغان در زمان صدارت محمد‌داوود خان به اتحاد جماهیر شوروی سابق و خریداری تجهیزات نظامی از طریق گرفتن قرضه‌های طویل‌المدت از این کشور، باعث نفوذ روز‌افزون ایدیولوژی کمونیزم در صفوف اردو و قوای مسلح افغانستان شد که زمینه‌ساز سیاسی‌سازی اردو و کودتای ۷ ثور گردید.

اردو‌های افغان در تمام دوران معاصر به استثنای کودتا‌های ۷ و ۸ ثور اساساً یک اردوی غیر‌سیاسی، نیمه‌مسلکی و برای اطاعت کورکورانه از اجرای اوامر قوماندانان و مافوق‌های‌شان تعلیم و تربیه شده‌اند. اردو‌های افغان کم‌تر من‌حیث یک نیروی بازدارنده علیه متجاوزان خارجی ولی زیادتر من‌حیث یک آاله و ابزار سرکوب شورش‌های داخلی و قیام‌های مردمی استفاده شده است. اما این نیرو‌های محلی و ملیشه‌های قومی بوده‌اند که در طول تاریخ از سرحدات افغانستان دفاع و  آن را ستر کرده‌اند.

اردو‌های پسا دوره امانی کم‌کم سیاست‌زده، قومی و ایدیولوژیک شده و در خدمت یک قشر، ایدیولوژی و یا هم قوم خاص قرار گرفتند. اگرچه نادر‌شاه خان و پسرش محمد‌ظاهر شاه خان خدمات زیادی را برای انکشاف، مسلکی‌سازی و فراهم‌آوری تجهیزات مدرن برای اردوی افغانستان کردند، اما بعضی سیاست‌های کادری‌شان و هم‌چنان فرستادن کتله‌ای و تعداد کثیری از افسران افغان به اتحاد جماهیر شوروی سابق، زمینه را برای تربیه افسران ایدیولوژیک فراهم ساخت تا این‌که این کتله از افسران راه را برای کودتاهای ۷ و ۸ ثور فراهم کرده و بالاخره باعث تجاوز قشون سرخ به افغانستان شدند.

نادرشاه خان و متعاقب وی محمد‌ظاهر شاه همراه با کاکا‌هایش خصوصاً محمد‌هاشم خان نقش بارزی در انکشاف و تحهیز اردوی شاهی و اردوی شاهانه وقت افغانستان داشتند. نادر‌شاه خان که خود سپه‌سالار بوده و سابقه نظامی داشت، به خوبی از کمی‌ها و کاستی‌های اردوی شاهی با‌خبر بوده و اکثراً وقت و منابع زیاد دولتی را برای تجهیز و اکمال اردو مصرف می‌کرد. متعاقباً برادر او محمد‌هاشم خان مساعی زیادی را برای ایجاد، اکمال و تجهیز یک اردوی مدرن و مجهز به خرج داد. هم‌چنان شایان ذکر است که نقش قزلباشان و گرجی‌ها در لشکر‌ها و قشون‌های اولیه افغانستان خیلی مهم و حایز اهمیت بوده است. احمد‌شاه ابدالی زمانی که یکی از فرماندهان گارد شاهی نادر افشار بود، با قزلباشان، اوزبیک‌ها و گرجستانی‌ها آشنا شد. بعد‌ها زمانی که نادر افشار به قتل رسید و احمد‌شاه خان ابدالی امپراتوری خود را بنا نهاد، یک تعداد از این سربازان و افسران قزلباش و گرجی را به همراه خود به قندهار آورده و در ارتش احمدشاهی مقام و منزلت داد. قزلباشان و گرجی‌ها در سپاه احمدشاه ابدالی وظایف مهمی چون توپچی‌باشی، فیل‌دار‌باشی و هم‌چنان سوق و اداره سپاه سواره را برعهده داشتند.

