مذاکرات امریکاییها با طالبان در یک سطح مهم آغاز شده است. هر دو طرف نشان میدهند که گفتوگوها را جدی میگیرند. واشنگتن نیز در مقاطع گوناگون پشتیبانیاش را از ماموریت خلیلزاد نشان داده است و ظاهراً تلاشهای وی برای جلب رضایت طرفهای مختلف تا اکنون نتیجهی مطلوب داشته است.
یکی از رفتارهای مثبت زلمی خلیلزاد جدی گرفتن تمام جریانها و چهرههای سیاسی کشور است و در تمام سطوح وارد گفتوگو و تعامل میشود. از همین خاطر توانسته است که تا اکنون خود را از شر انتقادات در عرصهی سیاست بیحساب و کتاب افغانستان مصون نگهدارد.
آنچه در میان پیشنهادهای آقای خلیلزاد مهم است، اجماع سیاستمداران افغان برای اشتراک در روند گفتوگوهای صلح است. وی به درستی دریافته است که اگر برخی جریانها از این روند دور بمانند نارضایتی و تنشهای سیاسی و اجتماعی خلق کرده میتوانند. البته، برداشت برخی از جریانها از این ایده اشتراک تمام گروههای سیاسی به اضافهی حکومت در گفتوگو با طالبان بوده است و به آن «گفتوگوهای بینالافغانی» نام نهادهاند. با توجه به این که واشنگتن از نشست مسکو حمایت غیر علنی کرد، آقای خلیلزاد حاضر شد که این دیالوگ بدون نمایندهگان آقای غنی نیز پیش برود.
واکنشهای ارگ تا اکنون در برابر این رویکرد، مجادلهجویانه بوده است تا جایی که به یکباره ادبیات سیاسی آقای غنی و حلقهاش تغییر کرده است و به منتقدان صریح طالبان بدل شدهاند. آقای صالح که سابقهی سیاسیاش بر کسی پوشیده نیست، چهرهی جدید ارگ برای حمله به طالبان شده است. جالب است که معاون آقای غنی در انتخابات، عملاً هیچ اعتقادی به صلحپذیری طالبان ندارد.
لهجهی ضد طالبانی ارگ خیلی دیر نمایان شده است. ما از دیرباز توقع داشتیم که صاحبان قدرت یک صف سیاسی و اجتماعی ضد طالب را به وجود آورده و این ضدیت را نه در سطح شعر و شعار بلکه در قالب اصلاحات و تحولات ملموس اقتصادی، نظامی و سیاسی محقق سازند. نبود این صف باعث شد که مماشات با طالب، چه به دلایل قومی و چه بر اساس محاسبات سیاسی، جذبه پیدا کند. نمایش مضحک صمیمیت و اندیوالی با طالب و نمازخواندن در پشت قاتلان مردم افغانستان در مسکو به ذات خود گواه آن است که چرا حکومت نمیتواند خود را به عنوان یک الترناتیف مطرح سازد. باید اعتراف کرد که کل حکومت به عنوان یک نهاد به اشرف غنی تقلیل یافته است. حکومت در ذهن دیگران یک نهاد نیست که از مردم افغانستان نمایندهگی میکند؛ ادارهای است متعلق به آقای غنی که شاید در انتخابات بعدی به کسی دیگر تحویل بدهد.
رفتارهای ناشیانهی اشرف غنی این تصویر را تشدید بخشیده است. او با مقامات فعلی و سابق حکومت برخورد کینهتوزانهای در پیش گرفته است و حلقهی سیاسیاش را تنگتر ساخته است. موافقانش دست آزاد در دولت داشته و از مصونیت برخوردار اند، رقبای سیاسیاش زیر فشار قرار میگیرند و اگر لازم باشد برایشان پروندهسازی نیز میشود. کار به جای رسیده است که ارگ یکی از همکاران و متحدان سابقش را به داشتن روابط مالی با سفارتهای خارجی متهم میکند.