از سوی دیگر احمدشاه ابدالی و پادشاهان متعاقب او برای رهایی از اتکا بر لشکر‌های قومی و قبیله‌ای و هم‌چنان به خاطر حفظ کرسی و قدرت خویش به قزلباشان، گرجی‌ها و تاتار‌های اتکا می‌کردند. قزلباشان، تاتار‌ها و گرجی‌ها تا زمان سلطنت امیر امان‌الله خان نقش به سزایی در اردو‌های متعدد افغانستان داشتند. اردوی نادر‌شاه خان ۹۰ هزار نفر بود. این اردو تجربه جنگ خارجی نداشت و تعلیمات حربی و تکتیک‌های جنگی را در مکاتب حربی و میدان‌های تمرینی تعلیم و تربیه اردو فرا گرفته بود. متاسفانه تعلیمات و تمرینات حربی افغانستان برگرفته شده از تعلیم‌نامه‌های حربی ترکی، هندی و تا حدودی آلمانی بود که با اراضی افغانستان هم‌خوانی نداشت و هیچ هم‌گونی با جغرافیای سخت و فرهنگ جنگی افغان‌ها نداشت. اما نادر‌شاه خان از اردوی شاهی خویش وفاداری مطلق و فرمان‌برداری کورکورانه از اوامر مافوق‌ها خواسته و از این اردو زیادتر برای سرکوب شورش‌های داخلی و تامین نظم عامه استفاده می‌کرد.

به صورت عموم تکتیک‌های جنگی که در تعلیم‌نامه‌های مکاتب حربی افغانستان تدریس می‌شد، غربی بوده و از تعلیم‌نامه‌های اردو‌های انگلیس، آلمان و ایتالیا اقتباس شده بود. تکتیک‌های محاربه‌ای به صورت نظری و عملی تدریس می‌شد. هم‌زمان با این نظم آهنین و تحکیم دسپلین اساس تدریس در مکاتب اردو را تشکیل می‌داد. اما در مجموع اردوی زمان نادر خان و ظاهر شاه خان  اردو‌های خام، کم‌تجربه و با قابلیت مانور اندک و متکی بر معلم و مشاور خارجی بودند.

اردو‌های افغان فراز و نشیب‌های تخت و تاج‌های مختلف را به اثر ظهور و سقوط نظام‌ها از اثر اختلافات خانواده‌گی بالای سلطنت و تخت و تاج، تجاوز‌های خارجی و یا هم کودتا‌ها هربار تصفیه و یا هم از هم گسیخته و فرو پاشیده‌اند و دوباره مناصب آن‌ها از افراد وفادار به حاکم و یا پادشاه و یا هم رییس جمهور وقت با اعطای رتب اعزازی پر شده است. این باعث داخل شدن یک تعداد زیاد از افراد بی‌سواد و غیر‌مسلکی با رتبه‌های رنگارنگ اما وفادار به شاه و زعیم وقت شده که شیرازه مسلکی اردو و نیرو‌های مسلح را از هم پاشیده است. ما نمونه‌هایی از این نوع تصفیه‌ها را در اردوی امانی، نادر خان، داوود خان، خلق و پرچم و بالاخره مجاهدین و طالبان به وضوح می‌بینیم.

اما در بخش کمک‌های تخنیکی – نظامی به اردو‌های متعدد افغانستان متاسفانه اردو‌های افغانستان همیشه دریافت‌کننده تکنولوژی کهنه و گدایی، سلاح‌های دوران جنگ جهانی اول و دوم، اسلحه و تجهیزاتی بود که از مد رفته و حتا فابریکه‌ها و کارخانه‌های آن‌ها بسته شده بود. بعضی از این سلاح‌ها و تجهیزات رنگ و روغن شده و به عنوان کمک‌های بلاعوض نظامی و یا هم به صورت قرضه‌های طویل‌المدت به افغانستان سپرده می‌شد.

افغان‌ها نیز بعضی قابلیت‌های تولیدی نظامی را در افغانستان ایجاد و تاسیس کردند. امیر عبدالرحمن خان را می‌توان موسس صنایع دفاعی – نظامی در افغانستان یاد کرد. او فابریکه حربی را ایجاد کرد. ترمیم‌خانه مرکزی که بعد‌ها جای فابریکه حربی را گرفت که بزرگ‌ترین و مجهزترین فابریکه نظامی کشور بود. ترمیم‌خانه مرکزی تمامی ترمیمات اساسی و وسطی انواع سلاح، مهمات، زره‌پوش‌ها، توپ‌ها و اسلحه سبک و سنگین را انجام می‌داد. هم‌چنان به کمک اتحاد جماهیر شوروی سابق در میدان‌های هوایی بگرام و شنیدند ورکشاپ‌های بزرگ ترمیم هوایی طیارات بال‌ثابت و هلیکوپتر‌ها ایجاد شد که بقایای آن تا هنوز موجود است.

 

ب) روش جنگ افغان‌ها  تقابل تاریخی افسر با چریک

پاتریک پورتر، یکی از چهره‌های مطرح امنیتی – دفاعی و استراتژیست غربی در کتاب مشهور خود «شرق‌شناسی نظامی» می‌نویسد که جنگ اساساً یک عمل فرهنگی است. یونانی‌ها به طریقه خود می‌جنگند، اسپانوی‌ها به طریقه خود می‌جنگند، هندی‌ها، فارس‌ها و عرب‌ها به طرق مختلف مختص به رسوم، عنعنات و جغرافیای خود می‌جنگند. غربی‌ها در طول تاریخ حرب شرقی‌ها و جنگ‌های‌شان را عاری از هر نوع ابتکار نظامی دانسته و زیادتر روش جنگ شرقی‌ها را دفاعی، عکس‌العملی و احساساتی می‌دانستند که در جنگ‌های‌شان هیچ‌گونه منطق، محاسبه و سنجش مانور، قدرت آتش و نظم جبهه‌ای را مراعات نمی‌کنند. این دیدگاه از عینک غربی به استراتژی و تکتیک جنگی شرقی‌ها در جبهات جنگ غلط و ناشی از خود‌بزرگ‌بینی و برتری تعلیماتی، تکنولوژیک و صنعتی نظامی بود که در آن عوامل نرم جنگی همانند انگیزه، اراده، ایثار و فداکاری و فطرت جنگ در نظر گرفته نشده بود که همه به مطالعه روش جنگ تمدن‌ها، ملت‌ها و جغرافیای جنگ برمی‌گردد.

اصطلاح روش جنگ را برای اولین بار تاریخ‌دان و افسر نظامی انگلیس باسیل لیدل هارت در یک سخنرانی‌اش در نهاد RUSI در سال ۱۹۳۱ در لندن استفاده کرد. هدف او از این اصطلاح عبارت از طریقه و روش تصمیم‌گیری براساس خصوصیات تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی در مورد استفاده از خشونت، استعمال قوه و آتش در جنگ بود. او بر متفکر بزرگ نظامی کلاوزویتس تاخت و می‌گفت که جنگ مطلق و مستقیم همیشه ظفر و پیروزی بار نمی‌آورد، بلکه روش‌های غیر‌متعارف و غیر‌مستقیم جنگی نیز باعث پیروزی در میدان‌های جنگ می‌شود. بعضی استراتژیست‌های نظامی و دفاعی به این نظر اند که ما در جهان فعلی دارای دو روش جنگی غربی و شرقی استیم که بنا بر خصوصیات، ویژه‌گی‌های تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی‌شان از هم متمایز اند.

خصوصیات عمده روش جنگ غربی را می‌توان مهارت‌های سازمان‌دهی و نظم در جنگ، دسپلین قوی، برتری تکنولوژیک، قدرت آتش سلاح ثقیله و تکنولوژی هوایی نامید، در حالی که از ویژه‌گی‌های عمده روش جنگ شرقی می‌توان از جنگ غیر‌مستقیم و چریکی، قدرت آتش غیر‌متمرکز و نقاط ثقل و فرماندهی پراگنده یاد کرد.