در این وضعیت، آقای خلیلزاد به درستی خاطر نشان ساخته است که حکومت باید یک هیأت بزرگتر و جامعتر برای گفتوگو با طالبان به وجود آورد. هیأت فعلی متشکل از مأموران میانرتبهی دولتی است که اعتبار و صلاحیت زیادتر از شورای عالی صلح ندارد. تجربهی شورای عالی صلح نشان داد که اگر نهاد و یا کمیسیونی از اعتبار سیاسی و ملی لازم برخودار نباشد، در روند گفتوگوها هیچ جایگاهی ندارد.
هیأت حکومتی نشاندهنده آن است که آقای غنی بیشتر خود را طرف اصلی طالبان میداند و میخواهد که بر کل این روند کنترول داشته باشد. تعیین رییس دفتر رییس جمهور در رأس چنین هیاتی به معنای این است که اشرف غنی هیچ علاقهای به اشتراک سایر چهرهها در روند تعامل با طالبان ندارد. این خود یک مشکل عمده است.
اشرف غنی در مرحله فعلی باید به دنبال یک توازن و اجماع باشد، حتا اگر این اجماع از یک موضع سرسپردهگی و پیرو فرمایشهای ارگ نباشد. بارها در این روزنامه از حکومت خواسته شده است که در این مقطع یک جبهه سیاسی واحد برای تعامل با طالبان ایجاد نماید. امریکاییها برای خروج خود با طالبان چانه میزنند و توقعشان این است که از دل نشستها راهحل صلحآمیز برای خروجشان پیدا شود. طبعاً واشنگتن حاضر است که بر ارگ جهت تعدیل در مواضعش و سازش با طالبان فشار بیاورد. ارگ فعلاً از یک موضع تند با طالبان برخورد میکند که این توهم را ایجاد مینماید که برای مصالحه جدی نیست، به ویژه اگر پای منافع سیاسی آقای غنی در میان بیاید.
تشکیل هیأت فراگیر یک گزینه متوازن است که میتواند راهحل بدیل در اختیار حکومت و طالبان قرار دهد. نه حکومت با یک هیأت دولتی میانرتبه طرف بزرگترین نیروی مخالف خود شده میتواند و نه طالبان به لحاظ سیاسی این هیأت را در سطح یک توافق جامع به حساب میآورند. از سوی دیگر، جریانهای بیرون مانده از این روند، قادر اند که تلاشهای آقای غنی را سبوتاژ کنند. غنی دشمنان زیاد و دوستان اندکی دارد. او در این مقطع با ایجاد یک جمع وسیع میتواند که هم در برابر طالبان از موضع قدرت حرف بزند و هم ادعای مشروعیت و نمایندهگی سیاسی از جریانهای داخلی نماید.
اشرف غنی به طور ناسنجیدهای عصبانی برخورد میکند. خشمش قابل درک است: نشست مسکو به طور زنندهای به اعتبار حکومت ضربه زد. طالبان در این نشست امتیازات سیاسی زیادی به دست آوردند که مهمترین آن لبیک گفتن جریانهای سیاسی عمده به درخواست این گروه برای نشستن در پایتخت کشوری بود که از رقیب غنی، حنیف اتمر حمایت میکند. البته، واضح است که کرزی و اتمر به درخواست روسها و امریکاییها گزینهی نشستن با طالبان در غیاب نمایندهگان حکومت افغانستان را پذیرفتند اما طالبان چنین وانمود مینمایند که حرفهای آنها برای جریانهای سیاسی داخلی پذیرفتنیتر و معقولتر از حرفهای اشرف غنی است.
بهتر آن است که آقای غنی با عملگرایی سیاسی با چهرههای عمدهی سیاسی مانند کرزی بنشیند و روی یک هیأت جامع گفتوگو با طالبان به توافق برسد. چنددستهگی و رقابتهای فردی هم جایگاه حکومت در برابر طالبان را ضعیف میسازد و هم فرصتهای گفتوگو برای پایان یافتن به جنگ را آسیب میرساند. باید ارگ فراتر از رقابتهای انتخاباتی به دنبال یک حرکت سنجیده و آیندهدار سیاسی باشد. چهرههای بیرون از حکومت نیز با همین روحیه و با درک وضعیت حساس کشور با حکومت روی تشکیل هیأت فراگیر همکاری کنند
نویسنده :
حمید ارجمند