اما سوال اساسی این‌جا است که آیا افغان‌ها پیرو روش جنگ غربی‌اند یا شرقی‌؟ آیا افغان‌ها یک روش خاص جنگ دارند؟ روش جنگ افغان‌ها چیست؟ چرا اردو‌های منظم و افسران تعلیم‌یافته نظامی داخلی و خارجی در جنگ‌های افغانستان ناکام مانده و شکست خورده‌اند؟ چرا اردو‌های پی هم افغان تا هنوز هیچ جنگ منظم داخلی و خارجی سراسری را نبرده و پیروز نشده‌اند و بالاخره جدال افسر و چریک چرا همیشه به نفع ملیشه‌ها و چریک‌ها ختم شده است؟

روش جنگ افغان‌ها اساساً غیر‌مستقیم، محلی، نا‌منظم، چریکی و در یک اراضی سخت کوهی است. تکتیک‌های جنگی در این روش جنگ: کمین، حملات شبانه گروهی، انداخت از اراضی حاکم و بلند بالای دشمن و حملات پراگنده، محاصره واحد‌های دور‌افتاده جنگی، قطع و برش واحد‌های نظامی در دره‌ها، قطع اکمالات و حملات بالای قطار‌های نظامی و لوژستیکی نظامی در شاهراه‌ها، حملات هدف‌مند بالای قوماندانان و رهبری نظامی – سیاسی دشمن و دیگر تکتیک‌های جنگ‌های فرسایشی است. اما اردو‌های متعدد افغان در طول تاریخ تعلیمات و آموزش‌های یک اردوی منظم را در یک جنگ منظم دیده که اکثراً به واسطه مشاوران خارجی و معلمان غیر‌افغان در مکاتب حربی برای‌شان تمرینات و تیوری‌های جنگ منظم تدریس شده است. علاوتاً اردوها و کادر‌های افسری‌شان در طول تاریخ نظامی افغانستان شهر‌محور بوده و زیادتر به خاطر سرکوب شورش‌های داخلی استفاده شده‌اند.

تاریخ معاصر حرب افغانستان – سه جنگ افغان‌ـ‌انگلیس، تجاوز اتحاد جماهیر شوروی سابق و جهاد افغانستان و متعاقب آن حمله امریکا بالای افغانستان و جنگ طالبان علیه آن‌ها – همه‌ی این جنگ‌ها این را ثابت می‌سازد که نسخه پیروزی جنگ در افغانستان نسخه جنگ غیر‌متعارف چریکی و فرسایشی است و متاسفانه ارتش‌های منظم بنا بر دلایل مختلف از جمله قابلیت‌های ضعیف، سیاست‌های کادری و مسلکی غرض‌آلود و تبعیض‌آمیز، نبود استخبارات قوی و مداخلات مشاوران و معلمان خارجی در سوق و اداره نظامی همیشه در مقابل نیروهای محلی و لشکر‌های قومی و مذهبی از طریق جنگ چریکی – نیابتی در میدان‌های جنگ شکست تدریجی خورده‌اند.

روش جنگ افغان‌ها چند عنصر ثابت و چند عنصر متحول دارد. در تمامی جنگ‌های افغانستان چهار عنصر ثابت وجود داشته است: جغرافیا، روش جنگ غیر‌مستقیم، شبیخون‌ها و قطع اکمالات لوژستیکی و بالاخره مذاکره برای ختم جنگ است؛ ولی متحول‌های آن عبارت از بازیگران جنگ، حامیان خارجی، گروه‌های نیابتی و انگیزه‌های جنگ می‌باشد.

حاکمان افغان به استثنای امیر عبدالرحمن خان که توانسته بود توازن داخلی و خارجی را برای تقویت و انکشاف یک اردوی قوی حفظ کند، همیشه ارتش‌ها را من‌حیث مال شخصی خود دانسته و وفاداری کادر افسری این نیرو‌ها را اول به شخص خود حاکم و ثانیا به نظام می‌خواستند. دلیل اصلی این امر این بود که حاکمان افغان از اردو‌های این کشور زیادتر برای حفظ کرسی و تخت و تاج خویش استفاده کرده و کم‌تر برای تحکیم حاکمیت ملی و یا تثبیت نظام استفاده می‌کردند.

اما افغان‌ها در مجموع یک روش جنگ ثابت نداشته و گذر زمان بالای استراتژی‌ها و تکتیک‌های جنگی‌شان تاثیر گذاشته و آن‌ها را متحول ساخته است. تقریباً تمامی منابع تاریخ‌نویسی نظامی افغانستان غربی و از عینک خارجی‌ها بالخصوص انگلیس‌ها، آلمانی‌ها، روس‌ها، هندی‌ها و فارس‌ها است. افغان‌ها تاریخ حرب خود را بنا بر نبود فرهنگ تحریری و منابع افغان در این کشور از طریق منابع و تاریخ‌نویسان هندی، عرب، فارس، روس و غربی می‌نگرند و می‌شناسند. اما فکر، قضاوت، رهبری و تصامیم جنگی افغان‌ها در عملیات‌های نظامی در سطوح استراتژیک، اپراتیفی و تکتیکی در میدان‌های جنگ در تاریخ حرب معاصر افغانستان چه بوده است؟

اما اردو‌های افغانستان در ادوار مختلف تاریخ معاصر این کشور حداقل از زمان امیر امان‌الله خان غازی، نهاد‌های پویا، آزاد و مسلکی و مستقل اداری نبوده و آزادی، تعلیمات و تحقیقات را برای پویایی خود نداشته‌اند؛ علاوه بر این‌که چنین آزادی در فطرت نهاد اردو و نیرو‌های مسلح نبوده است، بلکه هرگونه تحصیل و تعلیم و مطالعه و پژوهش فراتر از تعلیم‌نامه‌ها به شکل فعال خفه و سرکوب می‌شد.

روی همین ملحوظ است که اردو‌های افغانستان من‌حیث یک نهاد مرده، کم‌تجربه و خام در طول تاریخ معاصر این کشور باقی می‌مانند تا از هدایات و اوامر شاه و رهبری‌شان کورکورانه اطاعت کنند. هم‌چنان اردو‌های افغان و کادر افسری‌شان همیشه مصروف تعلیمات تیوریک و عملی در سطح تکتیکی در مکاتب حربی بوده و مسایل استراتژیک هیچ‌وقت در حیطه رهبری، مدیریت و تصمیم‌گیری رهبری‌شان نبوده است، بلکه شخص شاه و افراد طراز اول سیاسی روی مسایل استراتژیک نظامی تصمیم می‌گرفته‌اند. اردو‌های افغان و کادر‌های رهبری‌شان مطلق اردو‌های تکتیک و تعلیم‌نامه‌محور بوده‌اند.

 

ج) اردوی کلاسیک در مقابل نیرو‌های شورش محلی و مردمی:

اردو‌های کلاسیک با صنوف هفت‌گانه و هشت‌گانه آن (پیاده، توپچی، زره‌دار، قوای هوایی و مدافع هوایی و غیره) در طول تاریخ نظامی و حربی افغانستان در مقابل لشکر‌های قومی و قبیله‌ای شکست خورده و در نهایت امر این اردو‌ها به خاطر حفظ قدرت و کرسی حکمرانان و پادشاهان افغانستان استفاده شده‌اند که یونیفورم، تجهیزات مدرن و تحصیلات عالی نظامی در مکاتب حربی و تعبیه قوت‌های‌شان زیادتر شهر‌محور بوده تا این‌که در سراسر کشور حضور فعال برای تحکیم حاکمیت ملی و دفع و طرد تهدیدات داخلی و خارجی داشته باشند.

نظریات نظریه‌پردازان جنگی و امنیتی –دفاعی در مورد اردو‌های افغانستان را می‌توان به سه مکتب فکری تقسیم کرد: الف) مکتب نظریه‌پردازان جنگ مستقیم و جبهه‌ای که به این عقیده‌اند که افغانستان باید دارای یک اردوی کوچک نهایت مسلکی و مجهز با قوای کماندو و هوایی مدرن برای دفع و طرد جنگ‌های چریکی در این کشور باشد. ب) مکتب نظریه‌پردازان جنگ‌های غیر‌مستقیم و چریکی که به این باور اند که افغانستان باید دارای یک ارتش غیر‌کلاسیک و نیروی دفاعی – امنیتی محلی و غیر‌منظم باشد که در صورت تجاوز به این کشور این لشکر‌های قومی و نیرو‌های مقاومت مردمی از سرحدات این کشور دفاع کرده و در برابر تهدیدات داخلی عمل کنند. و بالاخره ج) مکتب سیستم نظامی مختلط است که نظریه‌پردازان این مکتب به این عقیده‌اند که افغانستان نیاز به یک اردوی کوچک نهایت مسلکی و مجهز مرکزی باشد که متمم و تکمیل‌کننده آن نیرو‌های مردمی و لشکر‌های قومی باشد تا این اردو را در امر تامین امنیت سرحدات، دفع و طرد تهدیدات داخلی و تجاوز خارجی کمک کند. این بدین معنا است که افغانستان به دلیل اقتصاد ضعیف و نبود فرهنگ و ساختارهای لازم امنیتی – دفاعی دارای یک اردوی کوچک مرکزی و مسلکی باشد و نیرو‌های محلی مردمی متمم و اکمال‌کننده این اردو در قسمت وظایف اساسی‌شان مثل ستر سرحدات، دفاع در مقابل تجاوز خارجی و هم‌چنان تهدیدات داخلی کمک کند.

سه جنگ افغان – انگلیس، تجاوز قشون سرخ و بالاخره جنگ اخیر امریکا در افغانستان ثابت کرده است که اردوهای کلاسیک در مقابل جنگ‌های چریکی، استخباراتی و نیابتی به آسانی می‌توانند تاب نیاورده و جواب‌گوی تهدیدات چنین جنگی نمی‌باشند. تاریخ حرب افغانستان ثابت ساخته است که جغرافیا، اراضی و تکتیک‌های جنگی جنگ‌های فرسایشی و غیر‌متعارف در این کشور کار آمد و موثر می‌باشد. بنابراین جواب جنگ فرسایش و غیر‌مستقیم اردوی منظم کلاسیک نیست و تنها نسخه شکست می‌باشد.

اردو‌های کلاسیک پرهزینه، آهسته در جواب‌گویی تهدیدات و جبهات جنگی با قابلیت مانور پایین و قدرت آتش زیاد در اراضی کهسار هم‌چون افغانستان بهترین طعمه جنگ‌های غیر‌متعارف و چریکی بوده که به مرور زمان شکست خورده و فرو می‌پاشند. در چنین اراضی و جغرافیا بهترین نسخه پیروزی شیوه جنگ‌های غیر‌متعارف استخباراتی و چریکی است.

 

د) نسخه اردوی پایدار و بومی  آینده نیرو‌های امنیتی و دفاعی افغان

افغانستان من‌حیث یک دولت – ملت نیاز به یک اردوی نیرومند و مسلکی به دور از سیاست به خاطر حفاظت از حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال خود دارد. اما درس‌هایی که تجربه‌های تلخ اردو‌داری دو سده گذشته و تاریخ اردو و اردو‌سازی در افغانستان به ما می‌دهد، این است که افغان‌ها نیاز به یک اردوی مستقل، مسلکی و از نگاه مالی پایدار دارد. چگونه‌گی اندازه، تعداد، شکل و ترکیب این اردو باید جوابگوی مقتضیات و نیاز‌های میدانی بستر تهدیدات داخلی و خارجی افغانستان باشد. اردو‌هایی که از قرن هجدهم بدین سو هند برتانوی، روس و دیگر قدرت‌ها برای افغان‌ها ساخته و تمویل کرده‌اند، زیادتر فرمایشی و براساس دیدگاه و ضروریات شرکا با آن‌ها ساخته شده بود که با واقعیت‌ها و نیاز‌های نظامی – دفاعی افغانستان هم‌خوانی نداشته‌اند و بعد از خروج این قدرت‌ها به دلیل نبود کمک‌های مالی و تخنیکی اکثریت این ارتش‌ها از هم گسیخته و فرو پاشیده‌اند. بنابراین اولین نیازمندی برای ایجاد یک اردو و قوای مسلح برای افغانستان، بومی و افغانی بودن آن است که با امکانات مالی و اقتصادی افغانستان هم‌خوانی داشته باشد.

از زمان حاکمیت میرویس خان هوتکی افغانستان دارای اردو‌های قبیله‌ای و یا هم‌منظم بوده است که بین ۲۰ الی ۱۸۰ هزار نفرات داشته‌اند. این نیرو‌ها به نام‌های مختلف از جمله سپاه، ارتش، لشکر و دیگر نام‌ها یاد می‌شدند. اما اکثریت این اردو‌ها در حاکمیت‌های مختلف حاکمان افغان غیر‌مسلکی، غیر‌اقتصادی، جانب‌دار به یک شاه و یا خاندان بوده تا این‌که حافظ نظام باشند و اکثراً یا براساس اقتصاد غارت و یا هم کمک‌های خارجی متکی بوده و تمویل می‌شدند.

امروز نیز افغانستان نیرو‌های مسلح دارد که خود توانایی تمویل آن را نداشته و اسلحه و تجهیزات آن را ناتو و ایالات متحده امریکا از طریق کمک‌های مالی بلاعوض تهیه می‌کنند که مصارف این نیروها مطابقت با واقعیت‌های مالی و اقتصادی افغانستان اصلاً ندارد. علاوه بر آن، امریکا و ناتو نیت خود را واضح ساخته‌اند که حکومت افغانستان و افغان‌ها باید مسوولیت مالی و تامین مصارف مالی این نیرو‌ها را به دوش بگیرند و امریکا و کشور‌های تمویل‌کننده ناتو حاضر نیستند تا برای مدت طولانی نیرو‌های افغان را تمویل کنند. بنابراین نیاز مبرم است تا ساختار، ترکیب و مصارف مالی نیرو‌های امنیتی و دفاعی برای دراز‌مدت بازنگری شده و افغان‌ها دو‌باره در صدد این برآیند که نیرو‌های امنیتی و دفاعی را دیزاین دو‌باره کنند تا از یک نیروی تمویلی به یک نیروی پایدار بومی تبدیل شود. برای این کار افغان‌ها سه گزینه دارند:

الف) روی کار آوردن سیستم خدمت عسکری و بازنگری استندرد تجهیزاتی نیرو‌های امنیتی و دفاعی (آیا سیستم تسلیحاتی و تجهیزاتی ناتو از نقطه نظر قیمت برای نیرو‌های افغان و جغرافیای این کشور مناسب است؟)

ب) بازنگری تشکیلات نیرو‌های امنیتی و دفاعی و مبدل ساختن اردوی افغانستان به یک اردوی نهایت کوچک مسلکی تنها با سه صنف پیاده، کماندو و هوایی و مدافع هوایی برای دفع و طرد تهدیدات تروریستی داخلی و تجاوز خارجی و تشکیل یک اردوی داوطلب مقاومت مردمی منطقه‌ای که از سرحدات افغانستان دفاع کنند.

ج) کوچک‌سازی تشکیلات اردو و پولیس و ایجاد قطعات دفاع مردمی در سراسر افغانستان از طریق سهمیه‌بندی قبایل و اقوام.

تنها راه دیگر پایداری دراز‌مدت مالی نیرو‌های امنیتی و دفاعی افغان، ایجاد یک اقتصاد قوی است که در آینده نزدیک تا میانه‌مدت متصور نیست و همکاران بین‌المللی افغان به شمول امریکا و ناتو حاضر به تمویل این نیرو‌ها برای مدت طولانی نمی‌باشند. افغان‌ها باید راه حل بومی برای ایجاد یک نیروی مسلح بومی بجویند.

تمیم عاصی، معاون پیشین وزیر دفاع ملی و رییس انستیتوت مطالعات جنگ و صلح افغانستان

منبع بی بی سی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*